📚گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف
🖤انتقال #سرهای_مقدس_شهدا به کوفه:
«قسمت سوم»
🖋روایت شده که تعداد سر های اصحاب امام حسین علیه السلام هفتاد و هشت سر بود که قبایل عرب برای اینکه نزد عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه (لعنهما الله) ارج و قربی پیدا کنند، آنها را به این شکل بین خود قسمت کردند:
قبیله کنده به سرکردگی قیس بن اشعث ،سیزده سر را با خود بردند.
قبیله هواداران به سرکردگی شمربن ذی الجوشن، دوازده سر.
قبیله تمیم هفده سر .
قبیله بنی اسعد شانزده سر.
قبیله مذحج هفت سر و باقی مردم سیزده سر به همراه خود بردند.
راوی می گوید:
هنگامی که عمر بن سعد از کربلا فاصله گرفت و دور شد ، جمعی از قبیله بنی اسد آمدند و بر آن بدن های پاک و مطهر که به خون خود آغشته بودند؛ نماز گزارده و سپس به همین صورتی که اکنون مدفون هستند، آنها را دفن کردند.
🍀🌺🍀🌺🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف اثر سید بن طاووس 🖤 حرکت #کاروان_اسرا به سوی کوفه: «قسمت دوم» عمر بن سع
📚گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف
🖤انتقال #سرهای_مقدس_شهدا به کوفه:
«قسمت سوم»
🖋روایت شده که تعداد سر های اصحاب امام حسین علیه السلام هفتاد و هشت سر بود که قبایل عرب برای اینکه نزد عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه (لعنهما الله) ارج و قربی پیدا کنند، آنها را به این شکل بین خود قسمت کردند:
قبیله کنده به سرکردگی قیس بن اشعث ،سیزده سر را با خود بردند.
قبیله هواداران به سرکردگی شمربن ذی الجوشن، دوازده سر.
قبیله تمیم هفده سر .
قبیله بنی اسعد شانزده سر.
قبیله مذحج هفت سر و باقی مردم سیزده سر به همراه خود بردند.
راوی می گوید:
هنگامی که عمر بن سعد از کربلا فاصله گرفت و دور شد ، جمعی از قبیله بنی اسد آمدند و بر آن بدن های پاک و مطهر که به خون خود آغشته بودند؛ نماز گزارده و سپس به همین صورتی که اکنون مدفون هستند، آنها را دفن کردند.
🍀🌺🍀🌺🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف 🖤انتقال #سرهای_مقدس_شهدا به کوفه: «قسمت سوم» 🖋روایت شده که تعداد سر
📚 گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف
🖤 مردم کوفه و تماشای #کاروان_اسرا:
«قسمت چهارم»
🖋 ابن اسعد و همراه اسرا همچنان پیش رفت؛ وقتی به کوفه نزدیک شدند، کوفیان برای تماشای بانوان اسیر اجتماع کردند.
🗣راوی می گوید:
زنی از کوفیان بر بالای بلندی رفت و گفت:
شما از کدام اسیران هستید؟
آنها گفتند: ما اسیران آل محمد صلی الله علیه و آله هستیم. آن زن از بلندی پایین آمده و تعدادی چادر، مقنعه و ملحفه جمع کرد و به آنها داد و آنها خود را پوشاندند.
🗣راوی می گوید:
همراه کاروان بانوان اسیر، امام علی بن الحسین #سجاد علیه السلام که بیماری او را ضعیف و ناتوان کرده بود و همچنین حسن بن حسن مثنی (فرزند امام مجتبی علیه السلام) که عمو و امامش حضرت اباعبدالله علیه السلام را در مقابل شمشیرها و نیزه ها یاری کرده و بر اثر زخم های زیاد از پا افتاده و مجروح شده بود، نیز حضور داشتند.
زید و عمرو دو فرزند دیگر امام حسن علیه السلام از دیگر مردان کاروان اسرا بودند.
کوفیان وقتی کاروان اسرا را شناختند، شروع به گریه، زاری و نوحه سرایی کردند.
🌻امام علی بن حسین سجاد علیه السلام به آنها فرمود:
« شما برای ما نوحهسرایی و شیون می کنید؟ پس چه کسی بود که ما را کشت؟».
📚 لهوف سید بن طاووس
🍀🌺🌸🍀🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
🛑 حسن بن #حسن_مثنی ( فرزند امام مجتبی علیه السلام) «قسمت پنجم » ✍️ نویسنده کتاب مصابیح در مورد حس
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🛑حوادثی که بعداز شهادت امام حسین علیه السلام رخ داد:
«قسمت ششم »
🔴 خطبه حضرت زینب علیها السلام در میان کوفیان:
🖋 بشیر بن خزیم اسدی میگوید:
آن روز به زینب دختر علی علیه السلام توجه کردم. به خدا سوگند! هرگز هیچ زن با حیا و محجوبی را در سخنوری شیواتر و گویاتر از او ندیدم ؛ آنچنان سخنرانی میکرد که گویا از زبان امیرالمومنین علیه السلام سخن میگوید .او به مردم کوفه اشاره کرد که ساکت شوند و در این هنگام تمام نفس ها در سینه ها حبس شد حتی زنگهای شتران نیز از حرکت ایستادند.
سپس آن مخدر فرمودند:
« خدا را شکر می کنم و بر جدم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان پاک و برگزیده او درود می فرستم ! اما بعد، ای کوفیان! ای مردم فریبکار و پیمان شکن! آیا برای ما گریه می کنید؟ چشمههای اشکتان خشک نشود و ناله هایتان فروکش نکند! مثل شما مثل آن زنی است که پس از آنکه پشمش را با قدرت می ریسد، دوباره آن را باز کرده و پنبه می کند؛ شما هم عهد و پیمانتان را با یکدیگر می شکنید.
ای کوفیان! آیا در میان شما انسانی هم وجود دارد که چاپلوس، ناپاک، پیمان شکن ، پر کینه، کنیز باز و دشمن نواز یا مانند سبزه روییده در منجلاب و همانند زیوری در گورستان ها نباشد؟
بدانید و آگاه باشید که بد توشه ای برای آخرت خود پیش فرستاده اید ! چرا که دچار خشم و غضب الهی شده و تا ابد در عذاب خواهید ماند.
آیا گریه می کنید و ناله سر می دهید؟ آری، به خدا سوگند! باید بسیار گریه کنید و کم بخندید( که این حق شماست )؛ زیرا چنان در ننگ ، عار، رسوایی و بدنامی فرو رفته اید که بعد از این هرگز نمی توانید آن را از وجود خود پاک کنید.
چگونه می توانید خون فرزند خاتم الانبیا صلی الله علیه وآله را که معدن رسالت و آقای جوانان اهل بهشت است از دامن خود پاک کنید؟ کسی که هم صحبت نیکان ، آرامش بخش مصیبت های دردناکان، روشنگر راه و مرجع قوانین و سنت هایتان بود.
آگاه باشید و بدانید که بد جنایتی مرتکب شدید! رحمت خدا از شما دور باد که تلاشتان هدر رفت، دستتان کوتاه شد ، در معامله ضرر کرده، رو به خشم و غضب الهی کردید و مهر ذلت و خواری بر پیشانی تان زده شد.
وای بر شما ای اهل کوفه! آیا میدانید که کدام جگر گوشه رسول خدا صلی الله علیه را پاره پاره کردید ؟
و کدام ناموس و حرمت او را از پس پرده بیرون کشیدید؟ آیا میدانید که کدام خون او را ریخته و چه حرمتی از او شکستید؟
جنایتی زشت، ناپسند و بسیار سخت؛ جنایتی ظلمانی و ستمکارانه؛ جنایتی شام و کریه به پهنای زمین و به گنجایش آسمان مرتکب شدید.
آیا تعجب میکنید از اینکه آسمان خون می بارد و حال آنکه عذاب آخرت سخت تر است و کسی هم یاریتان نمی کند.
این فرصت اندک شما را برای کاستن از عذاب به تکاپو نیندازد که شتاب شما موجب شتاب خداوند در عذابتان نمی شود؛ زیرا که خونخواهی خداوند پابرجاست و همانا پروردگارتان در کمینگاه است.»
راوی می گوید: به خدا سوگند ! در آن روز مردم را میدیدم که حیران و سرگردان در حالی که از شدت پشیمانی دست در دهان کرده و آن را می گزیدند به شدت میگریستند .
پیرمردی را دیدم که کنارم ایستاده بود و چنان می گریست که محاسنش خیس شد و در همان حال می گفت:
پدر و مادرم به فدای شما! که پیرانتان بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان، زنانتان بهترین زنان و نسلتان نیکوترین نسل هاست که نه خوار میشوند و نه شکست می پذیرد.
📚لهوف سید بن طاووس
«ادامه دارد....»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🛑حوادثی که بعداز شهادت امام حسین علیه السلام رخ داد: «قسمت ششم » 🔴 خطبه ح
🖤 حوادثی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام رخ داد
🔴 خطبه ،فاطمه صغری علیها السلام در میان کوفیان :
«قسمت هفتم »
✍️ زید بن موسی علیه السلام روایت کرده که پدرم از جدم علیهما السلام نقل کرده که امام باقر علیه السلام فرمودند :
فاطمه صغری بعد از آنکه از کربلا برگشت، خطبه ای خواند و در آن چنین فرمود:
«حمد از آن خداست! به تعداد سنگ ها و شن ها و به عظمت عرش تا فرش خدا را حمد می کنم و به او ایمان دارم و بر او توکل می کنم و شهادت میدهم که خدایی جز او نیست .
او یگانه ای است که شریکی ندارد،
و گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست، و فرزندان و ذریه او را بی هیچ سابقه کینه و دشمنی و بی هیچ گناهی در کنار فرات سر بریدند.
خداوندا ! به توپناه می برم از اینکه دروغی را به تو نسبت دهم یا بر خلاف آیاتی که برای گرفتن پیمان خلافت و وصایت از مردم در حق علی بن ابیطالب علیه السلام ناز کردی ، سخن بگویم ؛ همان علی علیه السلام که حقش غصب شد و بدون هیچ گناهی در خانه ای از خانه های خداوند( مسجد کوفه) به شهادت رسید؛
همانگونه که دیروز فرزندش را در حضور عده ای که در زبان مسلمان بودند، کشتند؛ سر هایشان نابود باد!
که نه در زمان زندگی حسین علیه السلام و نه در هنگامی که به شهادت می رسید، هیچ ظلمی را از او دفع نکردند تا اینکه روح او را در حالی که دارای سرشتی پسندیده، نهادی پاک، اخلاق نیکو و منش و روشی مشهور بود، قبض کردی.
خدایا ! او کسی بود که سرزنش هیچ سرزنشگر و ملامت هیچ ملامتگری در او اثر نکرد.
پروردگارا! او را در حالی که هنوز کودکی بیش نبود به اسلام هدایت کردی و بزرگی فضایلش را ستودی و او پیوسته در راه تو و رسول الله صلی الله علیه وآله خیر خواهی کرد تا اینکه روحش را قبض فرمودی.
او در دنیا زاهدی بود که چشم طمع به مال دنیا نداشت و مشتاق آخرت بود و مدام در راه تو مجاهدت کرد تا انکه از او خشنود شدی و او را برای خود برگزید و به راه راست هدایتش کردی.
اما بعد ، ای کوفیان! ای فریبکاران، نیرنگ بازان و متکبران ! همانا ما خاندانی هستیم که خداوند ما را نسبت به شما و شما را نسبت به ما امتحان و آزمایش کرد و آزمون ما را خوب و نیکو قرار داد و علم و دانشش را در وجود ما و فهم درکش را در نزد ما نهاد و ما صندوقچه علم و ظرف دانش و حکمت او و حجت او بر اهل زمین از بندگانش در هر جا که باشند، هستیم .
خداوند ما را به کرامت و بزرگی خود گرامی داشت وبه ما به واسطه پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، بر بسیاری از مردم برتری و فضیلتی آشکار عطا فرمود ؛ با این حال شما ما را تکذیب کرده و کافر شمردید و جنگ با ما را حلال دانسته و اموالمان را به غارت بردید؛ گویی ما از تبار ترک و کابل هستیم.
«ادامه دارد....»
📚 #لهوف سید بن طاووس
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
🖤 حوادثی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام رخ داد 🔴 خطبه ،فاطمه صغری علیها السلام در میان کوفیا
📚گزیده ای از کتاب ؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد.
🔴 ادامه خطبه ، #فاطمه_صغری علیها السلام در میان کوفیان
«قسمت هشتم »
🖋همانگونه که دیروز جدمان را کشتید، امروز هم خون ما اهل بیت به خاطر کینه هایی که از پیش داشتید از شمشیر هایتان بر زمین می چکد؛ چشمانتان از این جنایت روشن و دل هایتان شادمان است؛ زیرا دروغ به خدا بستید و مکر به کار بردید در حالی که خداوند بهترین مکر کنندگان است.
از اینکه خون های ما را ریخته و اموالمان را به چنگ آورده اید، خود را شادمان مسازید؛ زیرا هر آنچه از این مصیبت های بزرگ و رنجهای عظیم بر ما پیش آمده قبل از آنکه ما گرفتار آن شویم در کتاب مقدرات الهی ثبت شده و این کار برای خدا آسان است.
بدانید و آگاه باشید تا بر آنچه از دست می دهید، تاسف نخورید و از آنچه به دست میآورید، شادمان نگردید؛ چرا که خداوند هیچ متکبر و خودخواهی را دوست ندارد.
مرگ بر شما ! منتظر لعنت و عذابی باشید که آنقدر بر شما نزدیک است که گویا اکنون شما را فرا گرفته ؛ و همواره از آسمان بلا نازل شده و شما را به سختی نابود خواهد کرد و به زودی طعم تلخ جنگ را بر یکدیگر خواهید چشاند؛ آنگاه در روز قیامت به خاطر ظلمی که بر ما روا داشتید تا ابد در عذابی دردناک گرفتار خواهید شد و بدانید که لعن و نفرین خدا بر ظالمان است.
وای بر شما ! آیا میدانید کدام دست از میان شما بود که بر ما نیزه زد ؟
کدام شخص شما را به جنگ با ما فراخواند؟
آیا می دانید که با کدام پا ظالمانه به جنگ ما آمدید؟
به خدا سوگند! قلب هایتان دچار قساوت و جگر هایتان سیاه شده و بر دلهایتان قفل زده شده و بر گوش ها و چشم هایتان مهر خورده .
شیطان فریبتان داده و شما را به آرزو های دراز مبتلا ساخته و بر دیدگانتان پرده ای انداخته که هرگز هدایت نمی شوید.
وای بر شما ای کوفیان! چه کینه ای از رسول خدا صلی الله علیه وآله دارید؟
و چه دشمنی و عداوتی نسبت به آن حضرت در وجود شما نهفته است که اینگونه با برادر او و جدم علی بن ابیطالب علیه السلام و فرزندان و عترت برگزیده او عناد و دشمنی می ورزید و یکی از شما به این دشمنی افتخار کرده و در شعر خود با افتخار چنین می سراید:
« ماییم که با شمشیر های هندی و نیزه هایمان علی علیه السلام و فرزندان علی علیه السلام را کشتیم».
« و زنانشان را همچون اسیران ترک اسیر کرده و بی نظیر با آنان جنگیدیم»
خاک و خاشاک بر دهانت ای شاعر! به قتل عام خاندانی افتخار کردی که خداوند آنها را تزکیه و تصفیه کرده و ناپاکی و پلیدی را از آنان دور ساخته و چنان پاکشان کرده که در پاکی نظیری ندارند .
پس خاموش شو و همچون پدرت در جای خود بنشین که دارایی هر کس همان است که به دست آورده و از پیش فرستاده است.
وای بر شما! آیا بر آنچه خداوند ما را بدان برتری داده جسارت می ورزید؟
« گناه ما چیست که روزگار دریای ما را پر از آب کرده, در حالی که دریای تو چنان خشک است که حتی کرمی را نمی پوشاند.»
این فضل خداست که به هرکس بخواهد می بخشد و او صاحب فضل عظیم است و هر کسی که خداوند به او نوری نبخشد، هیچ نوری نخواهد داشت.»
راوی می گوید: صدای مردم به گریه بلند شد و گفتند: بس است ای دختر پاکان! دل هایمان را آتش زدی؛ گلویمان را سوزاندی و درونمان را شعله ور ساختی.
آن مخدر نیز ساکت شد.
📚لهوف سید بن طاووس
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد. 🔴 خطبه #ام_لکلثوم علیها السلام در میان کوفیا
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد
«قسمت دهم »
🔴خطبه #امام _سجاد علیه السلام در کوفه:
سپس حضرت زین العابدین علیه السلام به مردم اشاره فرمود که ساکت شوند.
پس از سکوت آنان، حضرت روی پاهای خود ایستاده و حمد و ثنای الهی را بجا آوردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را با اوصافی که شایسته اوست، یاد کرده و بر آن حضرت درود فرستادند. آنگاه فرمودند:
« ای مردم! هر کس مرا می شناسد که هیچ ،و هر کس که مرا نمی شناسد، خودم را به او معرفی می کنم:
من #علی_بن_حسین بن علی بن ابی طالب هستم؛
من فرزند کسی هستم که بی هیچ کینه و عداوتی نسبت به مردم در کنار فرات ذبح شد ؛ من فرزند کسی هستم که حرمتش را شکستند و اموال و دارایی اش را غارت کردند اهل بیتش را به اسارت بردند؛ من فرزند کسی هستم که او را فریب دادید و با خدعه و نیرنگ رفتار کردید ، و از خودتان برای او بیعت گرفتید و با او عهد و پیمان بستید و آنگاه او را تنها وبی یاور گذاشته و بعد او را کشتید ؟ پس ننگ و عار باد آنچه برای خود از پیش فرستادید و ننگ بر رای و نظرتان.
با چه چشمی به روی مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه خواهید کرد زمانی که به شما بگوید: خاندان مرا کشتید و حرمتم را شکستید؛ پس از امت من نیستید».
🗣راوی می گوید:
صدای مردم از هر طرف به گریه بلند شد در حالی که به یکدیگر می گفتند:
خبر ندارید که نابود شده اید .
سپس امام سجاد علیه السلام فرمودند :
«خدا بیامرزد کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و مراقب سفارش من در مورد خدا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت رسول خدا علیهم السلام باشد؛ زیرا رسول خدا برای ما اسوه و الگوی خوبی است .»
کوفیان همگی گفتند:
ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! همه ما گوش به فرمان و مطیع تو و نگهدار و حافظ اوامر تو هستیم ؛ بدون آنکه در حقت کوتاهی کنیم یا از تو رو برگردانیم ؛ پس هر دستوری داری بفرما -خدا تو را رحمت کند! - ما با کسانی که با تو جنگیدند، می جنگیم و با کسانی که تو را دوست دارند ،صلح و دوستی می کنیم ،و حتماً یزید را بازخواست خواهیم کرد، و از هر کسی که بر تو و ما ستم کرده، بیزاری می جوییم.
#امام_زین_العابدین علیه السلام فرمودند:
« هیهات, هیهات ای فریبکاران نیرنگ باز ! میان شما و خواسته دلتان فاصله افتاده. آیا همانطور که قبلاً به فرمان پدرم درآمدید می خواهید به فرمان من در آیید؟ به خدای شتران راهوار حج سوگند! هرگز چنین نخواهد شد؛ هنوز جراحت دل ما از این مصیبت که دیروز پدرم علیه السلام در حالی که خانواده اش همراه او بودند کشته شد، بهبود نیافته ، و هنوز مصیبت داغ رسول خدا صلی الله علیه واله، و داغ پدر و برادرانم فراموش نشده و یادشان در خاطرم زنده است و در این مصائب راه گلویم بسته است و غم و غصه هایش در میان سینه ام می جوشد. تقاضای من از شما این است که نه با ما باشید و نه علیه ما ».
سپس حضرت در مصیبت پدرش چنین فرمود:
« جای تعجب و شگفتی نیست که حسین علیه السلام از روی ظلم کشته شد؛ زیرا پدرش که از او بر تر و گرامی تر بود قبل از او کشته شد ».
«ای کوفیان! از اینکه آن مصائب بر حسین علیه السلام گذشت شاد مباشید که آن جنایتی بس عظیم بود .»
«جانم به فدای او ! که در کنار نهر یا (رود آب) /با لب تشنه/ کشته شد و جزای قاتلش آتش جهنم است.»
پس از آن ، حضرت فرمودند :
«ما به بی تفاوتی شما راضی هستیم؛ لازم نیست روزی به نفع ما و روزی به زیان ما عمل کنید».
📚لهوف سید بن طاووس
«ادامه دارد....»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد «قسمت دهم » 🔴خطبه
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد:
«قسمت یازدهم »
🔴 #ورود_اسرا به مجلس ابن زیاد( لعنة الله)
🗣راوی می گوید:
ابن زیاد در قصر خود نشست و اذن عمومی برای ورود به قصر صادر کرد؛ در این هنگام سر شریف امام حسین علیه السلام به قصر آورده شده و در برابر ابن زیاد( لعنة الله ) قرار گرفت و در همان حال زنان و کودکان امام حسین علیهم السلام را نیز وارد قصر کردند که حضرت زینب علیها السلام به صورت ناشناس در گوشهای نشست.
ابن زیاد( لعنة الله) پرسید:
این زن کیست؟
گفتند: این زن زینب دختر علی علیه السلام است.
ابن زیاد رو به آن مخدره کرده و گفت:
شکر خدایی را که شما را رسوا و سخنانتان را تکذیب کرد.
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
« این فاسق است که رسوا می شود و این فاجر و دروغگو است که تکذیب می شود و حال آنکه ما چنین نیستیم .»
ابن زیاد (لعنت الله) گفت:
آنچه خدا با برادر و خاندانت کرد، چگونه دیدی؟
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
«جز زیبایی چیز دیگری ندیدم. آنان کسانی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر کرده بود, پس به سوی آرامگاهشان شتافتند و به زودی خداوند تو و آنان را گرد می آورد تا تو بازخواست و مواخذه شوی؛ ببین در آن روز پیروز واقعی کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه! »
🗣راوی می گوید ابن زیاد( از این سخنان) خشمگین شده و قصد جان حضرت زینب علیها السلام را کرد که عمر بن حریث به او گفت: ای امیر! او یک زن است و زن را به خاطر گفته هایش بازخواست نمی کنند.
ابن زیاد (لعنت الله ) به حضرت زینب علیها السلام گفت:
خدا دلم را از کشتن حسین علیه السلام و خاندان تو که مردمانی سرکش بودند، شفا داد.
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
« به جان خودم سوگند! بزرگ خاندانم راکشتی؛ شاخه ام را بریدی و
ریشه ام راخشکاندی؛ اگر شفایت در این است، شفا یافتی».
ابن زیاد (لعنت الله )گفت:
این زن شاعر است و سخن موزون می گوید. به جان خودم پدرت هم شاعر بود .
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
« ای پسر زیاد! زن را با شعر و قافیه چه کار؟»
سپس ابن زیاد( لعنت الله) متوجه امام علی بن حسین سجاد علیهما السلام شده و پرسید :
این مرد کیست؟ گفتند: علی بن حسین علیه السلام است .
ابن زیاد (لعنت الله ) گفت: مگر خدا علی بن حسین علیه السلام را نکشته است؟
#امام_سجاد علیه السلام فرمودند: «این خداست که در وقت مرگ جان ها را می گیرد».
ابن زیاد( لعنت الله) گفت:
هنوز جرات جواب دادن به من را داری؟ او را ببرید و گردنش را بزنید.
زینب علیها السلام عمه امام سجاد علیهالسلام تا این سخن را شنید، فرمود:
« ای پسر زیاد ! تو احدی از مارا باقی نگذاشتی، اگر میخواهی او را بکشی، مرا هم با او بکش».
امام سجاد علیه السلام به عمه اش فرمود :
«آرام باش عمه جان تا من با او صحبت کنم ».
سپس رو به ابن زیاد کرده و فرمودند :
«ای پسر زیاد! آیا مرا تهدید به مرگ می کنی و آیا نفهمیدی که مرگ برای ما امری عادی و شهادت جزو کرامات ماست؟»
پس از این سخنان، ابن زیاد (لعنت الله ) دستور داد تا امام علی بن حسین علیهما السلام و اهل بیتش را به خانه ای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود، منتقل کنند.
حضرت زینب علیها السلام فرمودند:
« هیچ زن عربی به ملاقات ما نیاید، مگر اینکه کنیز باشد؛ زیرا کنیزان هم مانند ما طعم اسارت را چشیده اند».
سپس ابن زیاد دستور داد تا سر مقدس امام حسین علیه السلام را در کوچه های کوفه بگردانند .
شایسته است در اینجا برای نمونه ابیاتی که یکی از اندیشمندان در رثای شهید آل محمد صلی الله علیه و آله حضرت اباعبدالله علیه السلام سروده بیاورم؛ او چنین می سراید:
« سر فرزند دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و فرزند جانشین او برای تماشای تماشاگران به نیزه زده می شود ».
«در حالی که مسلمانان (این صحنه را )می بینند و می شنوند؛ بدون آنکه دلشان به درد آید و آنان را از این کار منع کنند.»
« کور باد چشمانی که تو را چنین دید و کاری نکرد و کر باد گوش هایی که مصائب تو را شنید و تکانی نخورد.»
«حسین جان! با شهادت خود چشمانی را که با وجود تو به آرامی به خواب می رفتند، بیدار کردی و چشمانی را که از ترس تو به خواب نمی رفت، به خواب بردی».
« هیچ گلستانی در زمین نیست, مگر آنکه آرزوی داشتن قبر تو را دارد تا با حفر مزار تو ، درون او آرامگاهی مقدس بنا شود.»
📚لهوف
«ادامه دارد....»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد: «قسمت یازدهم » 🔴
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد:
«قسمت دوازدهم»
🔴 مقتل عبدالله بن عفیف ازدی:
🗣راوی می گوید:
سپس ابن زیاد( لعنت الله) به منبر رفت و حمد و ثنای پروردگار را بجا آورد و در میان سخنانش چنین گفت:
سپاس خدایی را که حق را آشکار و اهل آن را پیروز و امیرالمومنین( یزید لعنت الله) و پیروانش را یاری کرد و دروغگوی پسر دروغگو را کشت!!!
هنوز چیزی بر این کلام نیفزوده بود که «عبدالله بن عفیف ازدی» ، از شیعیان برگزیده و نیکوکار که در زمره زاهدان به شمار می رفت و چشم چپش را در جمل و چشم راستش در صفین از دست داده بود و همیشه روزها را تا شب در مسجد کوفه به نماز می ایستاد، از جا برخاست و گفت:
ای پسر مرجانه! تو و پدرت و آن که تو را به کار گرفت( یزید) و پدر او (معاویه) که دروغگوی پسر دروغگو هستید.
ای دشمن خدا ! آیا فرزندان انبیاء را می کشید و آنگاه با این سخنان زشت روی منبر مسلمانان سخن می گویید؟
راوی میگوید:
ابن زیاد خشمگین شده و پرسید:
چه کسی این سخنان گفت راگفت ؟
عبدالله بن عفیف گفت:
من بودم که سخن گفتم، ای دشمن خدا ! آیا ذریه و فرزندان پاکی را که خداوند هر گونه آلودگی را از آنان دور ساخته می کشی و گمان می کنی که بر دین اسلام هستی؟ ای وای بر این مصیبت!
کجایند فرزندان مهاجرین و انصار که از تو و امیر طغیانگر تو (یزید لعنت الله) که خود و پدرش از زبان رسول پروردگار عالمیان صلی الله و علیه و آله مورد لعن و نفرین واقع شدهاند، انتقام بگیرند؟
راوی میگوید:
این سخنان چنان بر خشم ابن زیاد (لعنت الله) افزود که رگ های گردنش متورم شد و چنین گفت:
او را نزد من بیاورید.
نگهبانان از هر طرف برای گرفتن او هجوم بردند؛ در همان هنگام بزرگان قبیله ازد که پسر عموهای او بودند به پا خاسته و عبدالله را از دست نگهبان ها نجات دادند و او را از در مسجد بیرون برده و به خانه اش رساندند.
ابن زیاد گفت: به خانه این کور قبیله ازد که قلبش را هم مانند چشمانش کور کند، بروید و او را نزد من بیاورید.
🗣راوی میگوید:
نگهبان ها به سوی خانه عبدالله به راه افتادند؛ وقتی این خبر به قبیله ازد رسید ، همگی به همراه قبال بمن برای دفاع از بزرگ قومشان گرد هم آمدند.
هنگامی که این خبر به گوش ابن زیاد رسید، قبایل مضر را در یک جا جمع کرد و تحت فرماندهی محمد بن اشعث دستور داد که به جنگ آنها بروند.
🗣راوی میگوید:
آنها جنگ سختی با یکدیگر کردند و عده زیادی از اعراب در آن میان کشته شدند تا اینکه سربازان ابن زیاد (لعنت الله) به در خانه عبدالله بن عفیف رسیدند و در خانه او را شکسته و به خانه او هجوم بردند.
دختر عبدالله فریاد زد: ( ای پدر!) از آنچه می ترسیدی پیش آمد و لشکر ابن زیاد به سویت آمدند.
عبدالله گفت: تو نترس و شمشیرم را به من بده. دخترش شمشیر را به او دادم .او نیز شروع به دفاع از خود کرد و در ضمن دفاع چنین می سرود:
«من پسر صاحب فضلی عفیف و پاکیزه ام؛ پدرم عفیف بود و مادرم ام عامر».
« چه سربازان با زره و بی زره و پهلوانان و دلاوران بسیاری که از میان شما بر زمین زدم ».
🗣راوی می گوید:
در همان حال دختر عبدالله هم می گفت:
ای پدر جان! کاش من هم مرد بودم تا در کنار تو با این قوم فاجر و فاسد که قاتلان خاندان نیکوی پیامبرند می جنگیدم.
« ادامه دارد...»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد: «قسمت دوازدهم» 🔴
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد:
«قسمت سیزدهم »
.
🖋... لشکر ابن زیاد از همه طرف عبدالله را محاصره کردند ؛ و او همچنان از خود دفاع می کرد و هیچ کس نمی توانست بر او غلبه کند؛ هر گاه از جهتی به سوی او می رفتند، دخترش می گفت: پدر از فلان طرف به سویت می آیند.
مبارزه همچنان ادامه داشت تا اینکه بر تعداد سربازان ابن زیاد( لعنت الله) افزوده شد و او را به طور کامل محاصره کردند. در این زمان دختر عبدالله فریاد زد:
ای وای از ذلت و خواری! پدرم محاصره شده درحالیکه یاوری ندارد تا از او یاری بخواهد.
عبدالله در حالیکه شمشیرش را به دور خود می گرداند، گفت:
« به خدا سوگند! اگر دیدگانم باز می شد و می دیدم، عرصه را بر شما تنگ کرده و راه ورود و خروجتان را میبستم.»
راوی می گوید:
آنقدر با او جنگیدند تا اینکه اسیرش کرده و او را نزد ابن زیاد بردند. وقتی ابن زیاد او را دید ،گفت: خدا را شکر که تو را خوار و ذلیل کرد.
عبدالله بن عفیف به او گفت: ای دشمن خدا! خداوند با چه چیزی مرا خوار کرد؟
« به خدا سوگند! اگر دیدگانم باز می شد ، عرصه را بر شما تنگ کرده و راه ورود و خروجتان را می بستم».
ابن زیاد به او گفت:
ایر عبدالله! نظرتو در مورد عثمان بن عفان چیست؟
عبدالله گفت: ای غلام قبیله بنی علاج و ای پسر مرجانه و ای.... ( ناسزایی به او گفت) تو با عثمان بن عفان چه کار داری؟ خوب کار کرد یا بد ؛ اصلاح کرد یا فساد و تباهی انجام داد؛ و خداوند متعال خودش ولی و سرپرست بندگانش است و بین آنها و عثمان با عدل و داد قضاوت خواهد کرد ؛ تو از من درباره خودت ، پدرت ، یزید و پدرش سئوال کن.
ابن زیاد گفت:
به خدا سوگند! چیزی از تو نمی پرسم تا اینکه زجر کش شوی.
عبدالله بن عفیف گفت: حمد و سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است. ای ابن زیاد ! بدان، من همیشه قبل از اینکه مادرت تو را به دنیا بیاورد، از خدای خود می خواستم شهادت را نصیبم کند و از او خواستم که شهادتم را به دست ملعون ترین و مبغوض ترین بندگانش قرار دهد؛ وقتی بینایی خود را از دست دادم، از شهادت مایوس شدم و اما اکنون خدا را شکر می کنم که شهادت را بعد از آنکه از آن مایوس شدم، روزی ام کرد و با لطف خویش به من نشان داد که دعای قدیمی ام به اجابت رسیده است.
ابن زیاد گفت:
گردنش را بزنید. دستور او اجرا شد؛ گردن عبدالله را زده و بدن مطهرش را در محلی به نام سبخه به دار آویختند.
📚لهوف
«ادامه دارد.....»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد: «قسمت سیزدهم » .
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد:
«قسمت چهاردهم »
🔴 ارسال خبر شهادت امام علیه السلام به مدینه و شام:
🗣راوی می گوید:
عبیدالله بن زیاد خبر شهادت امام حسین علیه السلام و وضعیت اهل بیت آن حضرت را در نامهای برای یزید بن معاویه( لعنت الله )نوشت.
نامه ای نیز به همین مضمون برای عمرو بن سعید بن عاص حاکم مدینه
نوشت .
وقتی نامه ابن زیاد به دست عمرو( حاکم مدینه) رسید ,بالای منبر رفته و برای مردم سخنرانی کرد و خبر شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش را به آنها داد که در این هنگام صدای شیون و زاری بنی هاشم بلند شد و مراسم عزا و سوگواری برپا کردند.
زینب دختر عقیل بن ابی طالب برای امام حسین علیهالسلام نوحه سرایی کرده و در ضمن اشعاری چنین می خواند:
« چه خواهید گفت به پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که از شما می پرسد؛ شما که آخرین امت بودید چه رفتاری داشتید؟»
« با خاندان و اهل بیت من پس از وفات من چه کردید که برخی اسیر و برخی به خون خود آغشته شدند.»
«پاداش من که شما را پندو اندرز می دادم این بود ،که بعد از مرگم با خویشان من بدرفتاری کنید.»
🗣راوی می گوید :
شب که فرارسید، مردم مدینه شنیدند که هاتفی آنها را خطاب کرده و میگوید :
«ای کسانی که امام حسین علیهالسلام را کشتید! بشارت باد بر شما عذاب و بدبختی».
« تمام اهل آسمان از جمله ابنبیاء ، رسولان الهی و شهیدان بر او می گریند».
« همانا شما از زبان سلیمان بن داوود علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام از قبل نفرین شده اید.»
و اما یزید بن معاویه، وقتی نامه ابن زیاد به او رسید از مضمون آن آگاه شد در جواب آن، نامه ای نوشت و در آن به ابن زیاد دستور داد تا سر مقدس امام حسین علیهالسلام و سرهای مقدس شهیدان دیگر به همراه تمام اموال و زنان حرم و خاندان اباعبدالله علیه السلام نزد او (در شام) منتقل شود.
📚لهوف
«ادامه دارد...»
🍀🌺🍀🌸🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1
فرهنگ کتابخوانی
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف 🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد: «قسمت چهاردهم »
📚گزیده ای از کتاب؛ #لهوف
🖤حوادثی که بعد از #شهادت_امام_حسین علیه السلام رخ داد
«قسمت پانزدهم »
🔴 ارسال سرهای مقدس شهدا و کاروان اسرا به شام و حوادث بین راه
ابن زیاد (لعنت الله) محفر بن ثعلبه عائذی را احضار کرد و سرهای مقدس شهدا و اسیران و زنان حرم امام حسین علیه السلام را به او سپرد.
محفر (لعنت الله) نیز آنان را مانند اسیران بی دین در حالی که چهره هایشان را مردمان بین راه می دیدند به شام برد.
ابن لهیعه و شخصی دیگر روایتی نقل کرده اند که ما اندکی از آن را می آوریم:
مشغول طواف خانه خدا بودم، مردی را دیدم که چنین دعا می کرد:
خدایا ! گناهان مرا ببخش هرچند می دانم که نمی بخشی.
من به او گفتم :
ای بنده خدا ! از خدا بترس و این گونه سخن مگو؛ چون که اگر گناهان تو به اندازه قطرات باران تمام شهر ها و برگ تمام درختان هم که باشد، اگر از خدا طلب بخشش کنی، خداوند تمام آنها را خواهد بخشید؛ زیرا که او بخشنده مهربان است.
🗣راوی می گوید:
آن مرد به من گفت که پیش من بیا تا داستانم را برایت بگویم.
من هم نزد او رفتم و او چنین گفت:
ما ۵۰ نفر بودیم که سر امام حسین علیه السلام را به شام بردیم و در بین راه کارمان این بود که هرگاه شب فرا می رسید، سر مقدس اباعبدالله علیه السلام را در تابوت گذاشته و در اطراف آن مشغول خوردن شراب می شدیم.
شبی همراهان من آنقدر شراب خوردند که مست شدند، ولی من با آنان شراب نخوردم .وقتی تاریکی شب همه جا را فرا گرفت ،صدای رعد و برق را شنیده و نور آن را دیدم و ناگهان مشاهده کردم که درهای آسمان باز شد و حضرت آدم، نوح، ابراهیم، اسحاق ، اسماعیل و پیامبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله همراه با جبرئیل و گروهی از ملائکه پایین آمدند .
حضرت جبرئیل نزدیک تابوت رفته و سر مقدس ابا عبدالله علیه السلام را بیرون آورد؛ سپس آن را در آغوش گرفته و بوسید؛ آنگاه تمام پیامبران این کار را تکرار کردند .
در همین حال پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله بالای سر امام حسین علیه السلام میگریست و پیامبران دیگر به آن حضرت تسلیت می گفتند.
جبرئیل علیه السلام به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد:
ای محمد صلی الله علیه و آله ! خداوند متعال به من امر فرموده که در مورد امتت تابع و مطیع تو باشم؛ اگر دستور دهی زمین را با آنها به لرزه در آورده و آن را با اهلش زیر و رو می کنم؛ همانطور که با قوم لوط چنین کردم.
🌻پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «نه، ای جبرئیل! ( این کار را نکن) زیرا در روز قیامت من و آنها در پیشگاه الهی در یکجا جمع خواهیم شد.»
سپس فرشتگان الهی به سمت ما آمدند تا ما را بکشند ،من گفتم : امان می خواهم یا رسول الله صلی الله علیه و آله!
حضرت فرمودند:
« برو, ولی خدا تو را نیامرزد».
🔸🔸🔸
آن مرد می گوید بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله پاسخ جبرئیل علیه السلام را داد ، برای امام حسین علیه السلام نماز خواندند.
سپس گروهی از فرشتگان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده و گفتند:
خداوند تبارک و تعالی به ما فرمان داد که این ۵۰ نفر را بکشیم.
آن حضرت فرمودند:
«هرکاری می خواهید با آنان بکنید ».
آنها با گرزهایی شروع به زدن کردند و یکی از آنها میخواست با گرزش مرا بزند که من گفتم:
الامان یا رسول الله! حضرت فرمودند:
« برو که خدا تورا نیامرزد». وقتی به خودم آمدم ,همراهان را دیدم که بر زمین افتاده بودند.
«ادامه دارد.....»
📚لهوف
🍀🌺🌸🍀🍀
https://eitaa.com/ketabkhani1