eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
222 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب متاب🌿📖
عمار حلب🌱 کتاب هفتم از مجموعه مدافعان‌حرم در نشر روایت فتح، متعلق به شهید محمدحسین محمدخانی است که
("برشی از کتاب")🍉🌱 (شش، هفت صبح بود🕰 که حاج عمار شهید شد.. نیروهای غیر ایرانی پشت بی‌سیم می‌گفتند «حاج عمار استشهد.» سریع از اتاق عملیات گفتیم «حاج عمار شهید نشده، حالش خوب است، فقط کمی جراحت دارد.» گفتیم مجروح شده که شیرازه کار از هم نپاشد.. این نیروها دو، سه سال بود که با حاج عمار کار می‌کردند. نمی‌خواستیم نگرانی😰 در دلشان ایجاد شود. پشت بی سیم گفتیم «فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه‌شان را از دست بدهند.» از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود...)🌱📼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|"ویولن زن روی پل "|🌿🎻 اعتیاد اتفاقی است که می‌تواند برای هر انسانی بیافتد برای همین نگارنده این اثر از نشر جام جم، ماجرای نجات خود از این مهلکه را در ۱۶ فصل می‌نگارد✍🏻 و این امر باعث چند رشد اجتماعی موثر می‌شود: اول آنکه نگاه خوانندگان را به افراد گرفتار شده در این گرداب تغییر می‌کند، از سوی دیگر در شانزده فصل تحول‌آمیز با نام‌های خستگی تا کتاب امید تولدی دوباره برای کسانی که می‌خواهند از دام اعتیاد نجات یابند، مهیا می‌شود..🌼 ✍🏻نویسنده:خسرو باباخانی ▫️ناشر:جام جم ▫️قالب کتاب:داستان 📖تعداد صفحات: ۲۲۳ صفحه 💳قیمت ۷۰ ت با تخفیف ۶۳ ت 🌱 ثبت سفارش📲 و ارسال📦 @ketabkhon78 @ketabmetabb
کتاب متاب🌿📖
|"ویولن زن روی پل "|🌿🎻 اعتیاد اتفاقی است که می‌تواند برای هر انسانی بیافتد برای همین نگارنده این ا
👈در بخشی از کتاب می‌خوانیم:✂️ ((زنگ زد..📞 همیشه با جمله «دور سرت بگردم» شروع می‌کرد. بعد می‌گفت: «خاک پاتم»، بعد می‌گفت: «دردت به قلبم»♥️و چنان با خلوص می‌گفت و صمیمانه، که من را به رعشه می‌انداخت از فرط شکر و شوق..😍🌿 گفتم: کجا بودی پسر خوب؟ ابراهیم گفت: گوشی‌ام را زدند..📱همه شماره تلفن‌ها پرید. آمدم شعبه ، دیدم جایتان را تغییر داده‌اید. بعد هم رفتم سوئد دیگر.. با اصرار والتماس نهاردعوت‌مان کرد🍱، من وطاووس را. گفت: همسرم نگار هم می‌آید. گفت: می‌رویم دربند. همان پایین یک تخت می‌گیریم و حرف می‌زنیم..🌱 گفتم: ما سه نفرهستیم.. گفت: دور سرت بگردم، بگو صد نفر گفتم: دکتر میرلوحی هم هستند.))▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱😍 سلام خسته نباشید ، کتاب های من رسید مثل همیشه عالی و با بهترین کیفیت✨ خیلی ممنونم.🧡🍊 🎈 🛍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا