eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
225 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب متاب🌿📖
‌ #ارسالی_شما🕊🌾 سلام امروز بعد مدت ها میخوام شروع کنم کتاب بخونم ببینم تا چند صفحه میتونم بخونم امر
. خدا قوت 🌱آره خودتونو بندازین تو کارش😍اصلا به تعویق نندازین هر چی زودتر بهتر... سعی کنید بصورت مطالعه داشته باشید حتی اگه شده حجم پایین تا تاثیرات قشنگشو تو خودتون ب مرور ببینید🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🕊 سلام..🌷 کتابِ در مکتب مصطفی✨ 🗞🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. چه حس خوبی داشت این پیام🌱😍 قشنگ درک میکنم حس خوبیه افراد دیگه به واسطه ات کتابخون شن و خب چقدر زیباتر که دوستان و اشخاصی ک دوسشون داری هم کتابخون کنی هم اینکه کمک به رشدشون میکنه و از شوق و اشتیاق مطالعه و بحث درمورد کتاب نگم براتون...🌸😌 .
کتاب متاب🌿📖
. چه حس خوبی داشت این پیام🌱😍 قشنگ درک میکنم حس خوبیه افراد دیگه به واسطه ات کتابخون شن و خب چقدر
. 🙂آدم دوستداره همه افرادی ک دوسشون داره کتابخون شن🕊✨ا این کار قشنگا بکنید🌸 راستی کیا از این کارا کردن؟😵‍💫👇 @ketabkhon78
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشان حُسن🌱✨ لیلا مهدوی در کتاب «» به سراغ روایت روضه‌ای مشهور از رفته است... آنجا که آیینه‌ها به پای خورشید☀️ می افتند و عطر حضور امام مجتبی در دشت پراکنده می شود...🌾 این اثر از نشر کتابستان معرفت، است که ، ، ادب و ارادت را به تصویر می‌کشد... ✍🏻نویسنده:لیلا مهدوی ▫️ناشر:کتابستان ▫️قالب کتاب:داستان_ ۳۱۰ صفحه 💳 قیمت ۱۷۵ت با تخفیف ۱۵۷ت🌱 ثبت سفارش📲 و ارسال📦 @ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
نشان حُسن🌱✨ لیلا مهدوی در کتاب «#نشان_حسن» به سراغ روایت روضه‌ای مشهور از #کربلا رفته است... آنجا ک
. برشی از کتاب نشان حسن🕊☘ عبایم را می‌پوشم و عمامه‌ام را بر سر می‌گذارم.. همه به‌سمت خانۀ عمو روانه می‌شویم.. از خم کوچه که رد می‌شویم، دیوار پوشیده از تاک خانۀ عمو از دور نمایان می‌شود...🌱 و باهم در حال گفت‌وگویند... مردی توجهم را به خود جلب می‌کند که در نزدیکی خانۀ عمو ایستاده است.. چهره‌اش را نمی‌بینم.. ناخودآگاه آهنگ قدم‌هایم را سرعت می‌دهم... - حسن! او کیست که مقابل در خانۀ اباعبدالله ایستاده است؟🙄 دستم را به‌نشانۀ سکوت بالا می‌برم.. غریبه انگار برای ورود مردد است.. هنوز چندم قدم با او فاصله داریم که بی‌درنگ در را هل می‌دهد تا وارد خانه شود.. نمی‌بینم دق‌الباب می‌کند یا نه.. درحالی‌که دستم به قبضۀ شمشیر می‌رود، به‌سمتش می‌دوم.. عمرو و قاسم هم به‌دنبالم.. مرد را در آستانۀ حیاط خانه متوقف می‌کنیم. سه‌نفری دوره‌اش می‌کنیم.. کهن‌سال است و نفسش به شماره افتاده ...🤍🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📙🌱 _ ذبح کودک بی گناه ... ! پناه بر خدا ! کتاب شاید پیش از اذان صبح ❤️‍🩹 خاطرات و دلنوشته ها درباره حاج قاسم عزیز ❤️‍🔥🥺 🌸