کتاب متاب🌿📖
|•°پس از بیست سال•°|🦋 #پس_از_بیست_سال، یک رمان📕 تاریخی مذهبی با محوریت جریانات به خلافت رسیدن امام
برشی از کتاب🌼🌱پس از بیست سال🔗🕊
در این مدت که از #کربلا بازگشته بود، حتی لحظهای آرام و قرار نداشت.. داغی که بر جگرش وارد شده بود ازسویی و خوابهای پریشان و کابوسهای ویرانگر ازسوی دیگر، روح و روانش را آماج خود گرفته بودند..😰 پیوسته تصویر #حسین درنظرش مجسم میشد که طفل چندماههٔ خود را به آسمان گرفته بود تا او را بر شامیان شاهد گیرد و تیری که پُرضرب و پریشان بر گلوی آن طفل نشست😭و خون او که حسین به آسمان میریخت؛ لحظاتِ بهخونافتادن برادر و برادرزادگانش که در دریایی از سپاه شام رجز میخواندند و شمشیر میزدند 🗡و لحظهٔ پیوستن ابراهیم به آنان؛ لحظهای که شمر چون حریف آنان نشد، فرمان داد چهارصد تیرانداز آنان را هدف قرار دهند و بر بدنهای آنان اسب بدوانند....
✍🏻سلمان کدیکور
#محرم
#پس_از_بیست_سال🌱
کتاب متاب🌿📖
. اربعین طوبی 🤍 📖 روایتی واقعی از طوبی، دختری #نوجوان که درگیرودار کودتای ۲۸مرداد طعم یتیمی را میچ
.
برشی از کتاب🕊🌾
جابر حیران است.. میداند حسین(ع) نزدیک اوست اما نه چشم دیدن دارد و نه پای رفتن..🥺
بار دیگر میگوید: حبیب لایجیب حبیبه؟ سکوت در صحرا میپیچد.. صدایی به گوش نمیرسد.. جابر دیگر رمق ایستادن ندارد.. درجا مینشیند و خاک بر سرش میریزد و خودش پاسخ سؤالش را میدهد:
«چه تمنای جواب داری ای انصاری؟ که #حسین(ع) در خون خود آغشته است و بین سر و بدنش جدایی افتاده!😭😭
.
بال پریدنم اگر هدیه نمیدهی دگر..
میشکنی زِ من چرا پای دویدن ؟ این مَکُن..🌱🌱
#حسین.منزوی✨🪐
#بریده_کتاب🗞
رمان نامیرا🌱
و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمیکنم، که تکلیف خود را از #حسین میپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت میخواهم.. و من... حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم، که دنیای خود را برای حسین میخواهم. آیا بعد ازحسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم؟✨🕊
#محرم
#نامیرا
#امام_حسین