<🦉🍪>
این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸
تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬🔬 که زمان اختراعش تموم میشه و باید دکتراشو بگیره تا ثروتمند بشه💰، با همسرش بیتا به مشکل میخوره و بیتا ترکش میکنه..👜🚶🏻♀
تو این جریان یه اتفاق دیده نشده میوفته!
یه حصار عجیبی دورتادوره شهرو میگیره؛ حالا مردم مشکل کمبود غذا و نداشتن مدیر و رهبرو دارن و نیاز به کسی دارن که دنیاشون نجات بده.. محسن که توان اداره خونش رو نداشته حالا باید دنیارو نجات بده!🌍🛡
این کتاب با یه داستان عجیب و جذاب منتظره تا تو نفر بعدی ای باشی که اونو میخونه(:🌱
#معرفی_کتاب📖
#حصار⛓
#تخیلی🧠🌪
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
<🦉🍪> این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸 تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬
{🍇🔮}
ممنون مهندس، به امید آزادی.
مهندس لبخند تلخی زد و گفت:
الان که دارم از علمم برای کمک استفاده می کنم، احساس آزادی خیلی بیشتری قابل از حصار می کنم.
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار⛓
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
<🦉🍪> این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸 تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬
⟆🌩📖⟅
کسی نظری نداره؟بزرگان چی؟
مهندس چیزی نگفت، هادی پرسید:
بزرگان؟
کسی که مردم به حرفش گوش بدن. یه آخوند، یه ریش سفید؟
هادی پوزخندی زد و گفت:
الان سال ۱۴۸۸ هستیم.
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار🖇
☕️@ketabnoosh01
《📘🌍》
الان دیگه یکی شدیم. نمی تونید از ما داعش بسازید.
مردخای صاف ایستاد و قهقهه ای زد:
همیشه روی منافق حساب باز کن. توی سختی ها خودشونو نشون می دن.
سپس به محسن خیره شد و ادامه داد:
ها...می خوای بگی منافق ندارین؟ توی یهودیای خودمون هستند چه برسه به شما.بزدل ها خودشونو پنهان کردن.
پس یهودیا رو می شناسی؟ حالا صاحبت کجاست؟ سال هاست دنیا رو ظلم و جور گرفته.
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار🖇
☕️@ketabnoosh01
{✨🌙}
تقصیر خودمونه که هنوز آماده نیستیم ازش دفاع کنیم. برای همین...
مردخای حرفش را برید :
" ١۵٠٠ سال گذشته، چرا آماده نمیشید؟ "
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
<🦉🍪> این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸 تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬
{📓🐚}
موجود عجیب به او نزدیک و رویش خم شد. چشمان مارمانندش انگار از درونش شعله می کشید. انگشت های بلندی که شبیه پای عنکبوت، نازک و بندبند بود را به سینه محسن نزدیک کرد. آن قدر نزدیک که به آرامی در بدنش فرو ریختند.
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار⛓
☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
<🦉🍪> این کتاب یه داستان تخیلی و ترسناک راجب آیندست!📟🛸 تو این داستان یه دانشمند به اسم محسن کهن👨🏻🔬
~🦋📘~
همه شون قطعاً یه گمشده ای دارند. احساس نیاز می کنند. کمبود هویت و محتوا دارن و قطعا این چیزی که به اسم علم می شناسیم جواب ما رو نمی ده. پنج گوهر ناب داریم. هر کدوم به تنهایی بی ثمر هستن. باید دل بکنیم تا آزاد بشیم. تا راه ها به سوی ما باز بشه، بعد می بینی توی اوج سختی و عذاب، همه چیز زیباست .
#یه_نوش_کتاب🥤
#حصار⛓
☕️@ketabnoosh01