🔸تعبیر ( قاضیها سنگدلند ) هیچوقت به او نچسبیده.
بارها دیدم برای دردهای مردم اشک میریخت.
دهه محرم رفتم مشهد. حاج آقا تأکید کرد:
( زندان هم برو برای بازدید. ) رفتم.
بهقدری مشکلاتشان زیاد بود که چند روزی
را آنجا ماندم و درگیر اموراتشان شدم.
🔹برگشتم تهران؛ دفتر #ریاست_جدید_قوه_قضائیه.
ساعت نه شب بود که گزارشم از زندان به پایان رسید.
حاج آقا بلند شد. عرض اتاق را میرفت و میآمد و با دست
میزد روی پایش.
🔸پرسیدم: ( چرا انقدر کلافهاید؟ )
پر بغض گفت: ( این گزارش خیلی تلخ بود.
من جواب خدا رو چی بدم؟
اینو سریع آماده کنیم ببریم خدمت آقا.
🔹برد و تا دستور را نگرفت و مشکل را حل نکرد، خیالش آسوده نشد.
اینو سریع آماده کنیم ببریم خدمت آقا. )
📚 کتاب رئیسی عزیز، ص ۴۷