♨️تصویرسمت چپ سرهنگ جعفر جوانمردی فرمانده نیروی انتظامی بندرانزلی که در ایام اغتشاشات جهت برقراری نظم و امنیت به خاطر شلیک گلوله و برخورد با مهران سماک به اعدام محکوم شد.
فیلم سمت راست آزادی دونفر جاسوس خبرنگار که با تهیه گزارش دروغ در مورد مهسا امینی باعث تحریک بسیاری از جوانها برای آشوب و ریختن به خیابون و رقم خوردن اتفاق هایی مثل عکس سمت چپ شدن آخرشم هم سُر مُر و گُنده و پیروزمندانه رفتن به جشنی که برای آزادیشون ترتیب داده شده بود!
من نمیگم خاک بر سر فرمانده نیروی انتظامی وقت یا دبیر عالی شورای امنیت ملی وقت که نتونستن از نیروشون حمایت کنن یا خاک بر سر قاضی که این حکم رو صادر کرده!
من میگم خاک بر سر من و امثال من که زنده هستیم و شاهد این اتفاقات در ایران اسلامی هستیم.
#سرهنگ_جوانمردی
اگه چشم گریونو دست سینه زن دارم_۲۰۲۴_۱۰_۲۱_۰۸_۲۳_۳۳_۶۱۰.mp3
2.13M
اگه چشم گریونو دست سینه زن دارم
من امام حسینم رو از امام حسن دارم
#شور
#دوشنبهامامحسنعلیهالسلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
دلمرده ام از خاک تو دم میخواهم
توفیق نَفَس زیر عَلَم میخواهم
آقای مرا گرسنه کشتند ، فقط
یک گریه سیر در حرم میخواهم
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
روزتون حسینی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به کــمــتر از ســه تا بـــچـــه فکــــــــــــر نــکــن🖐👧🏻👦🏻👶🏻
⭕️ خرجشو از کجا بیارم؟؟؟🤔😒
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ دختر کوچولوی غزهای که خواهر مجروح خودشو بیش از ۲ کیلومتر حمل کرده😢
آدم از مسلمونی خودش خجالت میکشه ...😥
🟢 الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــل لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ.
🏴کیف الناس🏴
#قسمت_سوم #افق مرد صاحبخانه از روی چهار پایه بلند شد حتما خیلی گرسنه هستید استراحت کن وقتی شام
#قسمت_چهارم
#افق
نگاهم را به سقف دوختم ذهن آشفته ی من خواب را از چشمانم گرفته بود درست متوجه نشدم که چقدر زمان گذشت وچشمانم بسته شد با صدای اذان از گلدسته های مسجد بیدار شدم در زیر زمین را به آرامی باز کردم حیاط تاریک جلوی چشمانم نمایان شد ازشیرکنارحوض وضو گرفتم، دوباره به زیر زمین برگشتم نمازم را روی تکه حصیری که گوشه زیزمین وجود داشت خواندم دستانم را مقابل صورتم بالا آوردم و به خانم حضرت زهرا (س) توسل کردم که ناگهان صدای در حیاط چنان لرزه ای بر تنم انداخت
بلند شدم صورتم را که از اشک خیس شده پاک کردم از پنجره ی کوچک زیر زمین به در حیاط نگاه کردم
چند لحظه بعد ....
مرد صابخانه در حالی که حسابی عرق کرده بود به سمت زیر زمین آمد
خودم را جمع جور کردم و در حالی که مرد صابخانه از پله پایین می آمد به او سلام کردم ،به آرامی پرسیدم اتفاقی افتاده
مرد صاحبخانه قبل آن که لب از لب بگشاید پرسید جوان اسمت چیست ؟
زیر لب مهدی
چهره ی مرد گشاده شد و باصدای بلند یا صاحب الزمان گفت
مرد صاحبخانه که محمد رضا نام داشت
یکی از دوستان بود که در خانه با او صحبت می کردم گفت مآموران از دیشب تا بحال دنبال یک فراری می گردند احتمال زیاد ناامید بشوند و امروز بروند
نفسم را در سینه حبس کردم با دقت به صحبت های محمد رضا گوش می دادم
مردم بر علیه رژیم تظاهرات کردند قرار هست از یک ساعت دیگر به خیابان ها بیایند .
تو تصمیت چیست ؟
چند لحظه بین ما سکوت بر قرار شد ،من گوش به فرمان حرف امام هستم اینجا ماندن من بی فایده هست من هم با شما می آیم.
نویسنده :تمنا🌱😍
اینروزاحالمیجوریهکهیهوچشمامو
میبندموازعمقجانمخطاببه
امامحسینمیگم؛
-اصلاخبرداریکهازدوریدارمدق
میکنم(((( :💔
هرشبباعکسکربلاتیهگوشه
هقهقمیکنم🥲💔
#کشتی_نجات
#کربلا
#دلتنگی
#دلی