🔴شیفته این جمله امام حسین(ع) هستم:
◾️الا ترون اَنّ الحقّ لا يُعملُ به، و انّ الباطل لا ينتهي عنه، ليرغبِ المومنُ في لقاء الله محقاٌ، فاني لا اري الموت الاسعادة، و لا حياةَ معَ الظالمين الا برما…
◾️آیا نمی بینید که به حق عمل نمی کنند، و از باطل باز نمی ایستند؟ باید انسان معتقد و طرفدار حق، دل به لقاء الله بندد( و به راستی آماده شهادت شود)، زیرا که من مرگ را (در این احوال)، چیزی جز خوشبختی و "زندگی با ستمگران را جز مایه رنج نمی بینم..."
◾️(و لاحیات مع الظالمین الا برما...)
زندگی با ظالمین جز رنج، آورده ای ندارد...
◾️یعنی در این دنیا، یا جای ظالمین است یا جای حسین بن علی(ع)...
◾️پیام مهم عاشورا شاید این است: در عاشورا ۷۲ نفر که طاقت تحمل ظلم نداشتند، خروج کردند، که یا ظلم و ظالم را ریشه کن کنند، یا خودشان از این دنیای پر از ظلم و جور و بی عدالتی، خلاص شوند...
@keyfonas
افراد دیگری -غیر از شمر- که میخواستند نزدیک امام حسین(ع) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری میافکند، تنشان میلرزید و شمشیر از دستشان میافتاد؛ برخی از مورّخان متأخّر و معاصر به نقل از ابومخنف گفتهاند:
«اولین شخصی که با شمشیر کشیده به سوی امام پیش تاخت، شبث بن ربعى بود. امام حسین(ع) به جانب او نظرى افکند. شبث را رعدهاى گرفت و لرزید و شمشیر از دستش افتاد و گفت: «معاذ اللّه که من خداى را ملاقات کنم و ذمه من مشغول به خون حسین باشد».
📚قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذو القربى، ج 3، ص 82،
@keyfonas
هدایت شده از ⚜پروفایل واستیکر و گیف مذهبی⚜
t.mp3
4.12M
صــــــــــلوات خاصه امام هشتم به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات👇
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ @keyfonas
✨زندگی نامه کوتاهی از شهید مدافع حرم《مسعود عسگری》👇👇👇
سلام رفقا...✋
مسعود عسگری هستم.
خوشحالم که مهمان شما شدم.
متولدشهریور 1369هستم.
اول الکترونیک و بعدحقوق رو انتخاب کردم به پرواز علاقه داشتم همین پرواز باعث شد که پرواز کنم سمت خدا....🕊
@keyfonas
عاشق اهل بیت بودم به مسجد میرفتم سخنران مسجدمون حاج احمد پناهیان(برادر حاج علیرضا پناهیان) بود خیلی عالی صحبت میکرد
عشق به اهل بیت باعث شد عاشق دفاع از حریم اهل بیت بشم و تصمیم به رفتن بگیرم بار اول که رفتم سوریه به کسی حرفی نزدم دو روز بعد برگشتم و شکلات از سوریه آورده بودم مامانم پرسید کجا بودی گفتم جایی کار داشتم دور شکلات نوار عربی داشت گفت متوجه میشم کجا بودی گفتم مامان به کسی نگوگفت باشه نوار عربی دور شکلات ها رو برداشت که کسی متوجه نشه عاشقتم مامان جونم
سری دوم که میرفتم گفت کجا میری گفتم زیارت گفتم یه ماه و نیم طول میکشه اما یه هفته بعد برگشتم
هر سری که میرفتم از زمانی که اطلاع میدادم زودتر برمیگشتم گاهی فرصت میشد برگردم و چند ساعت میموندم و باز میرفتم
بار آخر که میرفتم گفتم مامان این بار دقیقا یک ماه طول میکشه تا زمانی که رسانه ها اعلام نکردن چیزی نگو حتی به پدر و خواهر و برادرم نگفت.
روز عاشورا من سوریه بودم مامانم شنید که یک اتوبوس که نیروهای مدافع حرم بودن رو داعش زده ناراحت شد و اشک میریخت اما نه فقط به خاطر من میگفت خدایا این نیروها اموزش دیدن حیفه دسته جمعی اینطور شهید شن دفاع کنن از حریم اهل بیت
نگرانیش زیاد میشد روز به روزکه من زنگ زدم روحیش خوب شد گفت بیشتر از یه هفته طولش نده زنگ بزن تحملم کم شده گفتم آخه تلفن گیرم نمیاد دفعات بعد زودتر از یه هفته زنگ میزدم.
@keyfonas
⚫️خبر شهادتم از زبان مادرم:
در مراسم عزاداری بودم یاد مسعود افتادم دلم شور میزد فرداش عصری دوست همسرم اومد و با همسرم کار داشت بعد از اون برادرم به خونمون زنگ زد و اما صداش مثل همیشه نبود پسر بزرگم آلبوم مسعود رو آورد و عکس هاش رو نگاه میکرد فهمیدم خبرهایی هست عکس های حجله ی مسعودم رو انتخاب کردم خونه رو مرتب کردم برادرم اومد و احوالم رو پرسید و بعدش مهمون ها اومدن گفتن مسعود مجروح شده اما گفتم شهید شده گفتن مسعود شهید شده شهادتش مبارکت باشه خدا بهم صبر زیادی داده بود.
مسعودم با موتور گاهی تصادف میکرد و زخمی میشد و من تحمل این رو نداشتم اما سر جریان شهادت پسرم اینطور نبودم پیکرش چشم و ابرو نداشت صورتش زخم بود اما نمیترسیدم و دلم بی قرار نبود چون در راه اسلام و دفاع از حرم حضرت زینب رفته بود و الان ارامش دارم و این آرامش رو خدا به من داده.
مسعودندای "هل من ناصر ینصرنی" لبییک گفته بود الحمدلله اگر زمان امام حسین مسعود نبود،حالا جوانیش رو فدای این راه کرد و رفت.
من داخل قبرمسعودم رفتم و زیارت عاشورا خوندم..آرامش خیلی خاصی داشتم.
@keyfonas
💥شیطنت ( از خاطرات شهید مسعود عسگری )
مسعود خیلی زرنگ و باهوش بود گاهی کنجکاویهای زیادی به خرج میداد که همه را نگران میکرد. در بچگی دوبار برق او را گرفت یک بار سیم کاملا لخت و بدون محافظی را برداشته بود و در این حالی بود که هنوز دو سالش تمام نمیشد. این سیم لخت را کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمی سوخت. یعنی این بچه از اول ذخیره خود خدا بود نیامده بود که الکی از دست برود. یک بار هم من خواب بودم و مسعود یکی از قیچیهای کوچکی که داشتیم را در پریز فرو برده بود و دیدم یک چیزی بالای سر من به دیوار کوبیده شده چشمم را باز کردم دیدم مسعود است. قیچی کاملا در هم فرو رفته بود اما مسعود کاملا سالم بود.
شهدا را یاد کنید با ذکر یک گل صلوات📿
ان شاالله ک رهرو راه شهدا و مورد شفاعتشان باشیم
التماس دعا🌱
@keyfonas