eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
377 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
animation.gif
644.1K
‌ 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 "بنام " پابه پای غم من پیر شد و حـرف نـزد...!!! داغ دید از من و تبخیر شد و حـرف نـزد...!!! شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!!! شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد.!!! غصه میخورد که من حال خرابی دارم...!!! از همین غصه ی من سیر شد و حرف نزد!!! وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند!!! خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد!!! صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!!! مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد •••!!! ❣درود بر تمامی مادران ،خصوصا مادرانی که فرزندشان هست و پرستاری جز ریگ های بیابان و مادری جز ندارند❣ 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹☘🌹🍀🌹
👆 . بیایم به عشق حضرت زهرا(سلام الله علیها) در ایام ولادتشون ، همین الان دست مادرمون رو ببوسیم و شکر گذار نعمت الهی باشیم.. . آیا شما تا به حال دست مادرتون رو بوسیدید؟ این تا جایی که می تونید نشر بدید..🌺
💐امیرالمومنین مے فرمایند: بهترین زنان جهان از ماست💐 (نهج البلاغه، نامه۲۸) 🌷ولادت خجستہ حضرت فاطمہ زهرا (سلام‌الله‌علیها) سرور بانوان جهان، عطاے خداوند سبحان، ڪوثر قرآن، همتاے امیر مومنان و الگوے بی‌بدیل جهانیان بر همہ زنان و مادران عالم مبارڪ باد. 💠
📸 روز ؛ مادران در کنار شهدا 🌹در سالروز میلاد فاطمه زهرا(س) و گرامیداشت مقام مادر همواره رسم بر آن بوده که به دیدار مادر ، این تندیس عشق و محبت بروند. مادران شهدا در آستانه این روز بزرگ به دیدار فرزندانشان در گلزار شهدا رفتند.
29.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ترانه / آهنگساز: آریا عظیمی نژاد 🌷 تقدیم به همه مادرانی که هستن و همه مادرانی که جاشون خالیه🌷 (س) و روز زن مبارک باد
👆 . بیایم به عشق حضرت زهرا(سلام الله علیها) در ایام ولادتشون ، همین الان دست مادرمون رو ببوسیم و شکر گذار نعمت الهی باشیم.. . آیا شما تا به حال دست مادرتون رو بوسیدید؟
م.م.انتظار: ⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
📌از آخرین دیدار با مادر تا بوسه بر پای پدر 🔹️ ابراهیم شهریاری، فرمانده گردان ۴۲۵ حضرت علی اکبر(ع) و همرزم شهید سلیمانی: هر وقت حاج قاسم از ماموریت می‌آمد بدون فوت وقت در اولین برنامه خود به دیدار پدر و مادر می ‎رفت، جوراب‌های پدر را از پایش در می‎ آورد و کف پای پدر را می‎‌بوسید و آرام می‎‌گرفت. ◇ خاطرم هست، شب احیا بود و مادر حاج قاسم در بیمارستان فاطمه الزهرا(س) کرمان بستری بود. ◇ وقتی به دیدن مادر رفت همه را از اتاق به بیرون هدایت کرد و گفت: می‎خواهم امشب پرستار مادرم باشم. ◇ چون می‌دانستیم حاج قاسم خسته است نگران شدیم و از بین در اتاق، داخل را نگاه کردیم. ◇ حاج قاسم پایین پای مادر زانو زده بود و کف پای مادر را بر صورت و چشم‌های خود می‌‎مالید و اشک می‎‌ریخت. ◇ آن شب آخرین دیدار حاج قاسم با مادر گرانقدرش بود و پس از آن، همان زمانی که به سوریه رسید خبر فوت مادر هم به شهید سلیمانی داده شد.
ارزشش رو وقتی فهمیدم که مادرم دستش پُر بود ان را با دندانش میگرفت! نه بچه اش را زمین گذاشت😍 نه امانتی حضرت زهرا(س)را❤️ 
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم...
27.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 . 🔸 🔸 ○° گر به زهرا برسد نامه ما نیست غمی هـر کسی بچـه بـد را زده مــادر نزده🥀 .
30.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود سلام یا زهرا به مناسبت میلاد حضرت صدیقه کبری انسیةالحورا خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) این سرود به سبک سلام فرمانده خونده شده توسط گروه سرود آوای حرم ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂