* میگویند «رأی مردم ربطی به نظام اسلامی و تأیید نظام اسلامی ندارد»! چرا آقاجان؛ حتّی کسانی که ممکن است در دل از نظام اسلامی گله‌مندی هم داشته باشند، امّا وقتی می‌آید در چهارچوب نظام رأی میدهد، معنایش این است که این چهارچوب را قبول میکند و به آن اعتماد میکند و آن را کارآمد میداند که در چهارچوب آن دارد حرکت میکند. #انتخابات #حضور_حداکثری کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

مصونیّت کشور، وابسته به حضور مردم است؛ کم شدن فشارهای دشمنان، وابسته به حضور مردم است، وابسته به اتّحاد و انسجام مردم با نظام و با دستگاه جمهوری اسلامی و حسّ اعتماد متقابل بین مردم و مسئولین است. این حسّ باید روزبه روز تقویت بشود. #انتخابات #حضور_حداکثری کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔴 شایعه ❌👇👇👇 محمدباقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 1384 در پاسخ به سوالی در مورد حکم حکومتی رهبر انقلاب: «من به حاکمیت دوگانه قایل نیستم. در صورتی که من رئیس اجرایی کشور شدم اگر چنین نوع مسائلی به وجود بیاید از دو حال خارج نیست یا در قانون مشخص شده که دقیقاً حدود اختیار ایشان [رهبر انقلاب] چگونه است و ایشان تصمیمات لازم را اتخاذ می کنند که در اینجا حاکمیت دوگانه به وجود نمی آید. در غیر این صورت من روی نظر خودم اصرار می کنم در این صورت یا رهبری دلیل می آورند و من توجیه میشوم و یا نمیشوم و اگر نشدم در بازخورد این حکم در جامعه ایشان میتواند صحت و عدم صحت حكم را مورد بررسی قرار دهد.» نشریه معارف [نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها] خرداد 1384، شماره 26 #انتخابات #شایعه کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

🔴 و امّا واقعیت چه بود ؟👇👇👇 به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، محمد باقر قالیباف کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری عصر امروز در جمع مردم کرج با بیان اینکه وفاداری مردم استان البرز به رهبری همچون وفاداری حضرت عباس به سرور و مولایش امام حسین(ع) است،گفت: کرج ایران کوچک است و همه اقوام در آن وجود دارند. مردم این شهر نجیب، شریف و صبور هستند و من  نمی‌توانم ابراز محبت شما را پاسخ بگویم. وی در ادامه با تاکید بر اینکه مدیر باید کمتر حرف بزند و بیشتر کار کند، افزود: یکی از سختی‌های من این بود که در این یک ماه مجبور شدم بلندگو به دست بگیرم و حرف بزنم. این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری با تاکید بر اینکه امروز به فرهنگ جهاد و شهادت نیازداریم،اظهار داشت: ما آمده‌ایم که بگوییم در کشور حاکمیت دوگانه وجود ندارد؛ یک حاکمیت وجود دارد و آن هم خواسته مقام معظم رهبری و مردم است.ما آمده‌ایم بگوییم قانون اساسی اختیارات لازم را برای اداره جامعه دارد و هیچ بهانه‌ای برای کار نکردن وجود ندارد. #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

قالیباف تاکید‌کرد:آمده‌ایم بگوییم یک دولت جهادی در بستر عقلانیت، معنویت و عدالت، دولتی است که وقتی جوانان به آن نگاه می‌کنند خود را در آن ببینند. زنان جامعه خود را در آن دولت ببینند. کارگران و کشاوران و اصناف و بازرگانان و دانشجویان و مخصوصا جانبازان و خانواده‌های شهدا هم خودشان را در آن ببینند. وی خاطرنشان کرد:امروز آمده‌ام،به شما مردم شهیدپرور استان البرز عرض‌کنم‌که با شما همان پیمان و عهدی را می‌بندم که با دوستان شهیدمان برای آغاز هر عملیات در پشت خاکریز بستم. #انتخابات کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

ماندلای ایران قسمت نوزدهم: مجبور می‌شوند که آیت‌الله را آزاد کنند. فروردین ماه سالِ ۱۳۴۳،ماهِ خوشحالی دکتر بود. وقتی فهمید امام را آزاد کردند سر از پا نمیشناخت. ۲۰تومان به من پاداش داد. اگر درست یادم مانده باشد یک نوبت هم بعد از آزادی امام برای زیارت ایشان به قم رفت. درِ سلول باز شد. یک دست لباس نو به من دادند و گفتند بپوش. خوشحال شدم،لباسهایم بوی بد می‌داد. به سرعت عوض کردم. چشم‌هایم را بستند. دلم ریخت. باخودم گفتم دوباره شروع شد. نمی‌خواستم دوباره به اتاق بازجویی برگردم. زخم‌هایم کمی بهبود یافته بود و می‌ترسیدم دوباره سَر باز کنند. مقاومت کردم. گفتتد: می‌رویم دادگاه. نمی‌توانستم باور کنم. مقاومت را بیشتر کردم. آن‌ها هم به زور متوسل شدند و سوار ماشینم کردند. جایی را نمی‌دیدم، اما صدای بوق ماشین ها و سر و صدای عابران لذت بخش بود. وارد اتاق دادگاه که شدیم چشمم را باز کردند. از تعجب خشکم زد. دکتر هم آنجا بود. مرا نشاندند بغل دست دکتر. آهسته سلام کردم،جواب داد. نمی‌گذاشتند با دکتر حرف بزنم. دادگاه نظامی با کیفر خواست آغاز شد و مرتب برای دکتر و من جرم قصد بر اندازی نظام شاهنشاهی و قتل یک مامور ساواک تقاضای اشد مجازات می‌کردند. درست نمی‌دانستم اشد مجازات چیست ولی احتمال می‌دادم که منظورشان اعدام باشد. تایپ متن :کوثر بانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

ماندلای ایران قسمت بیستم: ولی احتمال می‌دادم که منظورشان اعدام باشد. دو وکیل که خودشان می‌گفتند تسخیری است هم در دادگاه حضور داشتند. وکیل تسخیری من ستوان جوانی به نام شیرین کام بود. مَرد خوبی بود‌. در گوشم گفت: لطف الله نمی‌گذارم بیشتر از پنج یا ده سال برایت حکم حبس بدهند. او ضمن تایید خیانت من، مرتب از دادگاه می‌خواست که به جوانی‌ام رحم کند و فرصتی برای ندامت و خدمت به اعلی حضرت و کشور در اختیارم بگذارند. گیج بودم. نمی‌دانستم چه اتفاقی دارد می‌افتد. همه چیز مثل یک خواب بود. دکتر خیلی آرام روی صندلی نشسته بود، انگار اتفاقی نیفتاده باشد. این مسئله تا حدودی به من دلگرمی می‌داد. هر اتهامی به دکتر می‌زدند با آرامش رد می‌کرد. به اتهام قتل یک مامور ساواک که رسید گفت: به نظر شما ساواک آنقدر بی‌دست و پاست که من مامورش را شناسایی کنم و به قتل برسانم و متوجه نشود. کدام آدم عاقلی این امر را می‌پذیرد اینها همه دسیسه است. من قویا این اتهام را رد می‌کنم. علیه من پرونده سازی شده است. درباره اعلامیه‌ها و عکس‌هایی هم که ساواک از من گرفته بود گفت: ایشان حضور دارند، از خودشان سوال بفرمایید. اگر ایشان تایید کردند که اعلامیه‌ها را از من گرفتند من اتهام را قبول می کنم. تایپ متن:کوثربانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

ماندلای ایران قسمت‌بیست‌و‌یکم: اگر ایشان تایید کردند که اعلامیه‌ها را از من گرفتند من اتهام را قبول می‌کنم. گفتم: دکتر آدم وطن پرست و علاقه‌مند به رفاه و سعادت شاه و ملت است،و هیچ اعلامیه‌ای را به بنده تحویل نداده و همان طور که در بازجویی‌ها گفته‌ام، ساک متعلق به بنده نبوده و در سالن انتظار مطب با ساک مشابهی که متعلق به یکی از بیماران دکتر در آن روز بوده عوض شده. خدا از آن بیمار خائن نگذرد که ما را به چنین درد سری انداخت. این حرف‌ها را دکتر یادم داده بود. گفته بود اگر یک روز دستگیر شدیم من این حرف ها را می‌زنم و تو در جواب اینها را بگو. شش جلسه ما را بردند و آوردند. سوالات زیادی پرسیدند. جلسه هفتم رای صادر شد. هر دو نفرمان به جرم اقدام علیه امنیت ملی، قصد براندازی نظام شاهنشاهی و قتل یک مامور ساواک به اعدام محکوم شدیم. باز هم ستوان شیرین کام به من گفت: نگران نباش در فرجام‌خواهی حکم اعدام تو را لغو می کنم. نمی‌دانم چرا ولی باورم شد که می‌تواند این کار را انجام بدهد. دست انداختم گردن دکتر و گریه کردم. دکتر گفت: لطف الله در عمرم مردی را به صداقت و چشم پاکی تو ندیده‌ام.مرا حلال کن. او هم گریه کرد. وقتی رفت دست تکان داد و لبخند زد و این آخرین دیدار ما بود. حتی نمی‌دانم قبرش کجاست. همسرش هم به اعدام محکوم شده بود. تایپ متن:کوثر بانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝

در صورت علاقه مند بودن به اخبار و تحلیل های سیاسیِ داخلی و خارجی ، کانال کِینو را از دست ندهید ✳️ گروه سیاسی عماریون ( ویژه بانوان) https://eitaa.com/joinchat/3092382450C2d7052bf99 ✴️ کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗               @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝