درسته با تجمع و تحصن
سطل زباله-بانک و ... آتیش زده نمیشه و تخریب نمیشه
ولی خب این بدعت بوجود میاد که هر چیزی که باب میل یه عده نبود
تجمع و اعتراض کنند و جو رو بهم بزنند...
۳۱ تیر ۱۴۰۲
۳۱ تیر ۱۴۰۲
۱ مرداد ۱۴۰۲
۱ مرداد ۱۴۰۲
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیمتر میشد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیمتر میشد
۱ مرداد ۱۴۰۲
باورش هم نمیشد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد... بعدِ هر تیری
"ای خدا کاش اشتباه کند"
۱ مرداد ۱۴۰۲
کار او نیست بی عمو ماندن
داغها را الیالابد بکشد
تا ببیند چه میشود باید
به نوکِ پایِ خویش قد بکشد
۱ مرداد ۱۴۰۲
ازدحامی میانِ گرد و غبار
از حرامی و سنگ و شمشیر است
نوک سرنیزههای بی احساس
با تنی زخم خورده درگیر است
۱ مرداد ۱۴۰۲
از همانجا به سنگ اندازان
"داد میزد تو رو خدا نزنید"
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر تیغ بی هوا نزنید
۱ مرداد ۱۴۰۲
هرچه گلبرگ بر زمین میریخت
پخش هر گوشه بوی گُل میشد
کمکم احساس کرد انگاری
دست بی جان عمه شُل میشد
۱ مرداد ۱۴۰۲
دستِ خود را کشید از آنجا
یک نَفَس میدوید در گودال
از میانِ حرامیان رد شد
شمر با او رسید در گودال
۱ مرداد ۱۴۰۲
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ میخورد حنجری ای داد
پیش چشم حسن عمو میدید
بازویش در مقابلش اُفتاد
۱ مرداد ۱۴۰۲