eitaa logo
«قرارگاه فرهنگی حوزه حزب الله_ کهدوییه»
282 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
722 ویدیو
21 فایل
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » 💢#حوزه_بسیج_حزب_الله
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری 📷 🔹🔹🔸🔹🔸🔹🔹 💢ویژه برنامه گرامیداشت چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🔵 و گرامیداشت شهدای حادثه تروریستی زائرین سردار دلها حاج قاسم سلیمانی همراه با نشست بصیرتی و معرفتی با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نسب ✅کانال خبری قرارگاه فرهنگی حوزه مقاومت بسیج حزب الله 🖇️@khabar_hezbollah
📚"شاهرخ" یک روز ظهر وارد خانه شد و بی مقدمه گفت: دیگه مدرسه نمی‌روم!با تعجب پرسیدم:چرا! گفت :با آقا معلم دعوا کردم. اون ها هم من رو اخراج کردند. کمی نگاهش کردم و گفتم. پسرم، خُب چرا دعوا کردی؟! جواب درستی نداد. اما وقتی از دوستانش پرسیدم. گفتند: معلم ما از بچه ها امتحان سختی گرفت. همه ی کلاس تجدید شدند. اما فقط به یکی از بچه ها که به اصطلاح آقا زاده بود و پدرش آدم مهمی نمره ی قبولی داد. شاهرخ به این عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوی همه زد تو گوش پسر شما. شاهرخ هم درسی به آن معلم داد که ديگه از کارها نکنه! شاهرخ بعد از آن مدتی سراغ کار رفت،بعد هم سراغ ورزش .پسر بسیار دلسوز و خوبی بود،خیلی غیرت داشت. هر وقت خواهرش میخواست به مدرسه برود او را تا مدرسه همراهی می‌کرد. زمانی هم که شانزده ساله بود خواهرش ازدواج کرد و راهی کرمانشاه شد،شاهرخ نشسته بود یک گوشه و از ناراحتی گریه می‌کرد. مرتب به خواهرش می گفت: چرا میخوای بری؟ ما تنها میشیم. با آن ظاهر غلط انداز اما خیلی عاطفی بود. اما بعد از آن همیشه به دنبال دوست و رفیق بود توی محل خیلی ها از او حساب می بردند. چند نفری از همسایه ها آمدند سراغ من و گفتند: تو جوانی نمی‌توانی تا ابد بیوه بمانی. درضمن پسرت احتیاج به پدر دارد. شاهرخ اگه این طور ادامه دهد. برای خود شما بد می‌شود. هرروز دعوا و ... عاقبت خوبی ندارد. بلاخره با آقایی که همسایه ها معرفی کردند و مرد خوبی بود ازدواج کردم. ادامه دارد ... 🖇️@khabar_hezbollah
📚"شاهرخ" هشتم محمد آقای کیانپور کارمند راه آهن بود. برای کار باید به خوزستان می‌رفت به ناچار ما هم راهی آبادان شدیم. در آبادان کمتر از سه سال اقامت داشتیم . در این مدت علاقه ی پسرم به ورزش بیشتر شده بود با محراب شاهرخی که از فوتبالیست های خوزستانی بود. خیلی رفیق شده بود. مرتب باهم بودند. در همان ایام مشغول به کار شد‌. روزها سر کار می‌رفت و شب ها به دنبال رفقا. بعد از بازگشت از آبادان. خیلی از بستگان مخصوصا عبدالله رستمی(پسر عمویم که داور بین المللی کشتی بود) به شاهرخ توصیه کرد به سراغ کشتی برود زیرا قد و هیکل و قدرت بدنی اش به درد ورزش می‌خورد. و بدین ترتیب کمتر به دنبال رفقایش می رفت. اما او توجهی نمی کرد و فقط مشکلات ما را بیشتر می کرد.مشکل اصلی ما رفقای شاهرخ بودند. هر روز خبر از چاقوکشی هایشان می آوردند. اما در کنار این کار ها،شاهرخ بارها رفقایش را غیر مستقیم نصیحت می‌کرد. دوستش می گفت:یک بار در جمع بچه های محل بودیم که یک دختر جوان از طرف خیابان در حال عبور بود چند نفری برگشتند تا او را نگاه کنند. شاهرخ عصبانی شد و چند تا فحش به اون ها داد. بعدم گفت: بی غیرت ها،شما توی محل باید موش باشید، یعنی هیچ کس از شما بدی نبینه. ادامه دارد ... 🖇️@khabar_hezbollah
🔹🔸🔹🔹🔹🔸🔸🔸 ✅اجرای گروه سرود دختران حاج قاسم سلیمانی در مراسم گرامیداشت سالگرد سردار دلها کاری از گروه سرود دبستان دخترانه شهدای کهدوییه 💢کانال خبری قرارگاه فرهنگی حوزه مقاومت بسیج حزب الله 🆔@khabar_hezbollah
📷 🖇️🔸اهدای جوایز به گروه سرود دختران حاج قاسم سلیمانی و همچنین عزیزانی که در مسابقه نقاشی و شعر خوانی ویژه دهه بصیرت و همچنین بزرگداشت سردار شهید سلیمانی کانال قرارگاه فرهنگی کهدوییه شرکت کرده بودند ◀️کانال خبری قرارگاه فرهنگی حوزه مقاومت بسیج حزب الله ✨@khabar_hezbollah 🛎🛎قرارگاه فرهنگی کهدوئیه