eitaa logo
خبر بابل 🇮🇷
29هزار دنبال‌کننده
59.1هزار عکس
18.9هزار ویدیو
160 فایل
🔔 پایگاه خبری و اطلاع‌رسانی شهرستان بابل📣 #خبر_بابل 🟣ما را متفاوت تجربه کنید. ارسال سوژه و ارتباط با ما: @kh_ads تبلیغات: @t_khabarbabol @tablighkhbabol 🔸در ایتا، اینستا، تلگرام و واتساپ همراه شما هستیم. @pickhabarbabol
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول 🔴 شامگاه عید جمعه در بابل / به روایت یک خبرنگار 🔹غروب جمعه ۲۲ مهر ۱۴۰۱است. در منزل، خانواده پیشنهاد می دهند‌ به مراسم جشن برویم. سرم را از داخل گوشی بالا می آورم و نگاهشان می کنم. کمی بی حوصله ام . حس و حال خوبی بعد از گشت و‌گذار در فضای مجازی ندارم. دیدن خبرهای بد حال ادم را بد می‌کند. همچنان بچه ها چشم‌انتظار پاسخ مثبت من هستند. به ناچار قبول می کنم. 🔹حالا ۳۰ دقیقه از اذان مغرب گذشته است سوار بر ماشین به سمت میدان ولایت در حرکتیم. بسیاری مغازه ها در اطراف میدان ۱۷شهریور باز هستند و خیابان های شهر کمی شلوغ به نظر می رسد. ماشین را نزدیک میدان ولایت پارک می‌کنم. بابل امن و آرام است. 🔹از دور صدای مجری می آید. صدایش آشناست مصطفی محمدی!. در دلم گفتم پس مداح هم حتما سید ایمان حسینی است این را براساس تجربه حدس می زنم و احتمالا فرهنگی اجتماعی شهرداری مسوول مراسم است! 🔹استیج مراسم در ضلع غربی مسیر پارک میدان قرار دارد و جمعی از مردان رو به روی سن جلوتر روی موکت و خانم ها بعد از مردها روی صندلی پلاستیکی نشسته اند و بقیه جمعیت هم اغلب به صورت خانوادگی کنار و گوشه میدان جایی را برای خودشان پیدا کرده اند. ماموران راهور با ماشینشان و چند مامور انتظامی امنیتی هم مسیر خیابان طالقانی را مراقبت می کنند. 🔹 چند نفر از نیروهای جوان سپاه بابل و مدیر سازمان فرهنگی هنری شهرداری را می بینم که در تکاپو هستند. ظاهرا مسوولیت مراسم با آن هاست. سخنرانی امام جمعه مقداری طول می کشد وحس می‌کنم جمعیت انتظار سخنرانی کوتاه تری را داشتند. 🔹آن‌طرف میدان در ضلع شرقی دو نفر از همکاران پایه دوربین کاشته اند و مشغول مصاحبه اند نزدیکشان می روم و خوش و بشی می کنیم. بعد از سخنرانی گروه سرود فاخر معراج الزهرا با دو سرود قشنگ جمعیت را به وجد می آوردند. شیرینی هم در میان جمعیت در حال پخش شدن است. 🔹مجری اسم مداح را می آورد سید ایمان حسینی! پس حدسم درست بود.از این موفقیت لبخندی فاتحانه بر لب می آورم. همانطور که ایستاده ام دستی به شانه ام می خورد ، رفیقی قدیمی ام است احوال پرسی می کنیم دو سه نفری به جمع ما اضافه می شوند. چند دقیقه ای بعد از جمع جدا می شوم و مشغول دیدن حاضران در مراسمم. 🔹تئاتر طنز حالا شروع میشود همان اول می فهمم این را جای دیگر دیده ام. با دقت بیشتر افراد را می پایم. کودکی کنار پدر و مادرش، مادری کنار دختر جوانش و.... کودکان چه زود همدیگر را پیدا می کنند. با هم مشغول بازی در نماد مهر ولایت هستند. در میان جمعیت اغلب خانم های چادری ،تعدادی هم محجبه های بی‌چادر و چند نفری هم کم حجاب دیده می شوند . 🔹 مجری از همه صلوات بلند می خواهد برای من جالب است همه با هر ظاهری به عشق رسول الله صلوات بلند می فرستد. 🔹نورافشانی پایان بخش مراسم است. وای چقدر این کودکان کیف کردند .تعداد پرتاب ها و انفجار نورانی در آسمان زیاد است. آهنگ هم ریتم تند دارد و دست زدن های ممتد مردم و کودکانی که از ته دل می خندند. خیلی ها دوربین گوشی هایشان را روشن کرده ومشغول تصویر برداری اند . با دیدن حال خوب همشهری هایم خیلی کیف کردم. چقدر این حس و حال قشنگ را دوست دارم ! . 🔹مراسم تمام شد ساعت ۱۹:۴۰ مثل همه جمعیت در حال ترک میدان هستیم در حالی که کنار خانواده ام که شادی درچهره‌شان موج می زند، به آن هایی فکر می کنم که در این دنیای تیره و تار فضای مجازی چگونه روح و روان خود را با هشتک های تسلیت و دروغ های نفرت برانگیز افسرده و مایوس کرده اند و با عدم حضور در این دست مراسم ، فرصت های شادی اینچنینی را از دست داده اند. ادامه دارد ... جمعه ۲۲ مهر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی https://eitaa.com/khabarbabol/23932
خبر بابل 🇮🇷
پذیرایی موکب عاشقان اهل بیت در شهرستان بابل شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل https://
قسمت دوم شامگاه عید جمعه در بابل به روایت یک خبرنگار 🔹 جمعه ۲۲ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۴۵ با ماشین در‌خیابان مدرس به سمت باغ فردوس می رویم. حال خانواده با برنامه شاد میدان ولایت نسبتا خوب است. از دور کنار مخابرات استان یک موکب با نورافشانی و پرچم های رنگی دیده می شود. حدس می زنم احتمالا موکب همیشگی مجموعه فرهنگی فاطمیون بابل به نام عاشقان اهل بیت باشد ! ، باز هم حدس امشب من درست درآمد. جلوی موکب شور و نشاطی دیدنی برپاست. 🔹ماشین را جلوتر پارک می‌کنم. بچه ها پیاده می شوند. تعدادی در جلوی موکب در صف ایستاده اند من هم در صف می ایستم و فرصتی پیدا می‌کنم تا همه موکب و افراد را برانداز کنم. 🔹نور‌ مناسب و‌ پرچم های خوش رنگ جلوه خاص و جذاب به محیط موکب داده است. داخل موکب حدود ۱۳ نفر مشغول خدمت رساندن هستند. حاج محمدحسین منصف چوب بلندی دردست دارد و مشغول چسباندن یک شی روی آن است، فندکی در می آورد و آتش می زند. دود خوش رنگی بلند می شود و چوب را خانمی‌ کم حجاب تحویل می گیرد و با خوشحالی فضا را دودآلود می کند. 🔹از بلندگوی موکب سرود سلام فرمانده پخش می شود، حالا نوبت من در صف رسیده است، لقمه نان و پنیر و سبزی را با یک لیوان چای می گیرم و کمی آنطرف تر می روم آنجا به کودکان بادکنک پرشده با خوشرویی داده می شود و‌چقدر‌کودکان کیف می‌کردند و با خوشحالی بادکنک های رنگی را تکان می دادند. 🔹ماشین های جلوی موکب را می شمارم‌ حدود ۳۰ماشین می شود از پراید گرفته تا ماشین های‌گرانقیمت تر ! 🔹یک خانم بدون روسری داخل ماشین جلوی موکب نشسته است. دختربچه ای لقمه به دست داخل ماشین می رود و‌ ماشین حرکت می کند. 🔹به سمت آقای منصف می روم، سلام می کنم و خدا قوت می‌گویم که در این روزهای ناراحت کننده، فضای شهر را شاد کردند و با هم از نیاز مردم برای شادی صحبت می کنیم 🔹 حاج خانم منصف هم نزدیک ما می آید و از ایشان هم تشکر می‌کنم. حاج حسین آقا از نگاه ضعیف مسوولان و‌ متولیان در حوزه فرهنگی و حمایت کامل از مجموعه های خوش فکر در این حوزه گلایه منداست حدود ۲۰ دقیقه است در موکب هستم. باید جای دیگر بروم. بعد از خداحافظی به سمت حکیم آباد حرکت می کنم. 🔹نزدیک مجتمع فاطمه الزهرا ماشین را پارک می کنم. وارد حسینیه می شوم حاج رضا بذری مشغول خواندن شعر حماسی در خصوص مسائل اخیر کشور است و افراد حاضر به وجد می آیند. آقای بذری از فرزند نورسیده اش و ضرورت فرزندآوری در این برهه حساس هم صحبت کوتاهی با لحنی جذاب مزاح آلود برای مخاطبان کرد و بعد مشغول خواندن سرود شد و سپس برادر کوچکترش اقا جبار هم مشغول خواندن شد. بعد اتمام مراسم هنگام خروج با شیرینی و شربت، شیرین‌کام شدیم. 🔹از پله ها پایین آمدم و سمت ماشین رفتم. به چهره های خندان و شاد زن ،مرد ، کودک و نوجوان نگاه کردم و از حال خوش همشهریانم لذت بردم. پایان قسمت اول این روایت را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23932 شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی https://eitaa.com/khabarbabol/23985
قسمت اول روز حماسه آفرینی بانوان شهر به روایت یک خبرنگار 🔹صبح ۲۴ مهر ۱۴۰۱ است. یکی از دوستان تماس می گیرد از برنامه کاروان شادی بانوان پرسید گفتم اتفاقا در یکی از گروه ها در ایتا اطلاعیه‌اش دیدم و کمی صحبت کردیم 🔹بعد قطع تماس دوباره زنگ گوشی به صدا آمد بانو بود گفت که کی به منزل می آیم و گفت که می خواهد با بچه ها به برنامه کاروان جشن برود. با اینکه فشردگی کار داشتم‌ چشم بلندی می‌گویم و‌ خود را خلاص می‌کنم. 🔹ساعت ۲و نیم عصراست باز بانو یادآور مراسم شد. خودم را به منزل رساندم و بعد صرف ناهار مختصر سوار ماشین شدیم بانو و فرزندم پرچم کوچک ایران را آورده بودند و به سمت میدان ولایت رفتیم حالا ساعت ۳و نیم است و تماس دیگر یکی از آشنایان که تازه کاروان راه افتاده است. 🔹در میانه مسیر بانو و فرزندم پیاده می شوند و من به سمت آستانه می روم. ماشین را پارک می کنم. به سمت میدان ۱۷ شهریور حرکت می کنم. صدای رجز حیدر حیدر خانم ها با رجز حماسی مداح مشهور حسین طاهری می شنوم. نزدیک تر میروم حیرت زده به جمعیت انبوه خانم ها نگاه می کنم که در دست بیشترشان پرچم های متنوع ایران است از قاب دوربین جمعیت را نگاه می کنم. فوق تصور من است اغلب نوجوان و جوانند و با چه شوری پرچم ها را در هوا می تکانند. 🔹اندک جمعیت مردها جلوی جمعیت بانوان در حرکتند، یکی از دوستان رسانه ای را می بینم و با همه دست می دهیم. می خواهد در گوشم چیزی بگوید دیدی ساعت اداری نبود، برخی شان نیامدند. بسیاری از مسئولان نیامدند و این چند مسئول هم در میانه اضافه شدند. حوصله شنیدن این حرفهای ناراحت کننده را در این فضای خوش نداشتم. 🔹یک حس و‌ حال شاد و‌خوش. خانم ها را نگاه می کنم. در فضایی که شنیدن اشعار پرشور‌ حماسی در این حماسه آفرینی را داشتم، سرودی در مدح صاحبان این اعیاد با زبان مازندرانی از بلندگو پخش شد با خودم گفتم .... به سمت ماشین رفتم تا اگر بتوانم بالا روم و عکس بگیرم حالا حاج سید حسین مشهدسری چند شعار می دهد که بانوان انصافا بلند و منظم جواب می دهند. 🔹سر‌جمعیت به آستانه رسیده است و انتهای جمعیت بانوان بالاتر از میدان ۱۷شهریور در حال آمدن هستند. 🔹جمعیت با شور و نشاط در حال ورود به صحن آستانه هستند. چند نفر از همکاران مشغول عکس گرفتن می‌شوند. یک مداح پشت میکروفون میرود و دارد شعر حماسی حسین طاهری را بازخوانی می کند. بانوان جواب میدهند. صوت داخل امامزاده ضعیف است. انتظار داشتم در یک برنامه کاملا زنانه، مجری هم از بانوان باشد، اما مصطفی محمدی در انظار ظاهر شد. 🔹مجری از جمعیت می خواهد سکوت را رعایت کنند اما در جمع، خانمی با زبان مازندرانی فریاد زد شور بخون ... گویا جمعیت انتظار دارند در و دیوار امامزاده با خروششان بلرزد. ادامه دارد...... یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی https://eitaa.com/khabarbabol/24045
قسمت دوم روز حماسه آفرینی بانوان شهر به روایت یک خبرنگار 🔹عصر ۲۴ مهر ۱۴۰۱ است. ساعت ۱۶:۳۰ بانوان بابلی در صحن امامزاده قاسم و اطراف یکصدا طنین حیدر حیدرشان با پرچمی دردست که تکان می دهند ،می پیچد. انگار آماده رزمند! 🔹کمی به حالشان غبطه می خورم. مجری کمی با آنها همراه می شود تا کم کم فضا را دردست بگیرد اما شور و نشاطشان پایانی ندارد. چند تا عکس می گیرم. در گوشه سمت چپ صحن تعدادی از مردها کنار هم نشسته اند، داخل تقریبا پر شده است اما بیرون تعداد زیادی از خانم ها امکان ورود ندارند. 🔹 چند نفر از مسوولان را می شناسم. امام جمعه ، فرماندار و رییس شورای شهر. ظاهرا مسوولان به اندازه یک دست هم حضورندارند. حاج حسین منصف به طرفم می آید دست می دهیم من را برای خوردن شربت به بیرون از صحن دعوت می کند. ایستگاه صلواتی و شربت هایی که زود تمام شد واقعا دو دیگ برای این همه جمعیت کافی نبود! 🔹دو نفر از خبرنگاران در بیرون صحن مشغول مصاحبه هستند، نزدیک می شویم دخترکان دهه هشتادی و نودی چه با شور و‌ حرارت از عشقشان به میهن و پرچم ایران می گویند. دختر خانمی حدود ۱۴ ساله می گوید پرچم ایران را با هیچ چیز عوض نمی‌کند و حاضر است جانش را برای میهنش بدهد. خانمی دیگرمی گوید که یک نخ پرچم ایران را با تمام ثروت دنیا عوض نمی‌کند و این پرچم را پرچم حکومت متصل به ظهور امام عصر (عج) می داند. 🔹خیلی از این شجاعت و صلابت دختران و بانوان شهرم لذت بردم. خانمی کفن پوش روی ویلچر از داخل امامزاده بیرون می آید. ماشینی بیرون منتظر است او را سوار کند به تنهایی نمی توانست سوار ماشین شود یک مامور مهربان پلیس راهور به سرعت خود را می رساند و به این خانم کمک می کند . کاری تحسین برانگیز و در خور تشکر . 🔹یکی از دوستان قدیمی را دیدم که همراه پسرش منتظر بود تا خانمش بیاید و بروند. به سمتم آمد. احوال پرسی کردیم و گفت حدس می زنی میانگین سن شرکت کنندگان چقدر باشد؟ به مزاح گفتم سن خانم ها را نمیشه حدس زد! لبخندی زد و بلافاصله گفتم فکر می کنم زیر ۳۰ سال باشد. 🔹یکی از بستگان خانم هم نزدیک شد و احوال پرسی کردیم بمن گفت تو که خبرنگاری برو به مسوولان بگو ما مردم فرسنگ‌ها از مسوولان جلوتریم. 🔹برخی مسوولان صحنه را خالی کردند، بدانند مسولیت امانتی است که به آنها دادیم و یقه شان را می گیریم. اگر نمی توانند این اوضاع را جمع کنند، بدانند پشت رهبرمان ایستاده ایم و یک لحظه عقب نمی نشینیم . دید که از این لحنش جا خوردم به پسر و دختر کوچکش اشاره کرد و گفت : دشمنان بدانند تا انقلاب امانتی شهیدان را به دست صاحبش نرسانیم دست بر نمی داریم حتی به قیمت شهادت این دو فرزندم باشد. خداحافظی کرد و‌رفت. وضع مالی و زندگی شان زیر متوسط است و اطلاع دارم که این گرانی ها خیلی به آن‌ها فشار آورد اما استوار پای این علمند. 🔹درگوشه ای مشغول مخابره اخبار امروز برای رسانه ام هستم .کم کم غروب می شود و همکاران خبرنگار آخرین مصاحبه شان را می گیرند. خانواده حالا آمده اند و با هم میدان آستانه را برای سوار شدن ماشین ترک می کنیم. 🎙قسمت اول این روایت را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/24045 دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی https://eitaa.com/khabarbabol/24061
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 انتشار برای نخستین بار/ بیننده دائمی شبکه‌های معروف ضدانقلاب از جادوی تبلیغاتی و رسانه‌ای می‌گوید 🔺با بمباران خبری، از احساس زنانه ام سوء استفاده کردند، حالا می فهمم که حقیقت این رسانه‌ها چیست. واقعا من یکی گول خوردم ... ❌ رسانه‌های معاند سراب نیست، گردابی است که اندیشه و احساس پاک شما را می‌بلعد. ❌ رسانه‌های معاند با شگرد جادوگرانه، ذهن و روان مخاطب را هدف قرار می‌دهند. یکشنبه، ۲۷ آذر ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی https://eitaa.com/khabarbabol
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لبَّيك اللّهمّ لبَّيك، لبَّيك لا شريك لك لبَّيك، إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك، لا شريك لك لبَّيك. 🎥طواف دور کعبه در حج ابراهیمی امسال جمعه، ٢۵ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انابه‌ی دسته جمعی زائران حرم مطهر امام رضا علیه السلام دقایقی قبل از اذان مغرب در شب شهادت آن حضرت سه‌شنبه، ۱۳ شهریور ۱۴۰۳. @khabarbabol
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عبور موشک سپاه از آسمان کرمانشاه در سه‌شنبه، ۱۰ مهر ۱۴۰۳. @khabarbabol