eitaa logo
چِه خَوُر از دِه خور
246 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
199 فایل
[ به بیداری ملت عزیزمان ایران، خیلی خوش بین و امیدوار هستم🇮🇷 ] #امام‌خامنه‌ای • اخبار فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی و جدید ترین اخبار روز ایران و شهرستان خوروبیابانک • لینک کانال: | https://eitaa.com/khabarkhoor • ارتباط با ادمین: @mohammad5263
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 او اگر مرد بود ، نبی بود. 📜 تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است، در فاطمه زهـرا (س) جلوه کرده و بوده است. 📜 یک زن معمولی نبوده است. یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انـسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقـت زن، تمـام حقیقـت انـسان، او زن معمـولی نیست. 📜 او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. بلکـه موجـود الهـی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شد است ... زنی که تمام خاصه های انبیاء در اوست، اگر مرد بود، نبی بود؛ زنی که اگر مرد بود، به جای رسول االله بود. صحیفه امام، ج 7، ص 337 @khabarkhoor
🇮🇷 🖼 | ، یک مکتب و راه است ❄️🌹❄️ | | 🆔 rubika.ir/meyar_pb 🆔 eitaa.com/meyarpb
🇮🇷 🖼 | حماسه نه دی ❄️🌹❄️ | | 🆔 rubika.ir/meyar_pb 🆔 eitaa.com/meyarpb
نشریه الکترونیکی تبیینی ثامن.pdf
حجم: 6.46M
🇮🇷 نشریه الکترونیکی تبیین و روشنگری ثامن شماره یک دیماه ۱۴۰۱ ❄️🌹❄️ | | | | 🆔http://rubika.ir/samennews 🆔http://eitaa.com/tahlil_samen
بسمه تعالی 🔊گفتگوی صوتی هادیان سیاسی فعال کشوری 🌱سخنران: استاد گرامی جناب آقای دکتر احمد زارعان استادیار و مدیر مرکز مطالعات منطقه‌ای پژوهشکده بین‌الملل دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام 🇮🇷موضوع: مکتب شهید سلیمانی و هندسه قدرت جهانی: الزامات و آموزه‌ها 🍃زمان: دوشنبه ۱۲ دی ماه ساعت ۲۰ 🍃مکان: کانال تحلیل صوتی هادیان سیاسی فعال: https://rubika.ir/tahlil_samen ❄️🌹❄️ | | ♦️معاونت سیاسی نمایندگی ولي فقيه در سازمان بسیج مستضعفین♦️
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترم گریه تو پشت مرا می شکند بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند 🎙 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌
Seyed Mohammad HosseiniHosseini-KeyNamayanMikoni.mp3
زمان: حجم: 6.64M
کاش روزی را رسددرصحن زهرا(س) بشنوم بانگ اذان را با صدایت کی بسازی حرم زهرای اطهر(س) «لبیک یاحسین جانم» 🎙 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ» و فقط خدا می‌داند سینه کدامتان مجروح‌تر بود! علی(ع)؛ سینه تو با زخم‌زبان‌ها؟ یا سینه زهرا(س) با میخ در؟ آیات قرآن روضه‌خوان توست، (با اشاره‌ای به آیه ٩٧ سوره حجر) 🏴 @khabarkhoor
«دعوت» «از زنی که دلش برای بچگی هایش تنگ شده باید ترسید.» این را همینطور که پیاز را توی روغن زیتون تفت میدهم زمزمه میکنم. دخترک دارد توی پذیرایی با فاطمه جون -عروسکش- بازی می‌کند. اشک سر میخورد روی چانه ام. چند وقتی می‌شود همه چیز گره خورده به هم. باز نمی‌شود. دلم برای بچگی هایم تنگ شده و وسط فاطمیه دوم ایستاده ام بدون اینکه بتوانم رزق سالیانه ام را از مادر، از پَر چادرش طلب کنم. زردچوبه را به پیاز اضافه می‌کنم. دستم را یواشکی، دور از چشم دخترک، با گوشه لباسم پاک می‌کنم. از قبل چندتا نماهنگ مهدی رسولی ریخته بودم روی فلش. فلش را چپاندم توی پورت و تلویزیون را روشن کردم. دخترک تعجب کرده. ما توی خانه مان تلویزیون روشن نمی‌کنیم. مگر بعضی روزها که دخترک تقاضای دیدن Five Little Monkey و Hello Goodby را بکند. مهدی رسولی دارد می‌خواند «پاشو اینجوری منو نده عذاب، کَلِمینی. بری از پیشم می‌شم خونه خراب، کَلِمینی» همه دارند اشک می‌ریزند. «یه کمی حرف بزن علی نمیره. حرف رفتن نزن علی میمیره». همه دارند ضجه می‌زنند. دخترک زل زده به تلویزیون. می‌داند وقتی پرچمی باشد و لباس مشکی ای و دستها برود بالا و بخورد به سینه یعنی حسین حسین شده است و عجیب نیست که آدم ها گریه کنند. همه اینها را میداند اما باز هم می‌پرسد «مامان این آقاهه چرا گریه می‌کنه؟». دارد به مهدی رسولی اشاره می‌کند که دوربین زوم کرده است روی صورتش. با خودم می‌گویم کاش نماهنگ را نمیگذاشتم و همینطوری از گوشی پخشش می‌کردم. «ها؟» این طور موقع ها یک جواب بیشتر ندارم. همانی که توی محرم هم می‌گفتم. فقط اسامی را عوض می‌کنم و جواب همیشگی را تحویل می‌دهم. «دلش برای حضرت زهرا (س) تنگ شده مامان». نماهنگ رسیده است به سوختن در. «مامان اینجا آتیش گرفته». همیشه از قورت دادن بغض بدم می آید. کار سختی است. بغضم را قورت می‌دهم. «عه آره بیا فوتش کنیم». می‌رود سمت تلویزیون و فوت می‌کند. صحنه عوض می‌شود. خیالش راحت می‌شود که آتش در خانه زهرا (س) و علی (ع) را خاموش کرده. من هم توی خیالم انگار تاریخ را با همین چند فوت عوض کرده باشیم و دیگر پسری کتک خوردن مادرش را وسط کوچه نمی‌بیند، میروم سر وقت غذا. «مامان خب زهرا رو دعوت کنه خونه شون تا دیگه دلش تنگ نباشه». فکرش هنوز پی اشکهای مهدی رسولی است. «آره مامان باید حضرت زهرا (س) رو دعوت کنه خونه اش». به سادگی دخترک سه ساله ام می‌خندم. توی دنیای بچه ها چقدر راحت میشود ائمه را دعوت کرد و مهمانی گرفت و باهاشان حرف زد و بازی کرد! ذهنم می‌رود پی شهید مصطفی ردانی پور و کارت دعوت عروسی اش که برای حضرت زهرا (س) انداخته بوده توی ضریح حضرت معصومه (س). شبش هم همان خواب معروف را میبیند که حضرت آمده است عروسی اش. فکر که می‌کنم می‌بینم باید به سادگی خودم بخندم. «میخوای ما هم حضرت زهرا (س) رو دعوت کنیم خونه مون؟!» این را با هیجان می‌گویم. دخترک «آره» را می‌گوید و می‌رود چادر آستین دار گل آبی که تازه برایش خریده ام را سر می‌کند. اینکه چطور حدس می‌زند برای دعوت از حضرت زهرا (س) باید چادر سر کند و دعا بخواند را نمی‌دانم. هرچه هست سفره ترمه مادربرزگ را می آورد، عکس آقا سید علی و حاج قاسم و ابومهدی را می گذارد وسط و از من می‌خواهد روسری بپوشم و کتاب دعا را بیاورم. سفره دعای دو نفره مان آماده است اما رویم نمی‌شود از حضرت دعوت کنم. در نظرم این خانه و اهالی اش چیزی ندارند که زهرا (س) به آن دل خوش باشد و بخواهد سری بزند. «امتحانش که ضرر نداره» را یواش می‌گویم و حدیث کسا را شروع می‌کنم. به فراز آخر می‌رسم. همیشه دو فراز آخر آرامم می‌کند. آنجا که پیامبر (ص) به همه چیزهای مقدسش قسم می‌خورد که هرکس این دعا را بخواند اندوهش برطرف می‌شود و غمش می‌رود و حاجتش برآورده می‌شود. نماهنگ بعدی مهدی رسولی دارد پخش می‌شود: «ای نهضت بیداری، یا فاطمه الزهرا، در بطن زمان جاری، یا فاطمه الزهرا، هر چند به تنهایی، یا فاطمه الزهرا، تو امت مولایی، یا فاطمه الزهرا». از این صفت «در بطن زمان جاری» که به حضرت نسبت داده خوشم می آید. مخصوصا بعد از حدیث کسا. انگار حضرت زهرا (س) دست آن چهار نفر دیگر را گرفته باشد و 1400سال رنج را به چشم برهم زدنی طی کرده باشد و -به دعوت دختر جان- آمده باشد خانه‌ مان. 🏴 @khabarkhoor