به در خانه شهید رسیدم. دوستان حدود ۱۵ دقیقه معطل شده بودند تا من برسم. از همگی عذرخواهی کردم و وارد منزل شهید شدیم. پدر شهید با روی باز به همگی خوشامد گفتند و صمیمانه از ما پذیرایی کردند. تعدادی از دوستان به نمایندگی از جمع صحبت کردند و پدر شهید نیز، حرفهایی درباره فرزند شهیدشان و چگونگی شهادت ایشان و همچنین درباره حضور رهبر انقلاب در منزلشان گفتند.
دلم نیامد خوابی که همان روز صبح دیده بودم و شیرینیاش هنوز در کامم بود را برایشان تعریف نکنم. خواب را که گفتم، پدر شهید، مطلبی را تعریف کردند که شیرینی این خواب را در جانم دوچندان کرد. گفتند: "اوایلی که محمدحسین شهید شده بود و رفت و آمد به منزل ما زیاد بود، من یکبار محمدحسین را در خواب دیدم و گفتم: بابا، بعد از شهادت تو رفت و آمد مهمان به خانه ما خیلی زیاد شده. یک وقت ممکن است مهمان سرزده بیاید و اسباب پذیرایی مناسبی مهیا نباشد. یک وقتهایی شاید ما آمادگی کامل را نداشته باشیم و نتوانیم خوب پذیرایی کنیم و شرمنده مهمانها شویم".
محمدحسین به من گفت: "بابا هرکسی که به منزل ما میآید، من خودم دعوتش میکنم. هیچکس همینطوری نمیآید. هرکسی که میآید مهمان من است و من دعوتش کردهام. خیالتان راحت". ایشان ادامه دادند: "بعد از این خواب، ما هم خیالمان راحت شد، هم بابت مهمانها که دیگر فهمیدیم با دعوت خود محمدحسین میآیند و هم بابت پذیرایی که دیگر برایمان راحت و شیرین بود".
پدر شهید، این حرف را که زدند، سکوتی برقرار شد...انگار جملات پدر شهید داشت صحنههای خوابم را برایم معنا میکرد...جوانهایی که از سمت نور، از زیارت امام حسین علیه السلام میآمدند...جوانهایی که تابوت شهیدی را تشییع میکردند و من خودم را در آخرین لحظات به آنها رساندم و توفیق تشییع شهید نصیبم شد...شهیدی که خودش مهمانهایش را دعوت میکند...حتی مهمانهایی که او را نمیشناسند و در تصورشان هم نمیگنجد که روزی اینچنین مورد عنایت شهید واقع شوند و نامشان در بین اسامی دعوت شدگان قرار گیرد اما شهید، آنها را میبیند، میشناسد و نامشان را در جمع مهمانش مینویسد و دعوتشان میکند...و من که هنوز نفهمیدم چرا و چگونه توفیق چنین دعوت و نگاهی نصیبم شد!!! اما حلاوت این کلام الهی بیش از پیش در جان و روحم نشست که:
✨وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذین قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُُ عِندَ رَبّهِم یُرزَقون✨
.
#خاطرات_شما
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
@khadem_koolehbar