eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
91 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
°••🍃🌸♥️↻ ° ‌ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..." 🙃 ♥️ ••• ﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩ @khadem_shohadajahrom
°••🍃🌸♥️↻ ° ‌ یکی از همرزمان در خاطره‌هایش نقل می‌کند: محمدرضا با من صحبت کرد وگفت:می‌خواهم‌بروم‌بین‌بقیه‌نیروها. گفتم:باشه‌امابایدمسئول‌دسته‌شوی. قبول کرد.مدتی بعد دوباره محمدرضا را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی.رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگر مسئولیت نگیری باید از گردان بری،کمی فکر کرد وگفت: قبول می‌کنم، اما با همان شرط قبلی،گفتم: صبر کن ببینم.یعنی چی که تو باید شرط می‌گذاری؟  اصلا بگو ببینم بعضی هفته‌ها که نیستی کجا می‌روی؟ اصرار می‌کرد که نگوید. من هم اصرار می‌کردم که باید بگویی کجا می‌روی. بالأخره گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه‌شنبه‌ها از این جا میرم‌مسجد جمکران و تا عصرچهارشنبه بر می‌گردم.بعدها فهمیدم مسیر ۹۰۰کیلومتری دارخوئین تا جمکران را می‌رود و بعد از خواندن نماز امام زمان (عج) بر می‌گردد.یکبار که همراهش رفتم ، می‌گفت: یک بار ۱۴ بار ماشین عوض کردم،تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم •مثل شهیدتورجی زاده امام زمانی باشیم(: 🙃 ••• ﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩ @khadem_shohadajahrom
°••🍃🌸♥️↻ ° ‌ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..." 🙃 ••• ﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩ @khadem_shohadajahrom
°••🍃🌸♥️↻ ° ‌ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..." 🙃 ••• ﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩ @khadem_shohadajahrom
ـ ♥️ ؛ روی مادر خیلی حساس بود. رضایت و لبخند مادربرایش یك دنیا ارزش داشت عادت داشت که هربار برای دیدن‌مادرش می‌رفت، حمید خم می‌شد و پیشانی او را می‌بوسید. امکان‌نداشت این‌‌را انجام ندهد. ــــــــــ ـــــ چندروزی دکتر برای حمید استراحت تجویز کرده بود، هربار مادرش تماس می‌گرفت و سلام می‌داد حالت حمید عوض می‌شد و مودبانہ و محترمانه رفتارمیکرد.درازکش‌بود، می‌نشسـت. نشسته بود، می‌ایستاد. برای من، این چیزها عجیب بود. به حمید گفتم که: حمید ! مادرت کھ نمی‌بینه، تـو دراز کشیدی و نشستی؛ درازکش که داری استراحت می‌کنی، بامادرت صحبت کن. درسته مادرم نیست و نمی‌بینه ولی خدا که هست؛ خدا کھ می‌بینه. ـ ـ ـــــ‌ حمیدسیاهکالی‌مرادی (: قرارگاه‌خادم‌الشهداجهرم⇩ 🌿🦋… @khadem_shohadajahrom
°••🍃🌸♥️↻ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..." •🍃♥️ @khadem_shohadajahrom
°••🍃🌸♥️↻ صد کیلومتر که از فاصله می‌گیری و از پیچ و خم‌های جاده عبور می‌کنی، به منطقه‌ای بکر میرسی که هنوز خیلی ها از حضورش در جمع یادمان های بی‌خبرند! نامش است و خاطرات حضورش در دفاع مقدس را از عملیات های ، و روایت می کند... اگر می‌خواهی صحنه را از نزدیک ببینی، باید به صفحه خاطرات والفجر یک در شرهانی سری بزنی؛ آنجایی که شهید احمد زمانیان ردای قاسم ابن الحسن را به تن کرد و تا پای جان ایستادگی کرد. همان نوجوان شانزده ساله ای که ترکش ها سر و صورتش را آلود کرده بودند؛ همان نوجوانی که دوستانش خواستند او را برای مداوا به عقب برگردانند؛ و همان نوجوانی که با لبخندی زیبا گفت: "من نیامده ام که به عقب برگردم! آمده ام که بایستم..." •🍃♥️ @khadem_shohadajahrom