شهیدمدافع حرم حسین هریری
(( قمر فاطمیون))
شهیدی که باعث توبه چند داعشی شد
تاریخ تولد: ۳ / ۸ / ۱۳۶۸
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۸ / ۱۳۹۵
محل تولد: مشهد
محل شهادت: سوریه
حسین چند اسیر داعشی را که گرفته بود با رفتار مناسبش موجب توبه آنها شدو با کسب اطلاعاتی از اسیران داعشی تونلها را منفجر کرد که انبار زاغه و تعداد زیادی از دشمنان از بین رفتند
همسرش← فقط چهار ماه نامزد بودیم در سوریه تمام شبهایی که زنگ زد یکی یا دوبار از دلتنگیام به او گفتم حسین آن شبها با حرفهایش آرامم میکرد اما به من میگفت که دورههای آنها سهماهه است و نمیتواند زودتر برگردد آن شب دوباره وقتی همین خواسته را مطرح کردم، با خنده گفت: «دارم میام پیشت خانم!» گفتم: «حسینجانم! من جدی گفتم» گفت: «منم جدی گفتم. دارم میام پیشت خانم! حالا یا با پای خودم یا روی دست مردم.»حرفش درست بود آمداما روی دست مردم.راوی حسین با دو نفر دیگر برای پاکسازی به منطقه حلب میروندسه تله انفجاری در یک خانه بود که میخواستند خنثی کنندحسین فکر میکند این تلهها جدا از یکدیگر کار شدهاندتله اصلی را خنثی میکنداما تلههای دیگر که به صورت مخفی در خانه کار شده بودند منفجر میشوند و او به همراه همرزمش به شهادت میرسند
شهید #حسین_هریری
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جان خودت بگو
من بااین لحظات توچه کنم
شهید مدافع حرم
#حسین_هریری
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#قصه_دلبری
#قسمت_شصتوپنجم
امیر حسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه برگشت
می خواست ببیند امیر حسین او را می شناسد یا نه؟
دستش را دراز کرد که برود بغلش ..
خوشحال شده بود که « خون ، خون رو می کشه!»
وقتی دید موهای دور سر بچه دارد می ریزد ، راضی شد با ماشین کوتاه کند
خیلی ناز و نوازشش می کرد ..
دیگر از بوسیدن گذشته بود ، به سروصورتش لیس میزد
می گفتم : یه وقت نخوریش! »
تا در خانه بود ، خودش همه کارهای امیرحسین را انجام می داد
از پوشک عوض کردن و حمام بردن تا دادن شیشه شیر و گرفتن آروغش
چپ و راست گوشی اش را می گرفت جلویم که :
« این کلیپ رو ببین ..
زنی لبنانی بالای جنازة پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می خواند!
گفت : « اگه عمودی رفتم افقی برگشتم ، گریه زاری نکن مثل این زن محکم باش !»
نصیحت می کرد بعد از من چطور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش..
به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه خودش را تنظیم کرده بود
در قالب شوخی و گاهی هم جدی حرف هایش را می زد .
می گفت : « اینکه این قدر توی سوریه موندم یا کم زنگ می زنم ، برای اینه که هم شما راحت تر دل بکنین هم من!»
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش
#محمدحسین_محمدخانی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
1_7801899979.mp3
22.33M
#انسان_شناسی ۳۵۵
#استاد_شجاعی | #آیتالله_مهدوی_کنی
※ چطور بعضیا به نیتهای خفن میرسند خدا هم موفقشون میکنه؟
※ ما هر چی زور میزنیم ته نیتمون از سقف خونهمونم بالاتر نمیره...
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا طلبان
دلنگرانی دارن
ترس از خطر
جنگ جهانی دارند
مهدی طلبان
کفن بپوشن همه