در عراق زدند، در عراق زدیم
درست در همان ساعت و دقیقه ای که سردار دلهای ما را ناحوانمردانه کشتند, پایگاه نجسشان را شخم زدیم.
اما فرقهای زیادی در اینجا وجود دارد:
آنها مهمان رسمی دولت عراق را کشتند, ما اشغالگرانی را به درک فرستادیم که دولت عراق خواستار خروجشان بود ولی امتناع کرده بودند.
آنها بزدلانه و بی خبر زدند, اما ما گفته بودیم با موشکهای خود پایگاه های آنها را خواهیم زد.
آنها چند خودرو را در فرودگاه بغداد هدف قرار دادند که هیچ گونه پوشش یا تجهیزاتی برای مقابله با حملات هوایی نداشتند اما ما بزرگترین پایگاه هوایی آنها در منطقه را با تمامی امکانات برای رهگیری اهداف پروازی زدیم.
#انتقام_سخت
هنوز ادامه دارد...
#شهید_قاسم_سلیمانی
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم سخنرانی ۳۰ سال پیش مقام عظمای رهبری درجمع رزمندگان لشکر ۴۱ثارالله ودرکنارسردارشهیدحاج قاسم سلیمانی،انگارکه دقیقاامروزراداره مشاهده میکند،سبحان الله به این رهبر.
توصیه میکنم حتما ببینید و #منتشر_کنید
@khademe_alzahra313
وحید از سال ۹۴ در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. البته هیچکس حتی خانواده اش هم از این موضوع اطلاعی نداشتند. پدر شهید میگوید: «۴۰ روز پیش که برای پی گیری مراحل درمانی به اصفهان رفت از اینکه وحید شیمیایی شده با خبر شدیم. ریه وحید عفونت کرده بود و برادرش که میدانست به خواسته او به کسی چیزی نگفته بود.»
همیشه پیگیر مراسمهای مذهبی بود تا شرکت کند. هیئت را از موج الحسین شروع کرد. در آنجا ظرف میشست، جارو میکرد، یک روز حاج حسین سازور به او گفته بود تو چرا تا این موقع اینجا هستی و خادمی میکنی؟ وحید به ایشان گفته بود یکی از بندههای خدا هستم و هرکاری بتوانم برای خدمت انجام میدهم. هر پنجشنبه به گلزار شهدا و معمولاً ظهرها به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) میرفت، بعضی وقتها شب با موتور به گلزار میرفتند مثلاً یک روز در اوج بارندگی با دوستش به بهشت زهرا(س) رفت، وقتی برگشت خیس خیس شده بود که مادرش او را با همان لباسهای خیس راهی حمام کرد.
اگر کسی از پسرم کمک میخواست نه نمیگفت و اصلاً یادم نمیآید با برادرانش و یا کسی دیگر بلند صحبت کند. خیلی بچهی با انضباطی بود، برای من و مادرش بسیار قابل احترام بود. حرفهای مادرش را بسیار گوش میکرد. و به نظرم دلیل شهادتش هم این بود که مادرش در تربیت او خیلی زحمت کشید.
از این بابت خوشحالم که خداوند این افتخار را به ما داد که فرزندم به شهادت برسد، من اصلاً غمگین نیستم، اما ناراحتی من برای همسرش است که دو ماه با ایشان زندگی کرد و بعد شهید شد. من به این علت که پسرم طعم شهادت را چشیده است اصلاً ناراحت نیستم، من و مادرش خیلی افتخار میکنیم پسرمان شهید شده است.