#قرآن593
طرح ختم قران کریم🌹
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@khademe_alzahra313
#یابنالحسن
به روز سیزده امسال باید
گره زد سبزه چشم انتظارے را
فقط و فقط
بر جامه سبز تو آقا
تا بیایی و سبز شود
روزگار زردمان
وشڪوفه باران شود بهارمان...
▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
@khademe_alzahra313
مادری که بساط روز .سیزده_بدر رو پشت پادگان پسرش پهن کرده❤
🔹این عکس شهید «حبیبالله دانهگردی» و مادرش در سیزده بدر سال ۶۰ و بیرون پادگان غدیر اصفهان برداشته شده است.
او اسفند۶۴ و در والفجر۸ شهید شد
امروز روز طبیعت
پاس میداریم مقام شهدا راکه امنیت وارامش امروز ما مدیون خون آن عزیزان است
نثار روح پرفتوح همه شهدا صلواتی عنایت فرمایید
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@khademe_alzahra313
سبزه ام را می سپارم دستِ آقای نجف
طالِعم دستِ علی باشد, برایم بهترستـــ
اِعتقاد هــر کسی باشد برایش محتــرم
سیزده را دوست دارم,زاد روزِ حیدرست
@khademe_alzahra313
•
پدرم، قابها پیر میشوند اما تو هیچ وقت از شمع بیست و هشتم عبور نکردی😊
#محمد_ابراهیم_همت، من، محمدمهدی، پسر تو ده سال از این تصویر پیرترم🍁
سن و سالی تقریبا اندازه قابی دارم که دور صورت تو را گرفته است! تویی که هر روز میگذرد همانی! همانی که امروز بیشتر دنبال تو میگردم🌸
تولدت مبارک پدر، تو هیچ وقت پیر نخواهی شد🌱
#محمد_مهدی_همت
۱۳ فروردین ۹۹
پست اینستاگرام فرزند شهید
آقا محمد مهدی همت
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام همسنگران بزرگوار 🌷 امروز چله سوم رو شروع میکنیم بانام چله 🌟 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
سلام علیکم 💐
هجدهمين روز از ✨چله سوم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷سید مهدی برقعی 🌷هستیم
سید مهدی برقعی» در 15 سالگی عازم جبهه شد و در تاریخ 1362/8/30، در عملیات والفجر 4 (منطقه پنجوین عراق) به شهادت رسیدند.
سید مهدی در یک شب سرد زمستانی و در شب احیای بیست و سوم ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. وقتی به دنیا آمد، به خاطر مشکلی که در به دنیا آوردنش بوجود آمد، سیاه و کبود شده بود و امیدی به زنده بودنش وجود نداشت اما لطف خداوند شامل حالمان شد و زنده ماند. دوران کودکی اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود. به خاطر متانت و وقاری که در رفتارش داشت همیشه بزرگتر از سن و سالش به نظر می رسید.
مادرش با اینکه به کسوت معلمی مشغول بود، توجه زیادی نسبت به مهدی داشت. همیشه درس و نمراتش در مدرسه عالی بود. اهمیت مهدی برای مادرش تا جایی بود که از او دعوت کردند که بدون کنکور وارد دانشگاه شود، قبول نکرد و از ادامه تحصیلات منصرف شد تا تمام توجه و تمرکزش را صرف تربیت مهدی کند.
لذا در نامه ای به دوستانش می نویسد می گوید من هم مانند همه ی دانش آموزان آرزو دارم که به سنگر دانش آموزی و مدرسه برگردم ولی جنگ با سرنوشت ما بستگی دارد و از همه چیز مهمتر است و در قسمتی از نامه ی دیگر چنین متذکر می شود: ای دوستان علاوه بر خواندن درس به تهذیب نفس و اخلاق بپردازید که اگر از درس مهمتر نباشد کم اهمیت تر نیست که علم بدون تهذیب اخلاق به درد نمی خورد هر علمی که باشد
همرزم شهید 👇👇
نزدیکیهای غروب که خورشید خود را پس کوههای بلند غرب می کشید و شب آهسته آهسته فرا می رسید صدای روح نواز موذن برخواست (الله اکبر) بچه ها نماز را شروع کردند، مهدی هم هنگامی که نماز پایان یافت دستها را به سوی آسمان بلند کرد. نمی دانم چه می گفت اما اشک سوزناکش بازگو کننده ی حال جانکاهش بود، مهدی عزیز تو در آخرین سجده ی خونین ات با خدای خود چه گفتی که اینگونه پذیرفت. پس از نیایش به درگاه حق بوسه زد و برخواست. آن شب ما را به 6 دسته تقسیم کردند. مهدی دسته سه بود . ساکت و سر به زیر گوشه ای می اندیشید اما به چه آیا به شهادت؟ مدتی گذشت عملیات شروع شد. بعد از عملیات در میان موج شهیدان مهدی نیز دیده می شد.
آری شهید سید مهدی برقعی بعد از 16 سال تلاش و ایمان و ایثار و ... به درجه رفیع شهادت نائل آمد.