eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹طنز جبهه! 💥داستانهای آقا فریبرز (42):👇 🌿... در کلاس درسی که آموزشگاه رزمندگان, برای رزمندگان در پادگان تشکیل می داد برای گرفتن دیپلم👈 همه با هم حضور پیدا می کردیم😄 بعضی اوقات هم که حوصله نداشتیم, به فریبرز 😎 اشاره می کردیم تا با طرح سوالات عجیبش کلاس را بهم بزند و برویم استراحت...😝 استاد درس عربی می داد و همه هم بی حوصله داشتیم گوش می دادیم که مصطفی شیپور قورت داده به فریبرز یه چشمک زد... فریبرز دست بلندکرد و گفت:👇 🌿... آقا با اجازه چندتا سوال دارم👈معلم گفت بفرمائید فریبرز جانم😇 فریبرز پرسید!؟چرا کلمه خمسه از چهارحرف تشکیل شده، 😎ولی کلمه اربعه از پنج حرف؟ 😬و چرا کلمه «با هم» از هم جداست،😳 ولی کلمه «جدا» با هم هست؟😥  قیافه معلم دیدنی بود😵 هنوز سوالات فریبرز را هضم نکرده بود که دوباره, فریبرز پرسید 👈 آیا روان همان روح است؟... اگر هست، پس چرا به دیوانه میگن روانی و نمیگن روحانی؟... 😁سرتان را درد نیارم😵 کلاس تعطیل شدو معلم با سر درد شدیدی کلاس را ترک کرد...😁😟😵
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام همسنگران بزرگوار 🌷 امروز چله سوم رو شروع میکنیم بانام چله 🌟 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
سلام علیکم سی ویکمین روز از 💫 چله چهارم 💫 مهمان سفره شهید 🌷 حسین وهابی🌷هستیم. بخش دوم از مراقبت‌های چله بیست و دوم 👇👇👇 ✅ 1 - نماز استغاثه به امام زمان عج ✅ 2- تلاوت قرآن، حداقل سوره یس شبی یکبار ✅ 3- مراقبت به بیداری بین الطلوعین ✅ 4- خواندن دعای اللهم الرزقنا توفیق الطاعه ✅ 5- سجده طولانی
حسین وهابی،  پانزدهم شهریور ۱۳۴۸، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش خورشید نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۶۷، در دوجیله عراق بر اثر عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
حسین از آنجایی که علاقه فراوانی به جبهه و حضور در کنار رزمندگان را داشت به بهانه‌ی خدمت سربازی، یک سال زودتر، برای گذراندن دوره‌ی آموزشی و به عنوان پاسدار وظیفه، عازم پاوه کردستان شد. مادر حسین می‌گوید: تا آن روز به یاد ندارم که روزه‌هایم را خورده باشم، اما سال 1367، دهه‌ی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای حسین را کرد. یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پا را توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: می‌خواهم به دیدن حسین بروم و اگر مرا به پاوه نبری، خودم می‌روم. این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و  با هم به پاوه رفتیم تا حسینم را ببینم. به محل ملاقات که رسیدیم، حسین بالای کوه‌ها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید. ظهر بود که بچه‌ام را بغل کردم، بوسیدم، بوییدم و خیالم راحت شد که او در کنارم است. حسین می‌گفت: فرمانده‌مان می‌گوید: تو که عینک می‌زنی و چشم‌هایت ضعیف است، معاف از رزمی، پس برای چه اینجا آمده‌ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده‌ام که بروم خط مقدم تا با دشمنان بجنگم. چرا مرا اینجا نگه‌داشته‌اید؟ خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از گذراندن دوره آموزشی، هفده روز مرخصی بدهند که می‌آیم خانه. این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 بعدازظهر روز هفدهم ماه رمضان بود که حسین رفت بالای کوه‌ها و ما هم برگشتیم قزوین.
*شهیدے که در روز عید فطر به آرزویش رسید*🕊️ *شهید حسین وهابی*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۶ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۲ / ۱۳۶۷ محل تولد: قزوین محل شهادت: عراق
ده روزی بود قزوین بودیم که حسین را به همراه گروهی از رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی دشمن، در آنجا به شهادت رسیده بود. حسین روز عید فطر آن سال به شهادت رسید ولی او را در سردخانه نگهداری کرده و پس از 3 روز، مراسم تشییع‌اش انجام شد. پسرم، قبل از اعزامش به سربازی گفته بود: دوست دارم پس از گذراندن دوره آموزشی، به نقطه‌ای دوردست اعزام شوم و توسط بمب شیمیایی دشمن شهید شوم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕🕊💕 💌 ✋ نگاهم کن دلم یک خلوت جانانه می‌خواهد کبوتر وار آمد روی گنبد،دانه می‌خواهد عطش دارم،تو درجریانی و دیریست می‌دانی دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد 💐السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام💐 ☀️💫☀️💫☀️💫☀️💫☀️ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ🌸 ❤️زندگیتون امام رضایی❤️ 👈 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 طنین نوای دل انگیز نقاره ‌خانه حرم رضوی در نخستین روز بازگشایی 🔸نوای دل انگیز نقاره ‌خانه حرم رضوی در نخستین روز بازگشایی در جمع زائران این آستان مقدس طنین انداز شد
🌹خاطره ✍روز عید فطر بود و طبق رسوم ما ، همهٔ اقوام و فامیل در خانهٔ پدر مهمان بودند و من نیز از مصطفی خواستم که با هم به این مهمانی برویم. ولی مصطفی گفت ، شما بروید ، من نمی‌توانم بیایم ، من تنها به مهمانی رفتم. شب هنگام که مطابق عادت خودمان ، مسائل و مشکلات را با مصطفی در میان می‌گذاشتم ، از او پرسیدم که چرا امروز به مهمانی نیامدید؟ مصطفی پاسخ داد ، امروز روز عید بود و بیشتر بچه‌ های مدرسه نیز برای دیدن اقوام و خویشان خود از مدرسه بیرون می‌روند. ولی حدود ۳۰ نفر از بچه ‌های یتیم هستند که هیچ فامیلی ندارند و به ناچار در مدرسه باقی می‌مانند. وقتی بچه‌ هایی که برای تفریح و دیدار اقوام خود رفته بودند بر می‌گردند ، برای بچه‌ های باقی مانده در مدرسه از دیدار فامیل و بازی‌ ها و سرگرمی‌ های خود تعریف می‌کنند. برای اینکه این بچه‌ های یتیم نزد آنها احساس خجالت و افسردگی نکنند ، من امروز در مدرسه ماندم و برای آنها غذا درست کردم و با هم بازی کردیم و من با سرگرمی‌ هایی آنها را شادمان کردم ؛ تا هنگام برگشت آن بچه ‌ها از بیرون ، اینها هم بتوانند از بازی و سرگرمی و تفریح شان در روز عید تعریف کنند..... راوی خانم غاده جابر همسر
... 🍃حاج میرزا اسماعیل خان دولابی : بیداری بین الطّلوعین را از دست ندهید. یکی از چیزهایی که طعمش زیر دندانم مانده ، بیداری بین الطلوعین است که از ساعات بهشتی است و در آن موقع فضا آرام است. 📚مصباح الهدی ، ص ٢٧٥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولایــم . . . یک ماه اگـر خدا خدا می کردیم مـا بهر ظهـور تو دعـا می کردیم ای کاش نماز عیـد فطـر خود را در پشت سر تو اقتدا می کردیم   @khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹 @khademe_alzahra313
❤️🍃❤️ أنظروا في عيون الشهداء ترون بعضا من جمال الجنة بہ چشماے شهدا نگاه کنید!... بعضے از زیبایے های بهشت را ببینید...💫💙 روزتون متبرک با یاد شهیــــد @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 ❇️ 💠 ❇️ 💠 : ❇️سعي كنيد تا مي‌توانيد نورهاي كسب شده در اين ماه را با حفظ كنيد. 💠 كه به آن مقامات عاليه رسيدند در اثر حفظ همين انوار بوده است! ❇️اگر كسي بتواند يك نور كه در اين ماه كسب كرده است، حفظ كند و با از بين نبرد و به ماه رمضان سال آينده برساند، خاصي خواهد ديد و اميد است عاقبت بخير شود!✅ @khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام همسنگران بزرگوار 🌷 امروز چله سوم رو شروع میکنیم بانام چله 🌟 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
بخش دوم از مراقبت‌های چله بیست و دوم 👇👇👇 ✅ 1 - نماز استغاثه به امام زمان عج ✅ 2- تلاوت قرآن، حداقل سوره یس شبی یکبار ✅ 3- مراقبت به بیداری بین الطلوعین ✅ 4- خواندن دعای اللهم الرزقنا توفیق الطاعه ✅ 5- سجده طولانی سلام علیکم سی ودومین روز از 💫 چله چهارم 💫 مهمان سفره شهید 🌷 علیرضا بابایی🌷هستیم.
🔻او شهید بسیجی ایرانی بود که "بدون غسل و کفن" با پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 در مقدس «امام حسین (ع)»، «حضرت ابوالفضل(ع)»، «امام علی (ع)»، «امام جواد (ع)»، «امام موسی کاظم (ع)»، «امام هادی (ع)» و «امام حسن عسکری (ع)» طواف داده شد. 🔻او از فعال در دانشگاه و موسسه جامع الثقلین و از همکاران من در دانشگاه اراک بود. هنگامی که علیرضا بابایی🌷تصمیمش را برای اعزام و ملحق شدن به بسیجیان حریم حرم اعلام کرد✔️ با هم گفت‌‌وگوی مفصلی در حرم فاطمه معصومه(س) داشتیم. 🔻هر دو می‌دانستیم که این رفتن بازگشتی ندارد❌ بنابراین به اصرار من تصویری با وی انجام دادیم و در همان زمان قول دادم کتابی📒 درباره او بنویسم. علی استرکی از دوستان شهید
زندگی هر شهیدی پر از راز و رمز است که به تعبیر سید شهیدان اهل قلم، جز به بهای خون فاش نمی‌شود.🌹 شهید بابایی هم از مردان بزرگ، اما گمنام روزگار ما بود که رسیدن به مقام شهادت، نتیجه سال‌ها زندگی به رنگ خدا و بر مدار شهادت بود. همه او را به خوش اخلاقی و مهرورزی با دیگران می‌شناختند.😊 همسرش نیز گفت که همه فعالیت‌ها و کار‌های شهید بابایی رنگ و بوی معنویت و اخلاص داشت و شهادت در راه خدا ویژگی‌های این شهید والامقام را تکمیل کرد.💔 شهید مدافع حرم علیرضا بابایی در بخشی از وصیت نامه خود نوشته بود: «یقین داشته باشید که من با قلبی مالامال از عشق به اهل بیت (ع) و با عقلی سلیم و احساسی پایدار و منطقی پا در این مسیر می‌گذارم، نه جبری بر رفتن دارم و نه علاقه‌ای به شهرت دنیا، بلکه بر اساس وظیفه شرعی دفاع از دین اسلام و تصفیه روح زنگار گرفته ام، این راه را انتخاب کرده‌ام.✅ یا امام زمان (عج) مرا به سربازی ات بپذیر و روح را به لطف کریمانه‌ات از خطا‌ها و گناهان پاک گردان تا قابل فیض دفاع از حریم‌تان شوم و مرا به حرم امنتان راه بدهید تا جان ناقابلم ارزش یابد و بتوانم آن را هدیه درگاه حرمتان نمایم.»❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕🕊💕 💌 ✋ نگاهم کن دلم یک خلوت جانانه می‌خواهد کبوتر وار آمد روی گنبد،دانه می‌خواهد عطش دارم،تو درجریانی و دیریست می‌دانی دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد 💐السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام💐 ☀️💫☀️💫☀️💫☀️💫☀️ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ🌸 ❤️زندگیتون امام رضایی❤️ 👈 🌹
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده)