هدایت شده از 🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
ازعطر تمناے تو
نوشید✨
خورشید هم از جامه لبخند
توپوشید✨
دست من و
آرامش موزون نگاهت
هر حادثہ ازچشمه چشمان
توجوشید✨
#سلام_صبحتون_شهدایی
@khademe_alzahra313
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
این قسمت دشت های سوخته
فصل اول
قسمت 6⃣1⃣
ابراهیم مے آمد .مے گفت ،مے شنید
ومے رفت. ژیلا هر بار ڪہ ابراهیم
را مے دید ،هربار ڪه دلتنگے به او
فشار مے اورد سر بر شانہ ی او
مے گذاشت و گریہ مے ڪرد😔😭
چیزے نمے گفت .فقط گریہ
مے ڪرد نہ گلہ اے،نہ شڪایتے
ونہ هیچ حرف وحدیث
دیگرے.😞😔
ڪلام ڪم مے آورد هیچ حرفے
نمے توانست شوریدگے و
سرگشتگے اش را توصیف
ڪند.😔😭😒
فقط سڪوت مے ڪرد .فقط گریہ
مے کرد😔😭
چے شده ژیلا ؟؟😞😞😔
هیچے فقط دلم تنگ شده😔😒
ابراهیم هم نمے دانست چه
بگوید.حال او را مے فهمید اما
حرفے ڪہ بتواند ثقل شیدایے او را
تاب آورد و بیان ڪند .پیدا ڪند
😔😭
چہ عریان وشڪننده بودند
ڪلمات. چقدر تهے از معنا .ابراهیم
هم ناگزیر سڪوت مے ڪرد وفقط
به او ،بہ ژیلا نگاه مے ڪرد.😔😔
نگاهش مے ڪرد و چون چیز
دیگرے نمے توانست بگوید ناچار
مے پرسید :😔😒😞
((ناراحتے ،مے روم خط.))😒😢
ناراحتم؟؟ ((نہ .بہ گریہ هام نگاه
نڪن .ناراحت هم نشو و از
گریہ هام .اگر مے بینے ڪه دل تنگے
مے ڪنم فقط بہ خاطر این است
ڪہ رزمنده اے .😔😭
غیر از این بود .اصلا دلم برایت تنگ
نمے شد😞😞😔
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 این قسمت دشت های سوخته فصل اول قسمت 6⃣1⃣ ابرا
زندگینامہ شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
این قسمت دشت های سوخته
فصل اول
قسمت 7⃣1⃣
و ابراهیم لبخند بر لب سڪوت
مے ڪرد تاژیلا حرفش را ادامہ
دهد و ژیلا ادامہ مے داد:😔😔😞
همین رفتن های توست ڪہ باعث
مے شود من اینقدر بے قرارے
ڪنم😞😞
ژیلا همین قدر مے گفت و سڪوت
مے کرد . دلش نمے خواست از
دزفول بگوید و از احساس تنهایے
وحشتناڪے ڪہ در این خانہ بہ
جانش چنگ انداختہ بود😖😖
دلش نمے خواست بہ ابراهیم از
احساس مزاحمتے ڪہ در خانہ ی
مردم مے ڪرد ،چیزے بگوید.😔😭
ژیلا در آن جا اصلا آرام و قرار
نداشت .احساس مے کرد
نفس هایش را مے شمارند.😭😔
از نگاه آن ها ،از حرف هاے آن ها
مے گریخت اما بہ ڪجا؟؟😒😞
نہ راهے داشت و نہ جایے و نہ کسے
و نہ چاره اے .مے دید ڪہ ابراهیم
بہ شدت درگیر مشڪلات جبهہ
است و درگیر سروسامان دادن
. بسیجے ها و آماده ڪردن لشڪر
براے حملہ ای تازه و نمے خواست
در چنین شرایطی ،مشڪلے بر
مشڪلاتش بیفزاید. بلڪہ دلش
مے خواست همیشہ همراه و همگام
ابراهیم اش باشد و لاغیر...😔😞
حرفت را بہ من نمے زنے
ژیلا؟؟😒😒
چہ حرفے را؟؟
مے دانم چیزے در دلت هست ڪہ
بر زبان اش نمے آورے ، و این مرا
ناراحت و نگران مے ڪند.
درستہ؟؟😔😔😞
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام علیکم
#ختم_صلوات
جهت تعجیل در فرج آقا وسلامتیشون
هدیه به شهداء، اموات،شفای مریض ها وعاقبت بخیریمون،ان شاءالله
مهلت غروب جمعه👇👇👇
@Amraii
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅تنها ڪسے ڪه در قیامت حسرت نخواهد خورد!
✍از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره،ڪدام روز است ڪه خدا مے فرماید: "بترسان ایشان را از روزحسرت"حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است ڪه حتے نیڪوڪاران هم حسرت مے خوردند ڪه چرا بیشتر نیڪے نڪردند. پرسیدند: آیا ڪسے هست ڪه در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری،ڪسی ڪه در این دنیا مدام بر رسول خدا #صلوات فرستاده باشد.
📚وسائل الشیعه ج۷،ص۱۹۸
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
یازدهمین روز از چله 🌟 پنجم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷 عباسعلی فتاحی 🌷هستیم.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💠ماجرای تکاندهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! بعثیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭
💔شادی روح شهدا صلوات💔
✍راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸کلیپ زیبای
به تو از دور سلام
🔹کربلایی #محمد_حسین_پویانفر
🔶شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم
یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم
🔷 سلام میدهم و سرخوشم که فرمودید
هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست
#شب_زیارتی_ارباب
شــب هاے جــمــعــه ڪــوه گــنــاهان شــود چــو ڪــاه
مــعــنــاے مــغــفــرت اثــرے از نــگــاه تــوســتــ...
#شب_جمعه🌸🍃
#حسیݩ_آرامِ_جانَم ♥️
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند :
در آخر روز پنجشنبه و شب جمعه، جمعی از ملائکه از آسمان فرود می آیند که قلم هایی از طلا و لوح هایی از نقره همراه آنان است و در آخر روز پنجشنبه و شب جمعه و روز جمعه تا وقت غروب، چیزی به جز صلوات بر پیغمبر و آل آن حضرت نمی نویسند.
منبع :الکافی، ج ۳،ص۴۱۶.
حسین جان امشب به ما زياد تر از پيش لطف كن...شب های جمعه حال گدا فرق می کند
شب جمعه و شب زیارتی آقا و ارباب مان اباعبدالله است. من هم از این جا دل های شما را روانه کنم کربلا
4_6008107038863788339.mp3
9.15M
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو
حرمت عرش معلیست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کردهی زهراست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم
جلوهاش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقهست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریهی ما دست رباب افتاده
روضهخوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بینالحرمین از حرم عباس است
همه جا سفرهی سقاست اباعبدالله
هر که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم
سینهزن زینبکبریست اباعبدالله
مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشهی گودال تماشا میکرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله
#_میرداماد
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
عاشق که باشے
اگر دنیا را به پایت بریزند
اما معشوق در کنارت نباشد
دنیا را براے لحظہ اے نمیخواهے
هیچ چیزے دردِ فراق را کم نخواهد کرد
تو سالهاست کنارِ ما نیستے و
ما بےتو
ما بےتو چه کرده ایم؟
ما را ببخش
ما عاشق نبودیم
ما فقط لافِ عاشقے زده ایم
به امید روزےکه تمــام دنیــا
فقط تــو را بخواهند مولاے غریبم.
#معایبممحاسنتراسفیدکرد😔
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_37
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
"بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا ...."
"جانم فدایت، تو پنهان شدهای هستی که از میان ما بیرون نیستی...."
من به غم واندوه گرفتار شدهام، روزگاری است که تو از دیدهها پنهان هستی و من به تو دسترسی ندارم، سختیها بر من هجوم میآورد، پس اکنون با خدا راز و نیاز میکنم و از او میخواهم با ظهور تو، غم از دلم بزداید، او خدایی است که برطرفکنندهی غمها و اندوهها میباشد، او دادخواه مظلومان و درماندگان است، او خدای دنیا وآخرت است.
من بندهی ضعیف او هستم که به بلای دوری از تو که امام من هستی گرفتار شدهام، از او میخواهم تا روزگار ظهور تو را برساند و من بتوانم تو را ببینم. خدای من قادر است و بر هر کاری تواناست.
فقط اوست که میتواند با ظهور تو، غم و اندوه مرا پایان دهد و این آتش فراق را با دیدار تو خاموش کند. او خدایی است که بر همهی جهان قدرت دارد و هیچ چیز مانع ارادهی او نمیشود. او خدایی است که بازگشت همه به سوی اوست و پایان هر کاری به دست اوست.