🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ فصل دوم قسمت 5⃣5⃣ چی؟می خواهی بیایی پیشم؟به م
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
فصل دوم
قسمت 6⃣5⃣
دزفول؟🤔🤔
حالا راه بیفتیم ببینیم چه پیش
می آید.یکی دوساعت دیگر راه افتادند.دی ماه بود و هوا بسیار سرد و استخوان سوز.عصر راه افتادند و فردا صبح در اهواز بودند.خسته و سرمازده😥😥
حالا کجا باید برویم؟؟🤔🤔
یک جای خوب و مطمئن😊
ژیلا پرسید :حالا کجا هست این جای خوب و مطمئن؟؟🤔
ابراهیم گفت:این دفعه در اهواز😊
ولی تو که در دزفول و اندیمشکی.😰
راهی نیست.اون جا فعلا امنیت نداره .با این بچه ی کوچک صلاح نیست آن جا بمانی .ضمنا از اهواز تا اندیمشک راهی نیست می توانم هروقت لازم شد به شما سر بزنم☺️
ژیلا گفت:ولی من می خواهم به تو نزدیکتر باشم.کنارت باشم.😞😞
گفتم که من می برمتان یه جای امن و برد.ابداهیم زن و بچه اش را مستقیما به خانه ی عمویش برد .پیش از آن که ژیلا بتواند حرفی بزنید ،اعتراضی بکندو چیزی به ابراهیم بگوید.😞😞
عمو و زن عموی ابراهیم آن قدر مهربان ،آن قدر گرم با آن ها برخورد کردند،به آن ها خوش آمد گفتند که ژیلا جز لبخند و تشکر نتوانست چیزی بگوید.😞😞😔
ابراهیم ژیلا و مهدی اش را به عمو و زن عمویش سپرد و راهی منطقه شد.😞😞
دوباره ژیلا ماند و چشم به راهی اش .ژیلا ماند و خواب و
خیال هایش😥😥
عموجان هر کاری داشتی یا به خودم بگو یا به زن عموت!😊
ژیلا گفت:چشم عمو،حتما به شما زحمت می دهم😞😞
زحمت کجاست دخترم.زحمت را امثال حاج همت میکشند که توی خط مقدم جلو دشمن ایستاده اند و امکان زندگی به ما می دهند،نه من و امثال من که از ترس این جا دور خودمان می چرخیم.😥😥
اختیار دارید عمو😊
ژیلا این را گفت و با مهدی و
زن عمو مشغول گفتگو شد .عمو هم چند دقیقه بعد سوار موتورش شد و از خانه بیرون رفت.🚶🚶🚶
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
ادامه ی این داستان فردا در کانال
#وصیتنامه
🌹شهید محمدرضا تورجی زاده
آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید.
خداوند میگوید: اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون میکنم،
اگر هم کفران نعمت کنید از شما میگیرم.
شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمانهای اوست.
قدر امام را بدانید، مواظب باشید
دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان شکایت نکند.
#سالروز_تولد
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
سی و ششمین روز از چله 🌟 پنجم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمد اتابه 🌷هستیم.
شهید محمد اتابه فرزند علی در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ در شهر شهیدپرور گورابزرمیخ از شهرستان صومعهسرا و در خانوادهای مذهبی و با عشق به اهلبیت(ع) دیده به جهان گشود.
شهید اتابه در دی ماه سال ۱۳۹۴ برای اولین بار عازم سوریه شد و پس از 2ماه دوری از خانواده و فرزندش به دیار خود بازگشت، ولی عشق به اهلبیت(ع) به ویژه حضرت زینب(س) اجازه نداد که او را از سوریه و حریم عمه سادات دور نگه دارد.
او حدودا پس از هشت ماه درحالیکه تنها ۲ روز که از مأموریت قبلی خود بازگشته بود برای بار دوم عازم سوریه شد و سرانجام در منطقه آکادمی نظامی سه هزار(همدانیه) شهر حلب در روز یکشنبه( ۹ آبان) سال ۱۳۹۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به رفقای شهید خود پیوست و به آرزویی که سالها برای آن تلاش کرده بود، رسید.
پیکر مطهر این شهید پس از یک روز به خاک میهن بازگشت و به زادگاهش منتقل شد و در جوار آستان مقدس آقا سید ابراهیم(ع) و چند تن از شهدای دفاع مقدس واقع درگلزار شهدای شهر گورابزرمیخ آرام گرفت و توفیق اولین شهید مدافع حرم شهرستان صومعهسرا، هفدهمین شهید مدافع حرم استان گیلان و هشتاد و نهمین شهید بخش میرزاکوچک نصیب او شد.
پدر است دیگر ...
وقتی عصای پیری اش را در قاب ها جستجو می کند یک شبه پیر می شود . .
واكنش پدر
🌷شهيد #محمد_اتابه 🌷
هنگام ديدن عكس ماكت پسر شهيد خود...
مدافع حرم
گیلان
ــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم
🔰روحیه جهادی و پرشور
بچه های گروه جهادی امام رضا (ع)
شهرستان بشرویه در عرصه کار برای خانه ی محرومین ..
فیلمی طنز و جهادی😉
💯 پیشنهاد دانلود
@khademe_alzahra313
#سالروز_ولادت🎉🎂😍
بسم رب الزهرا🌺
خوش به حالِ اذان ۲۳ تیر ماه،که بشارت تولد تورو با خودش میاره...
خوش به حالِ امروز!خوش به حالِ روزی که در تقویم علامتش زدم "تولد نعم الرفیق"
۵۶ سال قبل،درست در همین روز و همین ساعات محمّدرضایی متولّد شد که قرار شد جاودانه بماند... قرار شد "عِندَ رَبِّهم یُرزَقون"باشد...
قرار شد با دَم مسیحایی خود مردگانی که تنها ادعای زنده بودن و زندگی کردن را دارند ،زنده کند!
محّمد رضایی متولّد شد که قرار بود علی اکبر باشد،محمّد رضایی که دلی به وسعت دریا دارد،که مایه افتخار است، که هرگز نمی میرد و شهید میشود....
گرچه تولد اصلی تو#شهادت است!
که مردان خدا،باشهادت زنده می شوند...
امّا باز هم به رسم عادت
تولد دنیایی ات مبارک #نعم_الرفیق❤
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ ازطرف خادمان کانال شهید تورجی زاده ،تقدیم می شود به خانواده محترم این شهید عزیز 🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
♡﷽♡
الّلهُمَ صَلِّ علیٰ علی بنِ موسَی الرّضَا المُرتَضیٰ
اَلاِمامِ التّقیِ النّقی و حُجّتِکَ علیٰ مَنْ فَوقَ الارضْ
و مَنْ تحتَ الثَّریٰ اَلصّدّیقِ الشّهیدْ صلاةً کثیرةً تامَةً
زاکیَةً مُتِواصِلَةً مُتِواتِرَةً مُتِرادِفةً کَاًفضَلِ ما صَلَّیتَ
علیٰ اَحَدٍ مِنْ اَولیاءک.
⚘❤️⚘
اسير تو شدم آخر ميان صحن آزادی
فقط رزق جنونم را من از ميخانه می گيرم
قسم بر چشم آهوها قسم بر اين هياهوها
تمام حاجت خود را ز سقاخانه می گيرم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیهالسلام
⚘❤️⚘
دل های پاکتون رو به پنجره فولاد امام رضا گره بزنید
هرشب که می خوابید #روح شما قبض می شود و ممکن است فردا برنگردد.
پس:
*قبل از خواب #وضو بگیر، همینطور توی بستر نرو.
دعایی بکن، چند دقیقه ای با #امام_زمان صحبت کن،
*اعمالت را محاسبه مراقبه کن، ببین امروز چکار کردی؟ #توبه کن قبل از اینکه مرگت فرا برسد، فکر کن بستر تو قبرتوست، سر به سجده بگذار، چند مرتبه الهی العفو بگو،
*چند تا صلوات بفرست که اعظم اذکار است، با خودت بگو، شاید خوابیدم بلند نشدم، بعنوان دشت آخر چند تا صلوات بفرستم.
و از خدا بخواه اگر عمر دوباره بهت داد، این توفیق را داشته باشی که بهتر از امروز عمل کنی تا انسانی شایسته تر باشی.
#نماز_شب
💠آیت الله العظمی بهجت (ره):
💢کسی که اهل عبادت در تاریکی سحر و تهجد باشد ، از تاریکی قبر و برزخ هراسی نخواهد داشت...
💢 چون تاریکی سحر نور و روشنایی برای خانه قبر و برزخ خواهد بود.
✨روز ظهورتو چه سرافکنده می شوند،آنان که درخواندن دعای فرج تو کم گذاشتند✨😔
🌹مابرانیم که این ذکر جهانی بشود🌹
✅ ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند
🔸🔸🔸🔸
💠السلام علیک یا اباصالح المهدی عج💠
🔔قرار دل به رسم هرشب ساعت
🌺دعایی که درزمان غیبت بایدهرروز خوانده شود 👇🌺
اللهم عَرِفنِی نَفسَک،فَاِنَک اِن لَم تُعَرِفنِی
نَفسَک لَم اَعرِف رَسُولَک،،،،
اللهم عَرِفنِی رَسُولَک،فَاِنَک اَن لَم
تُعَرِفنِی رَسُولَک،لَم اَعرِف حُجَـتـَک،
اللهم عَرِفنِی حُجـَتـَک فَاِنَک اِن لَم تُعَرِفنِی حُجَـتَک،ظَلَلتُ عَن دِینِی،،،
یااَللهُ،یَا رَحمـٰنُ،یَارَحیم،یَامُقَلِبَ القُلُوب،
ثَبِت قَلبِی عَلیٰ دِینـِک،اِنَّهُم یَرَونَه بَعیدًا وَ نَـرَاهُ قَـرِیبَا،،،،،
🌸دعای فرج🌸
🌿🌹بِسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ🌹🌿
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاء،ُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ
وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ
فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَب،ُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ، يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ، اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمين بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين..
✨وبراي سلامتي حضرت ولیعصر روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء✨
اَللّـهُمَّ كُنْ لِّوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه، في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة، وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً، وَدَليلاً وَعَيْنا
، حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً، وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
اَللَّهُــــمَّ صَلِّ عَلـــَی مُحَمـّــــــَدٍ وَآلِ مُحَمـّـــــَدٍ وَعَجّـــِــلْ فــَرَجَهُــــــمْ وَالــْعَــنْ أعْدائــَهــُــمْ أجْمَعیـــــــنْ
🌿 اللهم عجل لولیک الفرج🌿
🌿واحفظ قائدنا الامام الخامنه ای🌿
دعا برای رزمندگان و مدافعان حرم فراموش نشه.🌹
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
@khademe_alzahra313
#مهدے_جان❤️
#سلام_امام_زمانم
تا یخ نزده ریشه ی ایمان برگرد
ای فصل بهار در زمستان برگرد
مردیم از این بی کسی و دربدری
ای صاحب ذوالفقار و قرآن برگرد
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_61
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
@khademe_alzahra313
ای_شهید...
ای جوان مردِ راهِ عاشقی!
ای که با جان خود، جان خریدی💔 برایمان،دستمان به رویت دراز است✋
ای_شهید...
ای عرش نشینِ خدایی!🕊
دستمان را بگیر
بخدا غرق می شویم.😔
.
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#روزتون_مزین_به_نگاهشهید🌹
@khademe_alzahra313
️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#پابوس
بوے بقیع مےوزد...🌬
بوے خاڪ⌛️
آرے، سهـ شنبهـ شده و
باز من..
دخیل میبندمــ بهــ ضریحـ🕌ـے
ڪهــ ندارے💔...
#سهشنبه_هاے_بقیع💔
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ فصل دوم قسمت 6⃣5⃣ دزفول؟🤔🤔 حالا راه بیفتیم ببینی
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فصل دوم
قسمت 7⃣5⃣
ژیلا چند روزی را دور از ابراهیم در خانه ی عمویش زندگی کرد با او گرم و مهربان بودند.😥😥
با این همه اما دلش نمی خواست که سربار زندگی دیگران باشد.به ویژه این که عمو و زن عمو پس از سال ها انتظار تازه صاحب فرزندی
برای خود شده بودند و دلشان
می خواست بیشتر سرگرم او باشند تا چیز دیگری.😞😞
زندگی آن ها آرام تر و به دور ازهیاهو بودو ژیلا نمی خواست که در این حوض آرام ریگی حتی بیفتد و خطی بر این آرامش بیندازد.😔😔
پس وقتی ابراهیم از منطقه برگشت و با لب خندان به ژیلا سلام کرد و مهدی را در بغل گرفت و سربه سر همسرش گذاشت،اخم های ژیلا از هم بازنشد😥😥😔
ابراهیم نگران از او پرسید:
چی شده عزیزم؟😥😥
چرا این جوری شده ای؟؟😥
چرا با من اینجور سرسنگین رفتارمی کنی؟؟😥
هان؟😒😒
دلخوری که دیر آمده ام؟😔
خب خیالم از بابت تو و مهدی راحت بود.می دانستم که جای شما خوب و امن است،توی منطقه ام به شدت کار داشتم.😞😞
و نمی توانستم سرم را بخارانم
چه برسد به این که بتوانم پیش شما بیایم.😞😔
خب حواست هست چی دارم
می گویم؟؟😔😔
نمی شد ولله کار داشتم .حالاراستی راستی روزه ی سکوت گرفتی یا با من قهر کرده ای؟؟😥😥
ابراهیم هر چه گفت و هرچه کرد،نتوانست ژیلارا وادار به حرف زدن کند.😥😥
گفت:عمو حرفی ،چیزی بهت گفته؟؟زن عمو؟یا نکنه
بچه ی کوچولوشون،ها؟؟😥😥😔
فایده ای نداشت.ابراهیم هرچه
می گفت،ژیلا نمی شنید .😔😒
می شنیداما نمی خواست جواب بدهد.نمی خواست ابراهیم را برنجاند اما دوست نداشت که
این جا مزاحم زندگی مردم باشد.😥😥
ابراهیم دوباره گفت:خیلی خوب حالاکه می خوای از این جابرویم،می رویم😥😥
اخم های ژیلا از هم بازشد.لبخندزد اما باز هم حرف نزد.😊😑
ابراهیم گفت:می روم یک وانت گیر بیارم .آماده باش برویم.😞😞
و از خانه بیرون رفت.یکی دو ساعت بعد،ابراهیم با یک وانت برگشت.🚶😔🚶
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺