❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
دلم تنگ است...هلاڪ یڪ دیدار...
عطشناڪ یڪ لبخند...
بیقرار یڪ صوت دل انگیز...
نمیشود این جان خستہ را با پایان
این انتظارِ طولانے،آرام ڪنے؟...
نمےشود این چشمان بہ راه مانده را
بہ جمال زهرایےات روشن ڪنے؟...
تو آن عزیزترین عزیز مصر وجودے
و من آن فقیرترین و بینواترین مشتاقِ
منتظر...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_161
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا
@khademe_alzahra313
#سلام_ارباب_دلم ❤️
هرچه می خواهی بگیر
🌺🌿اما سلامم را نگیر
من به عشق این سلام
🌿🌸صبحگاهی زنده ام
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#عشق_فقط_حسین_ع
@khademe_alzahra313
#سائل_الكريم
مثل موجیکه به روی آببازی میکند
نامنیکت در دل من سرفَرازی میکند
ذکر اسمت میشود مشکل گشای دردها✨
گفتن یک یا حسن هم چاره سازی می کند…😍☝️
#امام_حسنى_ام
#دوشنبه_های_امام_حسنی💚
@khademe_alzahra313
#یا_صاحبــَـ_الــزَمــان
...یڪ نفــر مانده از این قوم
ڪه بر میگردد...😍
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـــرَج🍃
#میشه_برای_ظهوروسلامتی_آقاامام_زمان_عج_الله_سه_صلوات_بفرستی☺️🌸🌸🌸
@khademe_alzahra313
⭕️ التماس دعا
🔸 خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
🔸 ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
🔸 در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
🔸 خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
🔸 میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
🔸 آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
🔸 کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
🔸 کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
🔺 آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتان مبارک❤️❤️❤️❤️🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
حاج مهدی رسولی
پیشنهاد ویژه😉
#استوری
@khademe_alzahra313
#کلام_شهید
«ما رهبرى داريم زنده و حاضر كه خط قرآن و پيامبر را برايمان ترسيم می کند. در واقع خط امام، خط اسلام است، حجت بر همه ما - كه ولايت ايشان را پذيرفته ايم - تمام است و بايد هرچه كه ايشان مى فرمايند با جان و دل بپذيريم.
#شهید_هاشم_ساجدی🌷
#سالروز_شهادت
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#کلام_شهید «ما رهبرى داريم زنده و حاضر كه خط قرآن و پيامبر را برايمان ترسيم می کند. در واقع خط امام
🔰یکی از خصوصیات بارز ایشان که می توانم به عنوان یکی از مهمترین مسائل اعتقادی ایشان ذکر کنم، اعتقاد قلبی و صریح ایشان به ولایت بود و این را با تمام وجود احساس و درک کرده بود و به آن عمل می کرد.
🔰برای نشان دادن این خلوص قلبیشان نسبت به ولایت و کلاً سیستم ولایتی در جمهوری اسلامی یک نمونه ی بارز از ایشان به یاد دارم، که همان مسئله رفتن به حج ایشان است.
🔰ایشان گرچه گذرنامه و بلیط هواپیما در دست داشتند و قرار بود در ساعت مشخص به حج پرواز کنند، ولی به دلیل این که موقعیت عملیاتی و نظامی منطقه اجازه ی رفتن به ایشان نمی داد، در نتیجه تا آخرین لحظات منتظر ماندند و در همان آخرین لحظات هم به دلیل این که از طرف مسئولین اجازه ی رفتن به ایشان داده نشد، سرانجام رفتن به حج را منتفی کرده و از پای هواپیما به سر کارشان بازگشتند و به محل خدمتشان رفتند.
🔰ایشان در همان شب به گفتند: «این اعتقاد من بود، که مرا از پای پلکان هواپیما به منطقه ی جنگی و سرکارم برگرداند.» و این نشانه اعتقاد قلبی و عمیق ایشان به دستورات فرماندهی و ولایتی که حاکم بر جمهوری اسلامی می باشد، بود.
🔰من شهادت ایشان را از مدت ها قبل پیش بینی می کردم، چون واقعاً ایشان تمام و کمال آماده ی شهادت بودند. از هر جهت که بخواهیم بررسی کنیم، شاید ایشان را آماده ببینیم.
به گفته بعضی از برادرها و به گفته خود ایشان، حتی شهادتشان دیر هم شده و یا دیر رسیده بود. ایشان در آخرین سفری که به قم داشتند و به زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) نائل شدند، ما احساس می کنیم که در آنجا جواب اصلی و قطعی شهادت را گرفتند و پس از برگشتن از قم و رفتن به منطقه، یعنی بعد از10 روز، خبر شهادت ایشان را شنیدم. من مطلب خاص دیگری در مورد ایشان ندارم.
🔰امیدوارم خداوند توفیق بدهد که بتوانیم را شهدا را ادامه دهیم و از خدا می خواهم؛ مرگ ما را شهادت ما قرار دهد.
✍به روایت سردارشهید محمدتقی رضوی
📎فرماندهٔ مهندسی رزمی قرارگاه نجف
#شهید_هاشم_ساجدی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۲۶/۴/۲۵ دامغان
شهادت : ۱۳۶۳/۸/۵ کرمانشاه
@khademe_alzahra313
⭕️ پوگبا در اعتراض به اظهارات ماکرون و به عشق پیامبر اکرم (ص) از تیم ملی فرانسه خداحافطی کرد!
ما هم یه وریا غفوری داریم واسه دشمن دُم تکون میده که استخون بندازن جلوش ...
👤 حسین صارمی
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا یمن است، کشوری که سالها زیر آتش سنگین جنگ و در محاصره کامل بهاصطلاح خادم مسجد الحرام و مسجد النبی ص است و اینچنین برای دفاع از ساحت پیامبر اسلام ص به خروش آمدهاند. ما مدعیان اسلام ناب محمدی باید یاد بگیریم
#رسولنا_خط_أحمر #إلا_رسول_الله
👤 حسین کازرونی
@khademe_alzahra313
✍ و ...
حضرت دلبر خواست؛
تا سیده بَطحا، عروسِ خانهی طهٰ باشد !
عروسی که از دامانش، "کوثری" برای عالمیان حلول میکند، که تمام مسیر تاریخ را برای نیل به لحظهی رستگاریاش، تدبیر خواهد نمود.
در شرحِ عاشقانه هایشان، همین بس که محمّد "ص" فرمود:
هیچ کس برای من خدیجه نمیشود💗 !
سالروز ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه سلام الله تهنیت
@khademe_alzahra313
🍁 #یه_سلام_دوباره
هی با دلم
دو قدم نزدیک میآیم
دوباره میایستم؛
دوباره دو قدم، دوباره ایست...
دارم فکر میکنم،
به همین روزهایی که حرم نیستم
🍀 به همین لحظهها که
هوای دیدن ضریح، قلبم را پر کرده
زیارت که جای خود؛
چقدر حتی
با همین امید دیدار
#زندگی 🌸 قشنگتر است . . .
از دور
بشنوید امام خوبم،
💜 سلام سادهی عاشقانهام را :
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف ✋💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @khademe_alzahra313
قسمت بیستم
آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم كه اين
حالت برداشته شود. من نميتوانستم اينگونه ادامه دهم.
با اين وضعيت، حتي با برخي نزديكان خودم نميتوانستم صحبت
كرده و ارتباط بگيرم!
خدا را شكر اين حالت برداشته شد و روال زندگي من به حالت
عادي بازگشت.
اما دوست داشتم تنها باشم. دوست داشتم در خلوت خودم، آنچه
را در مورد حسابرسي اعمال ديده بودم، مرور كنم.
تنهايي را دوست داشتم. در تنهايي تمام اتفاقاتي كه شاهد بودم را
مرور ميكردم. چقدر لحظات زيبايي بود.
آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به كالم نبود. با يك نگاه، آنچه
ميخواستيم منتقل ميشد.
آنجا از اولين تا آخرين را ميشد مشاهده كرد. من حتي برخي
اتفاقات را ديدم كه هنوز واقع نشده بود.
حتي در آن زمان، برخي مسائل و قضايا را متوجه شدم كه گفتني
نيست.
من در آخرين لحظات حضور در آن وادي، برخي دوستان و
همكارانم را مشاهده كردم كه شهيد شده بودند، ميخواستم بدانم اين
ماجرا رخ داده يا نه؟!
از همان بيمارستان توسط يكي از بستگان تماس گرفتم و پيگيري
كردم و جوياي سلامتي آنها شدم. چندتايي را اسم بردم.
گفتند: نه، همه رفقاي شما سالم هستند.
تعجب كردم. پس منظور از اين ماجرا چه بود؟ من آنها را درحالي
كه با شهادت وارد برزخ ميشدند مشاهده كردم.
چند روزي بعد از عمل، وقتي حالم كمي بهتر شد مرخص شدم.
اما فكرم بشدت مشغول بود. چرا من برخي از دوستانم كه الان
مشغول كار در اداره هستند را در لباس شهادت ديدم؟
يك روز براي اينكه حال و هوايم عوض شود، با خانم و بچهها
براي خريد به بيرون رفتيم.
به محض اينكه وارد بازار شدم، پسر يكي از دوستان را ديدم كه از
كنار ما رد شد و سلام كرد.
رنگم پريد! به همسرم گفتم: اين فلاني نبود!؟
همسرم كه متوجه نگراني من شده بود گفت: چيزي شده؟ آره،
خودش بود!
اين جوان اعتياد داشت و دائم دنبال كارهاي خلاف بود. براي به
دست آوردن پول مواد، همه كاري ميكرد.
گفتم: اين زنده است؟ من خودم ديدم كه اوضاعش خيلي خراب بود.
مرتب به ملائك التماس ميكرد. حتي من علت مرگش را هم ميدانم.
خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستي كه اشتباه نديدي؟ حالا
علت مرگش چي بود؟
گفتم: بالای دكل، مشغول دزديدن كابلهاي فشار قوي برق بوده
كه برق او را ميگيرد و كشته ميشود.
ً خانم من گفت: فعلا كه سالم و سر حال بود.
آن شب وقتي برگشتيم خونه خيلي فكر كردم. پس نکنه اون
چيزهايي كه من ديدم توهم بوده؟!
دو سه روز بعد، خبر مرگ آن جوان پخش شد. بعد هم تشييع
جنازه و مراسم ختم همان جوان برگزار شد!
من مات و حيران مانده بودم كه چه شد؟ از دوست ديگرم كه با
خانواده آنها فاميل بود سؤال كردم: علت مرگ اين جوان چه بود؟
گفت: بنده خدا تصادف كرده.
من بيشتر توي فكر فرو رفتم. اما خودم اين جوان را ديدم. او حال و
روز خوشي نداشت. گناهان و حق الناس و... حسابي گرفتارش كرده
بود. به همه التماس ميكرد تا كاري برايش انجام دهند.
چند روز بعد، يكي از بستگان به ديدنم آمد. ايشان در اداره برق
اصفهان مشغول به كار بود.
لابه لای صحبتها گفت: چند روز قبل، يک جوان رفته بود بالای
دكل برق تا كابل فشار قوي را قطع كند و بدزدد. ظاهراً اعتياد داشته
ً و قبلاهم از اين كارها ميكرده. همان بالا برق خشكش ميكند و به
پايين پرت ميشود.
خيره شده بودم به صورت اين مهمان و گفتم: فلانی رو ميگي؟
شما مطمئن هستي؟
گفت: بله، خودم بالا سرش بودم.
اما خانوادهاش چيز ديگه اي گفتند.
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
قسمت بیستم آن روز در بيمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم كه اين حالت برداشته شود. من نميتوان
دكتر جراحي كه مرا عمل كرد، انسان مؤمن و محترمي بود.
پزشكي بسيار باتقوا.
به گونهاي كه صبح جمعه، ابتدا دعاي ندبه اش را خواند و سپس
به سراغ من آمد.
وقتي عمل جراحي تمام شد و ديدم كه برخي از انسانها را به
صورت باطني ميبينم و برخي صداها را ميشنوم، ترسيدم به دكتر
نگاه كنم.
بالاي سرم ايستاده بود و ميگفت: چشمانت را باز كن. فكر
ميكرد كه چشم من هنوز مشكل دارد. اما من وحشت داشتم.
با اصرارهاي ايشان، چشمم را باز كردم. خدا را شكر، ظاهر و
باطن دكتر، انسان گونه بود. انگشتان دستش را نشان داد و گفت: اين
چندتاست؟ و سؤلات ديگر.
جوابش را دادم و گفتم: چشمان من سالم است. دست شما درد
ً نكنه، اما اجازه دهيد فعلا چشمانم را ببندم.
دكتر كه خيالش راحت شده بود گفت: هر طور صلاح ميداني.
چند دقيقه بعد، يك جوان كه در سانحه رانندگي دچار مشكلات
شديد شده بود را به اتاق من آوردند و در تخت مجاور بستري كردند
تا آماده عمل جراحي شود.
من با چشمان بسته مشغول ذكر بودم. اما همين كه چشمانم را باز
كردم، حيوان وحشتناكي را بر روي تخت مجاور ديدم! بدنش انسان و
سرش شبيه حيوانات وحشي بود. من با يك نگاه تمام ماجرا را فهميدم.
او شب قبل، همراه با يك دختر جوان كه مدتي با هم دوست
بودند، به يكي از مناطق تفريحي رفته بود و در مسير برگشت، خوابش
برده و ماشين چپ كرده بود.
ً حالش اصال مساعد نبود، اما باطن اعمالش برايم مشخص بود. من
تمام زندگي اش را در لحظهاي ديدم.
ساعتي بعد دكتر او هم بالای سرش آمد. من همين كه بار ديگر
چشمم را باز كردم، ديدم يك حيوان وحشي ديگر، بالای تخت اين
جوان ايستاده و دستهايش كه شبيه چنگال حيوانات بود را روي بدن
او ميكشد!
اين دكتر را كه ديدم حالم بد شد. او در نتيجه حرام خواري اينگونه
باطن پليدي پيدا كرده بود. ميخواستم از آنجا بيرون بروم اما امكان
نداشت.
چند دقيقه بعد دكتر رفت و پدر اين جوان، در حال مكالمه با تلفن
بود. به كسي كه پشت خط بود ميگفت: من چيكار كنم، دكتر ميگه
غير هزينه بيمارستان، بايد ده ميليون تومان پول نقدي بياوري و به من
بدهي تا او را عمل كنم. من روز تعطيل از كجا ده ميليون تومان نقد
بيارم؟!
دكتر خودم بار ديگر به اتاق ما آمد. گفتم: خواهش ميكنم من رو
مرخص كن يا به يك اتاق خالي ديگر ببريد. گفت: چشم، پيگيري
ميكنم.
همان موقع يكي از دوستان، با برادرم تماس گرفت و ميخواست
براي ملاقات من به بيمارستان بيايد. اما همين كه به فكر او افتادم، چنان
وحشتي كردم كه گفتني نيست.
به برادرم گفتم هرطور شده به او بگو نيايد.
من ابتدا فقط با نگاه، متوجه باطن افراد ميشدم، اما حالا...
اين شخصي كه ميخواست به بيمارستان بيايد مشكلات شديد
اخلاقي داشت.
او با داشتن سه فرزند، هنوز درگير كارهاي خلاف اخلاقي بود و
باطني بسيار آلوده داشت.
اما بدتر از آن، مشاهده كردم كه فرزندانش كه الان خردسال
هستند، در آينده منبع فساد و آلودگي شده و از پدرشان باطني آلودهتر
خواهند داشت!
علت اين مطلب هم مشخص بود. ازدواج اين مرد با زنش مشكل
داشت. آنها به هم حرام بودند و اين فرزندان، ناپاك به دنيا آمده
بودند! من حتي علت اين موضوع را فهميدم.
اين مرد، قبل از ازدواج با همسرش، با خواهر همسرش رابطه
نامشروع داشت و اين مسئله هنوز ادامه داشت و همين باعث اين
مشكل شده بود.
ادامه دارد..
@khademe_alzahra313
بصیرت دینی داشته باشیم
🔘قابل توجه ناآگاهانی که تحت تاثیر فرقه صادق شیرازی، دنبال تفرقه بین شیعه و سنی هستن...!!
#عیدالزهر⛔️
@khademe_alzahra313
💐بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بود
💐جبریل مامورست و فکر مجلس آرایی بود
💐میکائیل از عرش آمده گرم پذیرایی بود
💐چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود
🌷دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_پیامبر_حضرت_خدیجه سلام الله علیها مبارک باد .
@khademe_alzahra313