#صباحڪم_بالخیر!
ما را هم از #رزق_آسمانیتان
نمڪ گیر ڪنید..
ڪہ #عاقبتماݧ_بالخیر شود
و #شهادت هم، عاقبت بہ خیر شدݧ است ..
شاید #رزق امروزمان رانوشتند: #شهادت
#نگاه_شهدا_بدرقه_ی_روزتون
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
دوست خوبم!
این رفاقت ها توی آسمون نوشته میشه
شهدا رفقاشون رو خودشون گلچین میکنن !
حواست باشه تو لایق رفاقت با شهدا بودی که انتخاب شدی ؛ حالا که انتخاب شدی باید گوش و دلت رو بسپاری به شهدا تا از راه رسیدن به خدا برات بگن ...
"میدانیم که این رفاقت ما با شما اتفاقی نیست
این رفاقت برای ما شروعی شیرین از رفاقت است !"
جادھ ے عشق دۅ طࢪفہ اسٺ ࢪفیق !❤
#ࢪفیقشہیدمابراهیمهادے
#ࢪفاقٺباشہدا🕊
💐#شهیدابراهیم هادی💐
فکر نمی کردم گناه خیلی مهمی باشد .
احساس کردم که یک اشتباه کوچک است و بعداً توبه میکنم .
صبح فردا ، یکی از دوستان ابراهیم هادی به من زنگ زد . بی مقدمه گفت : خواب ابراهیم را دیدم . برایت پیغام فرستاده !
با خوشحالی گفتم : چی ؟ سریع بگو
کمی مکث کرد .
به عمل روز قبل من اشاره کرد و گفت :
خیلی از دست تو ناراحت شده . پیغام رسانده که مراقب باش ، همین کار های کوچک ، ثمره یک عمر جهاد و جبهه رفتن تو را نابود می کند !
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
پس هر کس هموزن ذرّه ای کار خیر انجام دهد آن را میبیند !
و هر کس هموزن ذرّه ای کار بد کرده آن را میبیند ! ( سوره زلزال / ۷ و ۸ )
[-.'💭🖇.'-]
همینالانیهویۍ :
دستتوبزارروسینتیہدقیقھ¹✋🏻
زمانبگیـرومدامبگو( یٰامَـھـٖدٓۍۡ)
حداقلشاینہڪہ...
روزِقیامتــ میگۍ
قلبـمروزۍیہدیقہبہعشقہآقامزده :))!
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🔮 #خاطره 🌹 #مادرشهید 🌸ما سه سال پس از انقلاب، سال 1361 ازدواج کردیم. رسول فرزند دومم است و در 2
🔮 #خاطره
🌹 #پدرشهید
🌼اولین خاطرهای که میتوانم از دوران کودکی #رسول برایتان بگویم، مربوط میشود به دوران بعد از قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود. روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. سال تحویل آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم.
✨ما هم مناطق عملیاتی را در خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیاتهایی مثل #والفجر۸ را توضیح میدادیم.
تا رسیدیم به #فکه. همان منطقهای که #شهیدآوینی شهید شده، کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم الوارثین. در زمان جنگ، ما آنجا به رزمندگان آموزش میدادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم. میدان رزم، میدان تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم و به بسیجیان آموزش تخریب میدادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک میگفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه، در زمان جنگ، بچهها قبرهایی ساخته بودند برای خودشان.
♦️ به #رسول میگفتم نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، میآمدند داخل این قبرها، نماز میخواندند، نماز شب میخواندند، مناجات میکردند، ولی حالا این قبرها غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!ساعتی بعد اذان ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم #رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند. بنده حقیقتا همانجا گریهام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن. یک عکس از همان صحنه گرفتیم و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
@khademe_alzahra313