eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
600 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸قدرت بدني فوق‌العاده‌اش گاهي باعث مي‌شد حركاتي انجام دهد كه از يك فرد عادي بعيد بود. يكبار كه وانت نيروها در حال حركت بود، ناگهان شيئي به داخل وانت مي‌پرد! «بچه‌ها ناهارشان را مي‌خوردند كه كسي خودش را پرت كرد توي ماشين. همه ترسيدند. فكركردند توي كمين ضد انقلاب افتاده‌اند. هاشم بود. پريده بود توي ماشين در حال حركت. 🔹با تعارف بچه‌ها چند لقمه از ناهارشان خورد و خوش و بشي كرد. دوباره از ماشين پايين پريد و رفت سراغ ماشين بعدي. صداي خنده و احوال‌پرسي‌اش از ماشين بغلي مي‌آمد. آن روز هاشم به همه ماشين‌ها (با همين روش و در حال حركت) سر زد. بچه‌ها مانده بودند عجب دست‌هاي ورزيده و قدرت بدني بالايي دارد.» 🔸به جهت سرپنجه‌هاي فوق‌العاده قوي‌اش به بوكسور سياهپوست امريكايي ملقب شده بود. گاهي مشتش را جلوي بقيه مي‌گرفت و مرد مي‌خواست كه انگشت‌هايش را از هم باز كنند (كه البته هيچ كسي توان اين كار را نداشت) يا مشتش را روي زمين مي‌گذاشت و يك نفر با تمام وزنش روي مشتش مي‌رفت و امكان نداشت پنجه‌اش باز شود. 🔹فرمانده يكي از گروهان‌ها، قاسم مشكيني بود. يك چشمش را در جنگ از دست داده بود. يك روز پشت وانت نشست و رانندگي كرد. هاشم با همان سرعت بالاي ماشين، از پنجره سمت شاگرد رفت بيرون، از جلوي كاپوت راننده دور زد و از پنجره باز طرف ديگر وارد كابين شد. رو كرد به قاسم مشكيني: داش قاسم حواست رو جمع كن، ما هيچ ترسي نداريم كه با سرعت ميري و مياي!» 🔸هاشم فقط يك نيروي رزمي نبود. به وقتش اخلاص و عرفان داشت. اما به شيوه خودش. يك وقت‌هايي با ابراهيم حسامي كه او هم يك پايش از زير لگن قطع شده بود، به انتهاي پادگان دوكوهه مي‌رفتند و آنجا خلوت مي‌كردند. حرف‌هاي عارفانه مي‌زدند و شعرهاي عارفانه مي‌خواندند. «هاشم كلهر به شعرهاي خواجه عبدالله انصاري و پروين اعتصامي علاقه داشت. تا نزديكي‌هاي صبح همان جا بودند. نماز صبحشان را مي‌خواندند مي‌آمدند در جمع بچه‌هاي ديگر. بچه‌ها مي‌گفتند هر كدام از اين دو نفر شهيد شود آن ديگري دق خواهد كرد. 🔹يك زمان ديگر هم وقتي كه پشت جبهه بود در دعاي كميل شركت مي‌كرد. مردم خيلي ضجه مي‌زدند. هاشم به دوستش گفته بود: «اينها چرا اين قدر ضجه مي‌زنن. گناه نكردن كه خيلي راحت‌تره!» شهيد كلهر به همراه ابراهيم حسامي با هم شهيد مي‌شوند تا يكي از نبود ديگري دق نكند. 📎معاون گردان مقدادلشگر۲۷ محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۴۱/۱۲/۱۵ شهرری ، تهران شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ بمباران‌هوایی ، جفیرعراق ، عملیات خیبر