eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
579 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی».🌷 شاید بسیاری از خوبان تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. شما می دانید که آقای دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!»😔 ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفته اند.
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
♥️ رفتیـــد... به امان ِخـــدا... من ، نشستہ ام کنار ِتمام ِ عهدهایـــمان !💌 ولی شمـا را به رسـم ِرفاقـت، گاهی نگاهے به پشت سر بڪنید...💔🍃 ♥️ •• ↷ ❤️✌️ابراهیم هادی هادی دلها✌️❤️
"خندیدند و رد شدند.." این خلاصه‌یِ زندگیِ آنهایی بود که به دنیا آلوده نشدند! 🕊 🌷
"خندیدند و رد شدند.." این خلاصه‌یِ زندگیِ آنهایی بود که به دنیا آلوده نشدند! 🕊 🌷
🌷ای شهید🌷 خودم آگاهم به حال خودم... آگاهم به دلم... و به گناهانم ... که هی مرا دور میکنند از تو... اما میشود آیا تو برای دلم کاری کنی ؟؟؟ ای شهید برایم دعا کن که محتاج دعایت هستم .😔
🌷ای شهید🌷 خودم آگاهم به حال خودم... آگاهم به دلم... و به گناهانم ... که هی مرا دور میکنند از تو... اما میشود آیا تو برای دلم کاری کنی ؟؟؟ ای شهید برایم دعا کن که محتاج دعایت هستم .😔 @khademe_alzahra313
🌷ای شهید🌷 خودم آگاهم به حال خودم... آگاهم به دلم... و به گناهانم ... که هی مرا دور میکنند از تو... اما میشود آیا تو برای دلم کاری کنی ؟؟؟ ای شهید برایم دعا کن که محتاج دعایت هستم .😔 @khademe_alzahra313
جاے شهید هادی خالی ڪه😔 همیشه میگفت: مشڪل کار ما این است که برای رضای همه کار میکنیم جز رضای خدا.....🌷 🌹🍃🌹🍃 @khademe_alzahra313
🌷ای شهید🌷 خودم آگاهم به حال خودم... آگاهم به دلم... و به گناهانم ... که هی مرا دور میکنند از تو... اما میشود آیا تو برای دلم کاری کنی ؟؟؟ ای شهید برایم دعا کن که محتاج دعایت هستم .😔
‌ وقتی براۍ خدا باشی ، تو را آنقدر مشهور مـےکند کھ عالم تو را بشناسد .. ثمره اخلاص و معامله با خدا این است . | . ♥ | صبحتون شهدایی🌷🌷🌷 @khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🔮 🌾به بچه‌های گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام می‌کند چون فقط آتش و دود بود که دیده می‌شد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین می‌خوردند و بلند می‌شدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. ☘پرسیدیم از کجا می‌آیید؟ گفتند: از بچه‌های هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازه‌ها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی می‌زد، یک طرف با تیربار شلیک می‌کرد. عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم می‌کرد، به مجروحان رسیدگی می‌کرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف می‌زنید مگر فرمانده‌ه‌تان شهید نشده بود؟ 🌹گفت:جوانی بود که نمی‌شناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم می‌کرد و روحیه می‌داد. داشت روح از بدنم خارج می‌شد. سرم داغ شده بود. 🥀آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچه‌های قدیمی آقا ابراهیم صداش می‌کردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش می‌ریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما می‌خواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بی‌اختیار بدنم سست شد. دیگر نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد، از گود زورخانه تا گیلان غرب و ...بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود! 🌴رفتم لب خاکریز می‌خواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچه‌ها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمی‌گردد. همه بچه‌ها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچه‌ها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن خیلی سریع بین بچه‌ها پخش شد. یکی از رزمنده‌ها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار هستیم. به خدا اگر پسرم شده بود آنقدر ناراحت نمی‌شدم.هیچ کس نمی‌داند چه آدم بزرگی بود. او همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند.💫 @khademe_alzahra313
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ⚜| |⚜ همیشه میگفت: بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین؛ خصوصا حضرت زهرا "س" حلال مشکلات است... | | هادی اگر تویی که کسی گم نمیشود رفیق @khademe_alzahra313