eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#شهیدمحمدابراهیم‌همت در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇 #قسمت‌هفدهم #ادامه او همه ج
در قامت يك همسر در آيینه کلام ژيلا بديهیان☺️❤️👇 او همه جا با ماست توی شهر قم یک دکتر متخصص بیماری های اطفال معروفی بود🙂که مطبش همیشه پر از بچه‌های مریض بود☹️.از پله های مطب او بالا رفتم و به خانم منشی گفتم: این بچه من حالش خیلی خرابه😒. اجازه بده بروم داخل، دکتر معاینه اش کنه😔. خانم منشی با لحن پُرافاده ای گفت: ببخشید خانم؛ این جا مردم از صبح می آن وقت می گیرن😕. شما همین الان نیومده، می خوای بری پیش دکتر؟😐 گفتم: خودتون که می بینید؛ این بچه اصلاً حال مساعدی نداره. باید هر چه زودتر دکتر اونو ببینه.😒 این بار با لحن تندتری گفت: اون شوهر مفت خورت نشسته خونه، و تو را فرستاده جلو😑؟ بگو خودش صبح زود بیاد وقت بگیره😒. دیگر هیچ نتوانستم جوابش را بدهم. فقط بغض ام ترکید😭 و مثل ابر بهار، اشک ریختم، گریه کردم و بعد هم بچه ها را دوباره بغل گرفتم و راه افتادم سمت منزل مان در محله ی سالاریه.💔😔 نزدیک خانه که رسیدم از یک مغازه میوه فروشی، مقداری میوه خریدم🍊🍎🍐🍏، که آن را آبگیری کنم و آبش را بدهم بچه بخورد، شاید حالش بهتر بشود.😔 چند ساعت بعد، مصطفی دوباره حالش به هم خورد😢. ساعت نهُ و نیم یا ده شب بود؟ این را دیگر درست یادم نیست😞. به همسر شهید زین الدین که در همسایگی ما ساکن بود، گفتم: بیا با هم این بچه رو ببریم دکتر🙁. می ترسم تا صبح، بلایی سرش بیاد😞. خانم زین الدین، اول کمی منِ منِ کرد، اما لحظه ای بعد گفت: باشه، الان می آم🙂. حالا نگو که دخترش لیلا را تنهایی توی خانه گذاشته و آمده.😒😔 راوے:همسرشهید ❤️ ...