eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
181 دنبال‌کننده
78.1هزار عکس
69.9هزار ویدیو
463 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 شناخت نظام آفرینش یکی از راه‌های خداشناسی است .⚠️ آفرینش انسان از علق «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» (علق/ 2)؛ «انسان را از خون بسته ی آویزان آفرید». ⚡️نکته علمی ✍«علق» در اصل به معنی چسبیدن به چیزی است و لذا به خون بسته و هم چنین به زالو که برای مکیدن خون به بدن می چسبد، «علق» گفته اند. از آنجا که نطفه بعد از گذراندن دوران نخستین در عالم جنین، به شکل قطعه خون بسته چسبنده ای در می آید که در ظاهر بسیار کم ارزش است، قرآن مبدأ آفرینش انسان را همین موجود ناچیز می شمرد تا قدرت نمایی عظیم پروردگار روشن شود که از موجودی چنان بی ارزش، مخلوقی چنین پر ارزش آفریده است. بعضی نیز گفته اند: منظور از علق در اینجا گل آدم است که آن هم حالت چسبندگی داشت. بدیهی است خدایی که این مخلوق عجیب را از آن قطعه گل چسبنده به وجود آورد، شایسته هر گونه ستایش است. گاه علق را به معنی موجود صاحب علاقه دانسته اند که اشاره ای است به روح اجتماعی انسان و عُلقه انسان ها به همدیگر که در حقیقت، پایه اصلی تکامل بشر و پیشرفت تمدن ها را تشکیل می دهد. 🔷بعضی نیز علق را اشاره به نطفه نر (اسپرم) می دانند که شباهت زیادی به زالو دارد. این موجود ذره بینی در آب نطفه شناور است و در رحم به سوی نطفه زن پیش می رود و به آن می چسبد و از ترکیب آن دو، نطفه کامل انسان به وجود می آید. 🔶 درست است که در آن زمان این گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولی قرآن مجید از طریق اعجاز علمی پرده از روی آن برداشته است. از میان این تفسیرهای چهارگانه، تفسیر اول روشن تر به نظر می رسد؛ هر چند جمع میان چهار تفسیر نیز بی مانع است (همان، 27/156). بررسی ♦️نکته اول ـ تفسیر علق به معنای موجود صاحب علاقه که اشاره ای است به روح اجتماعی انسان و علقه انسان ها به همدیگر و هم چنین تفسیر علق به گل آدم(ع) که حالت چسبندگی داشته است با ظاهر و سیاق آیات تناسب ندارد. 🔷نکته دوم ـ تفسیر علق به معنای خون بسته آویزان به رحم، با سیاق آیات متناسب است، به ویژه آنکه این مرحله از خلقت انسان در علم جنین شناسی جدید به عنوان واسطه ای بین نطفه و مضغه (گوشت شدن) به شمار می رود؛ یعنی حدود 24 ساعت این خون بسته به جدار رحم آویزان است و از خون آن تغذیه می کند تا شکل گیری علقه کامل شود. با آنکه خداوند در قرآن می توانست از تعبیر «الدم المنقبضه او المتصله» (خون بسته) استفاده کند، اما تعبیر زیبای «علق» را به کار برد که هم بسته بودن و هم آویزان بودن آن را برساند. با توجه به عدم پیشرفت علم جنین شناسی در 14 قرن قبل و عدم آگاهی مردم و پزشکان از این مرحله دقیق وظریف تکامل انسان، می توان نتیجه گرفت که این نوعی رازگویی قرآن است که بشر را به اسرار خلقت خویش آگاه می کند. 🟠نکته سوم ـ معجزه آن است که دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و اعجاز علمی قرآن در غیب گویی آن است که دیگران نتوانند به طریق عادی از آن اطلاع یابند و آن خبر را بیاورند، در حالی که مردم زمان صدر اسلام هم به پی گیری نطفه در درون زنان تازه حامله شده از طریق کالبد شکافی اقدام می نمودند و پی می بردند که یک مرحله از خلقت انسان خون بسته آویزان است، همان طور که بعدها این مطلب علمی روشن شد. هر چند در آن زمان این امر انجام نشده و خبر قرآن برای آنان تازگی داشت و این مطلب عظمت قرآن را می رساند، ولی دلیلی برای عجز مردم و معجزه بودن این مطلب نیست (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2/ 487) تفسير ارزشمند «نمونه» مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي
📌 تفاوت ترس ما و ترس امام 🔹اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. ◇ دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. ◇ امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ◇ همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ ◇ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. ◇ او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. ✍ راوی: شهید ابراهیم همت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
🔻کتاب بی آرام به روایت خانم زهرا امینی نوشته: فاطمه بهبودی ناشر:انتشارات سوره مهر قسمت سوم: چهار روز از زندگی مان گذشته بود که اسماعیل گفت: "دختردایی یه چیزی بگم، ناراحت نمی‌شی؟" - نه - دوستام زنگ زده‌اند، باید برم منطقه - من هم با خودت ببر. خندید - دارم می‌رم منطقه جنگی، چطور تو رو با خودم ببرم. - حداقل من رو ببر اهواز که بهت نزدیک باشم. - اگه اونجا امن بود که مامانم نمی اومد اینجا خونه بگیره. زدم زیر گریه. حالا گریه نکن کی گریه کن! اصلا دوست نداشتم لحظه ای از من جدا شود. فکر می‌کردم اگر برود، دیگر نمی بینمش؛ انگاری دیگر برای من نیست و از دستش می‌دهم. دید اشک‌های من تمامی ندارد. گفت: - پاشو لباسات رو عوض کن؛ بریم بیرون دوری بزنیم. از خدا خواسته بلند شدم و لباس پوشیدم. هوای اصفهان بهاری و مطبوع بود. قدم زدن با او که دنیایم شده بود، ذوق و شوقم را بیشتر می‌کرد. من که دختر شادی بودم و در لحظه زندگی می‌کردم موضوع رفتنش یادم رفت. سر صحبت را باز کرد: - می دونی حضرت زهرا چند سالگی شهید شد؟ من هم که طوطی وار این ها را می دانستم گفتم: "هجده سالگی" گفت: - نام حضرت زهرا رو داری؛ می‌خوام که صبر خانوم رو هم داشته باشی! اینا الگوی دین و دنیای ما هستن. زد به صحرای کربلا و صبر زینب (سلام الله). آن روز فهمیدم توکلش به خداست و توسلش به حضرت زهرا. نام بانو از زبانش نمی افتاد. نمی دانم در حرف های اسماعیل چه بود که آتشم را نشاند و آرامم کرد. قول دادم صبوری کنم تا برگردد. دیگر گریه نکردم. دلم نمی آمد دلش را بشکنم و ناراحتش کنم. خاطرم را جمع کرد که برایم پیغام می‌فرستد و هر یک از دوستانش که آمدند نامه ای برای من همراهشان می‌کند. اسماعیل که رفت انگار رنگ و لعاب خانه را با خود برد. دیدم چه اتاق کوچکی داریم؛ اصلاً چه خانه نقلی و جمع وجوری ! تا قبل از آن انگار در قصری بی در و پیکر زندگی می‌کردم و خدم و حشم به من کُرنش می‌کردند. از وقتی اسماعیل رفت، کارم شده بود دعا کردن برای رزمنده ها. خواب و خوراک نداشتم. روزها به سختی می‌گذشت. حاج خانم سرگرم کارهای خیاطی اش بود. نسرین خانم، بعد از دوره درمان شش ماهه در تهران به اصفهان آمده و در بیمارستان بستری بود. امیر در جبهه و ندا و نادیا هم مشغول درس و مدرسه بودند. از اسماعیل خبری نبود. نه خودش آمد نه پیامی فرستاد؛ در حالی که همه وجودم اسماعیل را صدا می‌زد. یک روز طاقتم تمام شد. رو کردم به حاج خانم و گفتم: به خدا دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. می خوام برم اهواز پسر عمه رو ببینم. حاج خانم سر چرخاند به حاجی آقا و گفت: - ببین عروست چی می‌گه حاجی آقا، با دلم راه آمد، بلیت اتوبوس گرفت و راهی شدیم. در خانه حاج خانم را که باز کردند نزدیک بود از ترس پس بیفتم. سوسکهای بزرگی توی خانه پرواز می‌کردند! من که تا آن روز سوسک پرنده ندیده بودم داشتم زهره ترک می‌شدم. گفتم:"حاج خانم اینا دیگه چیان؟" گفت: "به اینا میگن بتُل. ما که نبودیم بیشتر شده ان" آن قدر که از سوسک‌ها وحشت داشتم از حمله عراقی‌ها نمی ترسیدم. حاج خانم گفت: «زهرا، اسماعیل می آد به خونه سرمیزنه. من کفشات رو قایم می‌کنم که ندونه اومدی، اصلاً بذار بگم زنت رو نیاورده یم.» گفتم باشه. فردای آن روز دم دمای ظهر، اسماعیل کلید انداخت به در خانه و آمد. چشمش که به حاج خانم افتاد رویش به لبخند بازشد. - ا... مامان شما کی اومده اید؟ حاج خانم گفت: - تو که بدقولی کردی و نیومدی! ما که هیچی؛ دلتنگ تازه عروست نشدی؟ گفته بودی زود می‌آی. اسماعیل گفت: - دشمن فشارش رو بیشتر کرده، نمی‌تونستم ول کنم بیام، زهرا چطوره؟ حاج خانم خودش را به آن راه زد: - چه می دونم، زهرا رو می‌خواستی باید خودت می اومدی بهش سر میزدی. من که زنت رو نیاوردم. به من چه! زنت رو می‌خوای برو اصفهان، خودت برش دار بیارش. اسماعیل خنده اش گرفت. انگار دست ما را خوانده بود. حاج خانم گفت: "ای نامرد! سر تو نمی شه کلاه گذاشت." ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
• امروز هم نتوانستی بنده‌ای خوب باشی، بنده‌ای که موجب رضایت خدا را برآوری. دائم غافل بودی، نفست برتو حکم می راند کارهایت را برای غیر خدا انجام دادی، حتی نمازت را، آن هم نمازی که فکر می کنی باتوجه خوانده ای، اگر در آن نماز دقیق شوی، خواهی دید برای رسیدن خودت به بهشت خوانده ای، نه برای خود خدا.... (دفترچه‌محاسبه‌نفس) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غرق بود و حسین(ع) او را خواست نوح آمد، سوار کشتی شد ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
🔸 نیمه شب با صدای گریه بیدار شدم، دیدم عزیز کمی دورتر مشغول رازونیاز و مناجات و گریه است. کنارش رفتم و گفتم: جوان مگر چی کار کرده‌ای که‌ این‌طور به درگاه خدا ضجه می‌زنی و طلب آمرزش می‌کنی، تو که گناهي نداري من پيرمرد گنهکار بايد اين جور در پیشگاه خدا ناله کنم! 🔹با چشمان خیسش گفت: من هنوز پاک نشده‌ام، اگر پاک شده بودم تا حالا به شهادت رسيده بودم!   ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شما صدای شهید عباس نیلفروشان را می‌شنوید... ✌🏻🇵🇸🇱🇧🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
🌷 🌷در گردان موسى بن جعفر (ع) دوستى داشتيم چهارده- پانزده ساله اهل رهنان اصفهان. صفا و خلوص غريبى داشت، مسلّم بود كه شهادت او ردخور ندارد و به همين دليل و به بهانه كم سن و سالى اش اغلب دوستان نوبت پست او را از خواب بيدار نمى كردند و به جاى او نگهبانى مى دادند. 🌷سنگر نگهبانى عصر در آن قسمت از منطقه فوق العاده در تيررس دشمن بود. يك روز بعد از ظهر داخل سنگر نگهبانى اش صداى انفجار آمد. آتش و دود همه جا را فراگرفته بود. هر چه او را صدا زديم جوابى نشنيديم. به درون سنگر رفتيم .... 🌷كاسه ى سرش از بين رفته بود. او را بردند عقب. يكى از رفقا كه جيبهايش را خالى كرده بود به كاغذ نوشته اى برخورده بود به اين شرح: گناهان هفته .... 🌷شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل در فوتبال. يكشنبه: زود تمام كردن نماز شب. دوشنبه: فراموش كردن سجده شكر يوميه. سه شنبه: شب بدون وضو به بستر رفتن. چهارشنبه: در جمع با صداى بلند خنديدن. پنجشنبه: پيشدستى فرمانده در سلام به من. جمعه: تمام نكردن تعداد صلوات مخصوص جمعه و به هفتصد تا كفايت كردن... و اين شهيد كسى جز ناصر حسينى نبود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
. گوشه ای از وصیت نامه شهید رضا ساکی 🔸خدا را فراموش نکنید، جاه و مقام شما را فریب ندهد، واقعا دانش جو باشید و خداجو نه سودجو و مقام جو. ضعفا و فقرا را بیاد داشته باشید، مسئولیت خون شهدا بر گردن یکایک شماست. حرمت خون آنها را حفظ کنید و آنرا پامال نکنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با ولایت تا شــــــــــــــــــــهادت🚩 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیت الله رمضانی: دور شدن از ارزشهای الهی، زمینه حضور بیگــــــــــانه را در انســــــــــان فراهم می کند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« چشـــــــــــــــم و چراغ » وصیت شهدای گیلانی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 فرازی از وصیت شهید هادی توفیقی (رشت) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« کـــــــــــــــــــــــلام آل الله » 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 امام حسن عسگری (ع) بحارالانوار/ج۷۸/ص ۳۷۴/ح۲۸ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیت‌الله رمضانی: تقوا در رأس آموزه‌های اخلاقی قرار دارد/ عرفان اهل‌بیت(ع) به جامعه معرفی شود دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) اظهار داشت: اخلاق به تربیت نفس و فضائل نفسانی می‌پردازد و در این مسیر از شریعت بهره می‌برد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحلت غریبـــــــانه ترین بانوی زمان، کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه (س)، تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله رمضانی: امام (ره) می فرمودند بعضی ها چون نمی خواستند قیام صورت بگیرد و دیگران را به سکوت دعوت کنند می گفتند ما روایاتی داریم که می گوید شما سکوت کنید و هیچ حرکتی نکنید....!!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بخش کوتاهی از جلسه دوّم ❤️ « قـــــــــــــــــــــــــــــــرار معنـــــــــــــــــــــــــوی » (قسمت ششم) سلسله جلسات انسان اخلاقی در دعای مکارم الاخلاق صحیفــــــــــــــه سجّـــادیه به بیان آیت الله رمضـــــــــــــــانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« چشـــــــــــــــم و چراغ » وصیت شهدای گیلانی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 فرازی از وصیت شهید محمد رضا اصغرتاش (رشت) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📣اطــــــــــــــــلاعیه برگزاری مراسم سالگرد ذاکر اهل بیت (ع) زنده یاد مهــــــرداد محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خبرنگار بی‌بی‌سی: از سال ۲۰۰۶ تا چند روز پیش به حیفا حمله نشده بود اما اکنون مدام صدای آژیر در آن شنیده می‌شود و زیر آتش حزب‌الله است 🔸خیلی از مردم شهر را ترک کرده‌اند، مغازه‌ها تعطیل‌اند و مردم نمی‌دانند چه کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمانده کل سپاه خطاب به صهیونیست‌ها: به هر نقطه‌ای تجاوز کنید به همان نقطه از شما دردناک حمله خواهد شد .
🔰 ادعای مجدد صهیونیست‌ها مبنی بر ترور یحیی سنوار 🔸ارتش و سازمان امنیت و اطلاعات داخلی (شاباک) رژیم صهیونیستی دقایقی پیش طی بیانیه ای برای چندمین بار مدعی شدند که رئیس دفتر سیاسی حماس در حملات این رژیم به جنوب غزه شهید شده و آن‌ها در حال بررسی این گزینه هستند که آیا یحیی السنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس را در شهر رفح در جنوب نوار غزه هدف قرار داده‌اند یا خیر؟ 🔸در بیانیه مزبور ادعا شده است که احتمالا یحیی السنوار در درگیری و تبادل آتش با نظامیان ارتش اسرائیل در رفح هدف قرار گرفته است.
🌟 ‌پزشک‌پاکستانی ✨پزشک و جراح مشهوری در پاکستان،👨🏽‍⚕️ برای شرکت در یک علمی که برای بزرگداشت و تکریم او به خاطر دستاوردهای پزشکی‌اش برگزار میشد ، با عجله به فرودگاه رفت. 🛫 مدتی بعد از پرواز ناگهان اعلام کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ،⚡️🌫🌪⛈🌪⚡️⚡️⚡️ که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ، ✈️ مجبورند فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشند. ✨بعد از فرود ،🛬 دکتر بلافاصله به اطلاعات پرواز رفت و خطاب به آنها گفت : « من یک پزشک متخصص جهانی هستم👨🏽‍⚕️ و هر دقیقه⌚️ برای من برابر با جان خیلی از انسانهاست و شما می خواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟» یکی از کارکنان گفت:🙎🏻‍♂️ « جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید می‌ توانید یک ماشین دربست بگیرید🚖 ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است.» ✨دکتر  با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد🚕 که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد⚡️ و بارندگی شدیدی شروع شد⛈⛈⛈⛈⛈⛈⛈⛈⛈ بطوری که ادامه رانندگی برایش مقدور نبود. ✨ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگر راه را گم کرده و خسته ، 🕙کوفته و درمانده و با ناامیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای🏡 کوچک توجه او را به خود جلب کرد. کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد. صدای پیرزنی🧕🏽 را شنید که گفت : «بفرما داخل هر که هستی، در باز است » دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش 🤳🏻استفاده کند. پیرزن خنده‌ای کرد و گفت :😅 «کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی. ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز☕️ تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست🥘 بخور تا جان بگیری » ✨دکتر از پیرزن تشکر کرد 👨🏽‍⚕️و مشغول خوردن شد. در حالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود🤲📿 دکتر متوجه طفل کوچکی شد 👶🏻که بی‌ حرکت بر روی تختی🛏 نزدیک پیرزن خوابیده بود و پیرزن هر از گاهی بین نمازهایش او را تکان می‌ داد. 🧕🏽 پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود ،🤲 که دکتر 👨🏽‍⚕️رو به او گفت: « بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی تو شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود »🤲 پیرزن گفت :🧕🏽 « و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند ☝️به ما سفارش شما را کرده است. ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا » دکتر  گفت: 👨🏽‍⚕️« چه دعایی؟» ✨پیرزن گفت: 🧕🏽 « این طفل معصومی👶🏻 که جلو چشم شماست نوه من هست که نه پدر دارد و نه مادر و به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان 👤اینجا از علاج آن عاجز هستند. به من گفته‌اند که یک پزشک جراح بزرگی هست که  قادر به علاجش می باشد ، ولی او خیلی از ما دور است و دسترسی به او مشکل هست و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم. می‌ ترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود. پس از خدا خواسته‌ام که کارم را آسان کند!»🤲 دکتر پس از اینکه نام و نشان خودش را از پیرزن شنید  در حالیکه گریه میکرد گفت :😭 « به والله ☝️که دعای تو 🤲، هواپیماها را از کار انداخت✈️ و باعث زدن صاعقه‌ها شد⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ و آسمان را به باریدن🌧⛈🌪 وا داشت تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من هرگز باور نداشتم که الله عزوجل، با یک دعا این چنین اسباب را برای بندگان مؤمنش مهیا میکند و بسوی آنها روانه میکند» ............. 🕯 وقتیکه دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان ☝️بجا می‌ ماند. 🌻« وقال ربكم ادعوني استجب لكم🤲
🔰 کشف پارکینگ احتکار خودروهای خارجی صفر کیلومتر در تهران 🔸فرمانده انتظامی شرق استان تهران از کشف یکهزار و ۸۰ دستگاه خودروی خارجی صفر کیلومتر احتکار شده در یک پارکینگ خبر داد. سردار دلاور القاصی: 🔸در پی تلاش و رصد اطلاعاتی ماموران و کارشناسان پلیس امنیت اقتصادی شرق استان تهران مبنی بر احتکار تعدادی خودرو صفر کیلومتر خارجی توسط فردی سودجو، پس از هماهنگی با مقام قضائی ماموران پلیس امنیت اقتصادی استان با همکاری پلیس تهران بزرگ طی یک عملیات غافلگیرانه وارد این محل شدند. 🔸در بازرسی از این پارکینگ، یکهزار و ۸۰ دستگاه خودرو ون وانا از برند فوتون صفر کیلومتر که همگی فاقد پلاک بوده و بدون مجوز های قانونی که به صورت غیر مجاز در این محل نگهداری می کردند کشف شد. 🔸در بررسی های پلیس مشخص شد پارکینگ به صورت استیجاری تحویل شرکت ایران خودرو دیزل است، همچنین پس از اخذ لیست خودروها و استعلام از اداره صمت استان تهران مشخص شد ، پارکینگ در سامانه اداره صمت استان تهران غیر فعال بوده و هیچگونه سابقه فعالیت