eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
179 دنبال‌کننده
77.7هزار عکس
69.5هزار ویدیو
461 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
حبه نور رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از نسل و ذریّه ام نیز. پروردگارا دعاى مرا بپذیر. پروردگارا مرا وپدر و مادرم را و مؤمنان را، روزى كه حساب بر پا مى شود ببخشاى. -آیه (۴۱-۴۰) ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ کانال راه خدا بپیوندید 👇
🔸زندگینامه حضرت 🔸قسمت سیزدهم 🔸حضرت ابراهیم، داستان خواب و دستور الهی را به اسماعیل گفت و نظر او را جویا شد. قرآن این مشورت را چنین نقل می‌کند: «(ابراهیم) گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟ (فرزند) گفت: پدرجان، هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!» 🔸پس از تصمیم بر انجام دستور الهی، اسماعیل گفت:‌ای پدر، روی مرا بپوشان و پای مرا ببند. ابراهیم روی فرزند را پوشاند ولی قسم یاد کرد که پای او را هنگام ذبح نبندد.زمانی که پیشانی اسماعیل بر خاک قرار گرفت، ابراهیم چاقو را بر گلوی فرزند نهاد، سر خود را به سمت آسمان کرد و سپس چاقو را کشید، اما جبرئیل مانع اثر کردن چاقو شد. چندین بار این عمل انجام شد. 🔸سپس وحی نازل شد: «یا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا؛‌ای ابراهیم، خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی و در امتحانت پیروز شدی]».در نهایت یک قوچ بهشتی توسط ابراهیم، به جای حضرت اسماعیل ذبح شد 🔸قرآن از این امتحان چنین تعبیر می‌کند: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ؛ این مسلما امتحان مهم و آشکاری است» بنابر برخی نقل‌ها، شیطان تلاش بسیاری برای جلوگیری از انجام این دستور الهی انجام داد. او برای نیل به این هدف تلاش‌هایی برای گمراهی حضرت ابراهیم، همسر و فرزند او انجام داد و در هر سه مورد ناموفق بود 🌺
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هجدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و هشتم : نماز اول وقت ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸محور همه فعاليت هايش بود. ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشتر هم به و در مسجد. ديگران را هم به نماز جماعت دعوت ميکرد. مصداق اين بود كه اميرالمؤمنين ميفرمايند: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زير بهره ميگيرد: «برادري که در راه خدا با او رفاقت کند، علمي تازه، رحمتي که در انتظارش بوده، پندي که از هلاکت نجاتش دهد، سخني که موجب هدايتش شود و ترک . » 🔸ابراهيم حتي قبل از انقلاب، نمازهاي صبح را در و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائي مي انداخت؛ «به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت است. » بهترين مثال آن، نمازجماعت در گود بود. وقتي كار به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مينمود. 🔸بارها در مسير سفر، يا در ، وقتي موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد. صداي رساي ابراهيم و اذان زيباي او همه را مجذوب خود ميکرد. او مصداق اين کلام نوراني اعظم بود که ميفرمايند: «خداوند وعده فرموده؛ مؤذن و فردي که وضو ميگيرد و در نماز جماعت مسجد شرکت ميکند، بدون حساب به ببرد. » 🔸ابراهيم در همان دوران با بيشتر بچه هاي مساجد محل رفيق شده بود. او از دوران جواني يک عبا براي خودش تهيه کرده بود و بيشتر اوقات با نماز ميخواند. ٭٭٭ 🔸سال 1359 بود. برنامه تا نيمه شب ادامه يافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچه ها تمام شد. ابراهيم بچه ها را جمع کرد. از خاطرات كردستان تعريف ميکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خنده دار. 🔸بچه ها را تا اذان بيدار نگه داشت. بچه ها بعد از نماز جماعت صبح به خانه هايشان رفتند. به مسئول بسيج گفت: اگر اين بچه ها، همان ساعت ميرفتند معلوم نبود براي نماز بيدار ميشدند يا نه، شما يا کار بسيج را زود تمام کنيد يا بچه ها را تا اذان صبح نگهداريدكه نمازشان قضا نشود. ٭٭٭ 🔸ابراهيم روزها بسيار انسان و بذله گويي بود. خيلي هم عوامانه صحبت ميکرد. اما شبها معمولاً قبل از سحر بيدار بود و مشغول نماز شب ميشد. تلاش هم ميکرد اين کار مخفيانه صورت بگيرد. ابراهيم هر چه به اين اواخر نزديک ميشد. بيداري سحرهايش طولانيتر بود. گويي ميدانست در احاديث نشانه بودن را بيداري سحر و نماز شب معرفي کرده اند.او به خواندن دعاهاي كميل و ندبه وتوسل مقيد بود. دعاها و زيارتهاي هر روز را بعد از نماز صبح ميخواند. هر روز يا زيارت يا سلام آخر آن را ميخواند. هميشه آيه وجعلنا را زمزمه ميكرد. يكبار گفتم: آقا ابرام اين آيه براي محافظت در مقابل دشمن است، اينجا كه دشمن نيست! ابراهيم نگاه معني داري كرد وگفت: دشمني بزرگتر از شيطان هم وجود دارد!؟ ٭٭٭ 🔸يكبار حرف از نوجوانها و اهميت به نماز بود. ابراهيم گفت: زماني كه پدرم از دنيا رفت خيلي ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابيدم. به محض اينكه خوابم بُرد، در عالم رويا پدرم را ديدم! درب خانه را باز كرد. مستقيم و با عصبانيت به سمت اتاق آمد. روبروي من ايستاد. براي لحظاتي درست به چهره من خيره شد. همان لحظه از خواب پريدم. نگاه پدرم حرفهاي زيادي داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم ونمازم را خواندم. ٭٭٭ 🔸از ديگر مسائلي که او بسيار اهميت ميداد نماز جمعه بود. هر چند از زماني که نمازجمعه شکل گرفت ابراهيم در کردستان و يا در جبهه ها بود. ابراهيم هر زمان که در تهران حضور داشت در نمازجمعه شركت ميكرد. ميگفت: شما نميدانيد نماز جمعه چقدر و برکات دارد. امام صادق ميفرمايند: «قدمي نيست که به سوي نمازجمعه برداشته شود، مگر اينکه خدا آتش را بر او حرام ميکند. » 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و دوم: تاثیر کلام ۲ ✔️ راوی : مهدی فریدوند 🔸آقا که هنوز توي حياط بود آمد جلوي در. مردي درشت بود. با ريش و سبيل تراشيده. با ديدن چهره ما دو نفر در آن محله خيلي تعجب کرد! نگاهي به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟! با خودم گفتم: اگر من جاي ابراهيم بودم حسابي حالش را ميگرفتم. اما ابراهيم با هميشگي، در حالي که لبخند ميزد سلام کرد و گفت: 🔸ابراهيم هادي هستم و چند تا سؤال داشتم، براي همين مزاحم شما شدم. آن آقا گفت: اسم شما خيلي آشناست! همين چند روزه شنيدم، فکرکنم تو سازمان بود. بازرسي سازمان، درسته؟! ابراهيم خنديد و گفت: بله. 🔸بنده خدا خيلي دست پاچه شد. مرتب اصرار ميکرد بفرمائيد داخل. گفت: خيلي ممنون، فقط چند دقيقه با شما کار داريم ومرخص ميشويم. ابراهيم شروع به صحبت کرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلاً حس نميکرديم. 🔸ابراهيم از همه چيز برايش گفت. از هر موردي برايش مثال زد. ميگفت: ببين دوست عزيز، شما براي خود شماست، نه براي نمايش دادن جلوي ديگران! ميداني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بي شما به گناه مي افتند! يا اينکه، وقتي شما مسئول کارمندها در اداره هستي نبايد حرفهاي يا شوخيهاي نامربوط،آن هم با کارمند زن داشته باشيد! شما قبلاً توي رشته خودت بودي، اما قهرمان واقعي کسي است که جلوي کار غلط رو بگيره. 🔸بعد هم از انقلاب گفت. از شهدا، از امام، از دشمنان مملکت.آن آقا هم اين حرفها را تأييد ميکرد. ابراهيم در پايان صحبتها گفت: ببين عزيز من، اين حكم انفصال از خدمت شماست. آقاي يکدفعه جا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما نگاه کرد. ابراهيم لبخندي زد و نامه را پاره کرد! بعدگفت: دوست عزيز به حرفهاي من فکر کن! بعد خداحافظي کرديم. سوار موتور شديم و راه افتاديم. 🔸از سر خيابان که رد شديم نگاهي به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه ميکرد. گفتم: آقا ابرام، خيلي قشنگ حرف زدي، روي من هم تأثير داشت. خنديد و گفت: اي بابا ما چيکار هايم. فقط خدا، همه اينها را خدا به زبانم انداخت. انشاءالله كه تأثير داشته باشد. 🔸بعد ادامه داد: مطمئن باش چيزي مثل برخورد خوب روي آدمها تأثير ندارد. مگر نخوانده اي، خدا در به پيامبرش ميفرمايد: اگر اخلاقت تند وخشن بود، همه از اطرافت ميرفتند. پس لااقل بايد اين رفتار را ياد بگيريم. ٭٭٭ 🔸يکي دو ماه بعد ، از همان گزارش جديد رسيد؛ جناب رئيس بسيار تغيير کرد! اخلاق و رفتارش در اداره خيلي عوض شده. حتي خانم اين آقا با حجاب به محل کار مراجعه ميکند! ابراهيم را ديدم و گزارش را به دستش دادم. منتظرعکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد. اما من هيچ شکي نداشتم که ابراهيم تأثير خودش را گذاشته بود. كلام او آقاي رئيس فدراسيون را کرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 شادی روح پاکش صلوات ذکر_روزانه 🌷 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهلم : چم امام حسن ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم، جواد افراسيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند. بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راه ها را خوب ميشناختند به ما اضافه شدند. به اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم. سلاح و مواد منفجره و مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتيها بسته بندي كرديم و راه افتاديم. از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه اما محسن عبور كرديم. به منطقه چم امام حسن وارد شديم. آنجا محل استقرار يك تيپ ارتش بود. ميان شيارها و لا به لاي تپ هها مخفي شديم.دشمن فكر نميكرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند. 🔸براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم.سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد. پس از اتمام كارِ شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم. 🔸هنوز زياد دور نشده بوديم که صداي چندين انفجارآمد. خودروها و نفربرهاي دشمن را ديديم كه در آتش ميسوخت. ما هم سريع از منطقه خطر دور شديم. پس ازچند دقيقه متوجه شديم تانكهاي به همراه نيروهاي پياده، مشغول تعقيب ما هستند. ما با عبور از داخل شيارها و لا به لاي تپه ها خودمان را به رودخانه امام حسن رسانديم. با عبور از رودخانه، تانكها نتوانستند ما را تعقيب كنند. 🔸محل مناسبي را در پشت رودخانه پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. دقايقي بعد، از دور صداي هليكوپتر شنيده شد! فكر اين يكي را نكرده بوديم. ابراهيم بلافاصله نقشه ها را داخل يك كوله پشتي ريخت و تحويل رضا داد و گفت: من و جواد ميمانيم شما سريع حركت كنيد. كاري نميشد كرد، خشابهاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آ نها جدا شديم و حركت كرديم. 🔸اصلاً همه اين مأموريت براي به دست آوردن اين نقش هها بود. اين موضوع به در عملياتهاي بعدي بسيار كمك ميكرد.از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض م يكنند و با ژ 3 به سمت هل يكوپتر تيراندازي ميكردند. عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آنها شليك ميكرد. 🔸دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نمي آمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوست داشت گريه ميكرد، ما هيچ خبري از آنها نداشتيم. نميدانستيم زنده هستند يا نه. يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شيارها مخفي بوديم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي ميكرد. 🔸بعد هم لغتهاي فارسي را به كرد هاي گروه آموزش ميداد. آنقدر آرامش داشت كه اصلاً فكر نميكرديم در ميان مواضع قرار گرفتهايم. وقتي هم موقع نماز شد ميخواست با صداي بلند اذان بگويد! اما با اصرار بچه ها خيلي آرام اذان گفت و بعد با حالت معنوي خاصي مشغول شد. ابراهيم در اين مدت شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه ها خارج ميكرد. حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعتها ميگذشت. 🔸به محل قرار رسيديم، با ابراهيم و جواد قرار گذاشته بوديم كه خودشان را تا قبل از روشن شدن هوا به اين محل برسانند. چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از آنها نشد. هوا كمكم در حال روشن شدن بود. ما بايد از اين مكان خارج ميشديم. بچه ها مرتب ذكر ميگفتند و دعا ميخواندند. آماده حركت شديم که از دور صدايي آمد. 🔸اسلحه ها را مسلح كرديم و نشستيم. چند لحظه بعد، از صداها متوجه شديم كه ابراهيم و جواد هستند. خوشحالي در چهره همه موج ميزد. با كمك بچه هاي تازه نفس به كمكشان رفتيم. سريع هم از آن منطقه خارج شديم.نقشه هاي به دست آمده از اين عمليات نفوذي در حمله هاي بعدي بسيار كارساز بود. اين جز با حماسه بچه هاي گروه از جمله ابراهيم و جواد به دست نمي آمد. فردا ظهر ابراهيم و جواد مثل هميشه آماده و پرتوان پيش بچه ها بودند. 🔸با رضا رفتيم پيش . گفتم: داش ابرام، ديروز وقتي هليكوپتر رسيد چه كار كرديد؟ با خاص و هميشگي خودش گفت: خدا كمك كرد. من و جواد از هم فاصله گرفتيم و مرتب جاي خودمان را عوض ميكرديم و به سمت هليكوپتر تيراندازي ميكرديم. او هم مرتب دور ميزد و به سمت ما شليك ميكرد. وقتي هم گلوله هايش تمام شد برگشت. ما هم سريع و قبل از رسيدن نيروهاي پياده به سمت ارتفاع حركت كرديم. البته چند ريز به ما خورد تا يادگاري بمونه! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید🕊🌹 🌷
کانال دفاع از خوبان : '🌙🕊' اَللّهُمَ إنا نسألُك حُبِ القُرآن وحُبِ أهل القرآن وحِفظِ القُرآن والعَمَلِ بِالقُرآن وخُلقِ القُرآن وشَفاعَةِ القُرآن🍃🌸 ➜ '🌙🕊' اللهم أفتح بيني وبين رزقي وجبري وتوفيقي وسعادتي فتحاً مبيناً وأنت خير الفاتحين يا الله 🤲🌸 خدایا بین من و رزقم و جبران من و توفیق و سعادت من گشایشی روشن کن که وتو بهترین فاتحان هستی یا الله 🤲 خدایا به عزت خود که خوارم مکن 🤲یارب... اجعل قلوبـنا ممتلئـة بحبڪ... پروردگارا دل های ما را مملو و سرشار از حب خود بگردان... 🤲اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً خدایاآخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن». 🤲اللهم اجعلنا نخشاك كأننا نراك... پروردگارا ما را چنان خاشع و ترسان قرار ده که گویی تو را میبینیم.. 🤲غفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست أَللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلَّمَ عَلَی نَبِيِّنَـــا مُحمَّد ❤️ و اهل آن نيازمند هاي من و شما هستند روز هاي بسيار سخت را ميگذرانند بعد از هر نماز حتما برايشان دعاء خير نمايم. 🥀🇵🇸🥀 🌼ﺣﺴْﺒِﻲَ اﻟﻠّﻪُ ﻻﺇﻟﻪَ ﺇﻻّﻫُﻮَﻋَﻠَﻴﻪِ ﺗَﻮَﻛَّﻠﺖُ ﻭَﻫُﻮَﺭَﺏُّ اﻟﻌَﺮْﺵِ اﻟﻌَﻆﻴﻢ 🪴الله براى من کافى است، بجز او معبود دیگرى «به حق» نیست، بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.   ۞وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ۞ 🔹ای پیامبرﷺ:هرگز مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است، بلکه (کیفر) ظالمان را به تأخیر می‌افکند تا آن روزی که چشمها (یشان) در آن روز خیره و حیران است. 📚(ابراهیم٤٢) حسبنا اللە ونعم الوکیل🇵🇸 🆔 •┈┈••✾•●💜●•✾••┈┈• هروقت از بودنت، از خلقتت و از زندگیت ناامید شدی، به این آیه فکرکن🌾 قَالَ إِنىّ‌ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ♥️ من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید🔐 ✧・゚˹ ☘🍀🌺🍃 .      ‏﴿ وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ ۚ .. ﴾       [ :٣٤ ]       " و از هر چه از او خواستید به شما ارزانی داشت.. " ❀✺ خداوند به جای می فرماید: ‏﴿هرچه﴾، این نشان دهنده آن است که هیچ نخواهد بود؛ یا می شود یا باعث می شود و یا به توشه ای برای تبدیل می گردد. ⚪️ •●❁❍❀❁●• يا الهی ويا ربي تو شاهدی که چه ظلمی بر ملتی مظلوم می رود تو شاهد ناله های کودکان شان هستی تو شاهد ضجه های مادران هستی تو شاهد پیکرهای قطعه قطعه شده هستی تو فرمودی آه مظلوم عرش مرا می لرزاند و منتقم مظلوم، خودت هستی ترا به یا رب یا رب طفلان ترا به اشک های جانسوز مادران ورق این نبرد نابرابر را برگردان و دل ملت مظلوم فلسطین را شاد گردان آمين يا رب العالمين🤲🏻🤲🏻💔💔
ج1نمازشناسی17-8-402.mp3
22.35M
✅ *نماز شناسی _ جلسه اول*                         👈 نوع فایل: صوتی 👈 زمان: ۴۶ دقیقه 👈واژه:‌   ۱۹ ١٧ ۶۴   ⏰ تاریخ: چهارشنبه ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۲۲ ربیع الثاني ١٤٤٥ 🔻 ما را می توانید در رسانه های زیر دنبال کنید:
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 (بسم الله الرحمن الرحیم) سلام دوستان این ختم فعلا چله نیست وهرشب به نیت ۳ شهید هستش حق عاشورا به همراه ۱۰۰تا 🥀بسم رب الشهدا والصدیقین🥀 # ختم زیارت عاشورا به نیت سلامتی وظهور امام زمان ارواحنافداه 🙏سلامتی رهبر فرزانه وعزیزمان برقراری امنیت وآرامش ایران عزیزحل مشکللات موجود جمع حاضر درکانال ازدواج همه ی ...شفای همه بیماران به نیت ۳شهید🙏 به شهیدان عزیز زاده هادی#اجرتون باشهدای عزیز التماس دعا🙏 100ذکر یاقمربنی هاشم🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥شهید ابراهیم هادی کیست؟ 🎥کــلیپ بــسیار زیــبا در وصــف 🌻 🔊شما رسانه شهدا باشید 🔰علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی ↙️
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‎‌┄┅════✧✿﷽✿✧════┅┄‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ۝◁ كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى‌ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ.. آیه1 ❀ الف، لام، را، °اين° كتابى است كه آن را به سوى تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكى‌ها •ى شرك وجهل• به سوى نور °ايمان° خارج كنى. به سوى راه خداوند عزيز حميد. ❍ ❖‌◁(1).. مردم از ظلمات به نور، در قرآن بارها تكرار شده است؛ ❖‌◁(2).. به خدانسبت داده شده..اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ─┅═══༅𖣔5⃣𖣔༅═══┅─
✨﷽✨ ✳️ نیرنگ ملکه انگلیس در احترام به بت‌پرستی! ✍ شما مقایسه‌ای كنید میان كار بت‌شکن و همچنین كار (ص) از یك طرف و كار از طرف دیگر. پیامبر بعد از فتح مكه به‌عنوان بت‌ها را باقی نگذاشت و تمام بت‌ها را از بین برد زیرا این بت‌ها سمبل مردم هستند. صدها سال بود فكر این مردم، اسیر این بت‌های چوبی و فلزی بود كه به كعبه آویخته بودند. پیامبر تمام این بت‌ها را در هم ریخت و واقعا مردم را از خرافات آزاد كرد. حال شما این کار را مقایسه كنید با این كه ملكه انگلستان در سفر به هند وقتی می‌خواست به تماشای یك بت‌خانه برود، مردم عادی وقتی می‌خواستند داخل صحن بت‌خانه شوند كفش‌هایشان را می‌كَندند، او هنوز به صحن نرسیده و خیلی قبل از رسیدن به صحن، كفش‌هایش را به احترام بت‌ها كَند و از همه‌ی آن بت‌پرست‌ها مؤدب‌تر مقابل بت‌ها ایستاد و به آن‌ها احترام کرد. یك عده هم گفتند ببینید ملکه روشنفكر چقدر به عقاید مردم احترام می‌گذارد! آن‌ها نمی‌دانند این نیرنگ استعمار و فریب بزرگ ملکه است. درحقیقت این کار ملکه، احترام به است. احترام ملکه انگلیس به بت‌پرستی، احترام به است. به اسم احترام به آزادی، جهل و خرافات را ترویج می‌کند. همین بت‌خانه‌ها هستند كه هند را به زنجیر كشیده و رام استعمارگر كرده‌اند. آن احترام ملکه انگلیس احترام به آزادی نیست، خدمت به استعمار است. 📚مجموعه آثار | جلد۲۴ ص ۱۲۳ استاد قرائتی
کند که بیاید سلامت از آتش فقط به کوری چشم یهود،
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹سوم خرداد سالروز حماسه فتح خرمشهر یاد آور دلاور مردی و ایثار شهیدان ، استقامت و پایداری ملت ایران و رشادت فرماندهان گرامی باد🌹 📋 مواهب خدا به ابراهیم علیه السلام؛ برابر آیات قبل، استدلالات ابراهیم در مواجهه با مشرکان جنبه منطقى داشت. و ابراهيم به نيروى عقل و الهام فطرت به آنها رسيده بود. ولى چون اين نيروى عقل و آن الهام فطرت همه از ناحيه خدا است، خداوند همه اين استدلالات را از مواهب خويش مى شمرد كه در دلهاى آماده همچون دل ابراهيم منعكس مى شود. همچنین آیه این مواهب را از عوامل بالابردن مرتبه ابراهیم بیان می فرماید و تاکید می کند که خداوند درجه هرکس را که مشیت او اقتضا کند، بالا می برد. البته اینگونه جملات به این معنا نیست که خدا در حق افراد تبعیض روا می دارد. این مشیت الهی بر مبنای ضوابط معینی درباره افراد شایسته محقق می شود. چون ممکن است ما از آنها درکی نداشته باشیم، خدا چنین می فرماید که بدانیم رفعت درجه نزد خدا بی دلیل نخواهد بود. بلکه منشا آن حکمت و علم الهی است که در آیه بدان اشاره می شود. 🔷 آیه روز: وَ تِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام / آیه 83 ) 🔶 ترجمه: اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته باشد) بالا مي‏بريم، پروردگار تو حكيم و دانا است. 📅 پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ، 🌼هر روز یک آیه🌼 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ 🌹🌷پنج شنبه است،شادی ارواح رفتگانمان و ارواح همه شهدا، مومنین و مومنات فاتحه (حمد)با سه قل هو الله همراه با صلوات بر محمد و آل محمد بفرستیم و به آنها هدیه کنیم🌷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا تاریخ تکرار می‌شود؟! ▪️ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) دو پسر به نام‌ و داشتند که به ارادۀ خداوند، از دنیا رفتند. قلب پیامبر لبریز از درد شد، اما صبر پیشه کرده؛ تسلیم و راضی به خواست خداوند شدند. در اثر صبر پیامبر، کوثر (خیر کثیر) به وجود مبارک حضرت عنایت شد: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ». انقلاب اسلامی هم و را از دست داد، لیکن إن‌شاءالله خیر کثیر در راه باشد. آمین ان شـاءالله خیر کثیر ماهم وجود مقدس حضرت حجت صلوات الله علیه باشد 🌸
🔸محمد رسول الله، دو فرزند پسر به نام و داشت که خداوند این دو فرزند را از پیامبر گرفتند و در عوض، کوثر (خیر کثیر؛ حضرت زهرا) را به وجود مبارک حضرت عنایت کردند. 🔸انقلاب اسلامی هم و را از دست داد ولی ان‌شاءالله خیر کثیر در راه است تَفَأَّلْ بِالْخَيْرِ تَنْجَحْ. 🎲 کشکول مشکول
هنيئاً لك يا هنية... جبهه حق، می‌دهد، می‌دهد، اما اراده خداوند بر امامت مستضعفان قرار گرفته... و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین... إنا من المجرمین منتقمون... ▫️آخرین تصویر از شهید ۳شنبه(دیروز)، پس از آیین تحلیف ╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮ @shaheadaneh ╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
❣️دیگران را نکن!! 🌼🍃اگر دیدی فرزند کسی شده است پیش داوری نکن و خانواده‌اش را مسخره و متهم به بدتربيت کردن فرزندشان نکن، 👈🏻 چرا که با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود در حالی‌که صفیّ الله هست. 🌼🍃کسی را که قومش و راندند و ناسزا گفتند مسخره مکن و نگو بی‌ارزش و بی‌جایگاه است، 👈🏻چرا که پیامبر را راندند در حالی‌که خلیل الله هست. 🌼🍃زندان رفته و را مسخره مکن و متهم صرف به بدهکاری و مجرميت 👈🏻 چرا که: پیامبر سال‌ها زندان بود در حالی‌که در نزد الله صديق هست. 🌼🍃سرمایه‌دار را مسخره نکن و نگو که نادان بود شکست خورد 👈🏻 چرا که پیامبر بعد از غنا مفلس گرديد در حالی‌که نبی الله هست. 🌼🍃 و حرفه دیگران را تمسخر نکن 👈🏻 چرا که، ، نجار، خیاط، و «چوپان» بوده است و در نزد الله حکيم هست. . 🌼🍃کسی را که همه به و ناسزاگوئی ياد می‌کنند به مسخره مگير و مگو وضعيت شبهه برانگیزی دارد 👈🏻 چرا که به اکرم ساحر، مجنون، می‌گفتند و در نزد الله حبيب هست. ❣️پس مسخره مکن و دیگران را پیش داوری نکن.