┄═┅═✧❁﷽❁✧═┅┅┄
🇮🇷#طرح_مشترک_400_گروه_ولایی
🕊#نذر_فرهنگی_ده_ساله_شهید....
🇮🇷#عمـــــاریون_رهبــــریم
─═┅═༅🍃🌺🌼🍃༅═┅┅─
🔍☆◁#کنفـــــــرانـــــــــس
📖☆◁#فرهنگ_ایرانی_خانواده_محور
📖☆◁#قسمت اول
─═┅═༅🍃🌼🌺🍃༅══┅─
🕹◁جنــــاب استـــــاد #بـــابـــــایی
🗣◁سوال
🆔@ilyan313
🗓تاریخ:#سه شنبه1401/09/28
⏰ســــاعت:18/00
🔮گفتمان#اتحاد_ملی_عمـــاریون
🆔 @ammareyon
🆔 @bisimchee1400
🚫#کپی برداری از #ابتکارات #طراحی و#تنظیمات کنفرانس ها
و#کپشن ها و#بنرهای_اتحادیه
عماریون بدون اجازه و به هر نحوی #شرعا_جایز_نیست و#حق_الناسه
🔮#موسس_اتحادیه_عماریون
🆔@ilyan313
─══┅═༅𖣔🌺𖣔༅═══┅─
🔮#اتحــــــــادیه_عمـــــــاریون
#قسمت۱
💎 کشف بقایای کشتیه حضرت نوح
[علیه سلام]
📖و لقد ترکناها آیة فهل من مدّکر
(سوره قمر، آیه 15)
#ترجمه "و ما آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت شود، " پس کیست که عبرت و پند بگیرد؟
📆در سال ۱۹۵۹، یک خلبان ترک 🇹🇷، براساس مأموریت محول شده، چندین عکس هوایی برای #مؤسسه_ژئودتیک ترکیه برداشت.
هنگامی که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس های او #تصویری جلب نظر می کرد که بیشتر شبیه یک #قایق بود تا چیزی دیگر، #قایقی_بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله #بیست_کیلومتری_کوههای_آرارات آرمیده بود.
🌐
📡تصویر هوایی از #فسیل_کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک #صخره در آن مشخص است،بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه مند به پیگیری شدند.
دکتر #براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه مندان بود.
👈 او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و #پایگاههای_موشکی_کوبا را در دوران #کندی کشف کرده بود.
🕵 #دکتر_واندنبرگ با دقت عکس ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد:
«من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس های هوایی یک #کشتی است.
من تا به حال در طول مدت فعالیتم، هرگز چنین #شیء_عجیبی در یک عکس هوایی ندیده بودم.»
➖ پس از آن یک گروه کاوشگر آمریکایی🇺🇸 نیز به منطقه مورد نظر اعزام شد، ولی حتی با انجام تحقیقات کوتاه مدت، نتوانست اطلاعات قابل توجهی بدست آورد.
🌐
🗓 ۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت و هیچ اکتشافی تا سال ۱۹۷۶ انجام نگرفت.
👈در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی 🇺🇸 به نام « #ران_ویت » تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد.
🔗 او بسیار زود دریافت که این شیء قایق مانند، بسیار بزرگتر ازحدی است که قبلاً تصور می کرد.
او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء #عظیم_الجثه بلندتر از طول یک #زمین_بازی_فوتبال و اندازه آن به #بزرگی_یک_ناو_جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است.
اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری #دفن_شده_بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود.
به دلیل همین عدم #مشاهده_دقیق از #سطح_زمین، امکان هر تحقیقی غیر ممکن بود.
از سوی دیگر #جسم_کشف شده آنقدر #بزرگ و #سنگین بود که هر گونه اقدامی را در وهله اول #عقیم می ساخت.
🌐
« #ران_وایت » و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می کردند، به جایی رسیدند که #تنها_وقوع_یک_حادثه عجیب و نادر #می_توانست #راهگشای کار آنها باشد:
👈 زمین لرزه! 👉
👤👥آنها متوجه شدند که حرکت دادن و در آوردن جسم مذکور از درون زمین، به دلیل #ابعاد_وسیع_و_بزرگ آن غیر ممکن است و تنها با یک #لرزش_زمین، این شیء می تواند از دل خاک سر در آورد و مورد کاوش قرار گیرد.
📰از تحقیقات #ران_ویت مدت زیادی نگذشته بود که در۲۵ نوامبر سال ۱۹۷۸، #وقوع_زمین_لرزه ای در محل، باعث شد تا #کشتی مزبور به طور #شگفت_آوری از #دل_کوه_بیرون_بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند.
بدین ترتیب دیواره های این شیء ، #شش_متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد.
بدنبال این زمین لرزه، #ران_وایت ادعا کرد که شیء مذکور می تواند #باقیمانده_کشتی_نوح(علیه سلام) باشد.
سپس بدبینی ها به خوش بینی مبدل و این سؤال ها مطرح شد:
«اگر این #جسم_عظیم_قایقی_شکل به طول یک #زمین_فوتبال، در ارتفاع ۱۸۹۰ متری #کوههای_آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می تواند باشد؟
📢نشر مطالب = صدقه جاریه
-
●〰〰●✾❀🍃🌺🍃❀✾●〰〰●
🌷#سه _دقیقه_ در _قیامت🌷
🔹️گره گشایی🔹️
🔹️بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می کنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک درحل گرفتاری بندگان خدا بردارد. اثرآن را در این جهان ودرآن سوی هستی به طور کامل خداهد دید.دربرسی اعمال خود، مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود. مثلاََ شخصی از من آدرس می،خواست. من او را کامل راهنمایی کردم.اوهم دعا کرد ورفت.
🔹️من نتیجه دعای اورا به خوبی در نامه عملم مشاهده کردم! یا اینکه وقتی کاری برای رضای خدا وحل مشکل مردم انجام می دادم،اثر آن درزندگی روز مره ام مشاهده می شد.
🔹️اینکه مادرطی روز،حوادثی را از سر می گذرانیم ومی گوییم خوب شد اینطور نشد.یامی گوییم: خداروشکر که ازاین بدتر نشد.به خاطر دعای خیر افرادی است که مشکلی از آنها برطرف کردیم.من هرروز برای رسیدن به محل کار،مسیری را دراتوبان طی میکنم.همیشه،اگر ببینم کسی
منتظر است،حتماََ اورا سوار می کنم.یک روز هوابارانی بود.پیرزنی بایک ساک پراز وسایل زیر باران مانده بود بااینکه خطر ناک بود.اما اورا سوار کردم.ساک وسایل او گلی،شده وصندلی را کثیف کرد.اما چیزی نگفتم.پیرزن تابه مقصد برسد مرتب برای اموت من دعا کردوصلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم وگفتم: هر چه می خواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست.
🔹️من درآن سوی هستی.بستگان واموات خودم را دیدم.آنها ازمن به خاطر دعاهای آن پیر زن وصلوات ها یی که برایشان فرستاد.حسابی تشکر کردند.این راهم بگویم که صلوات. واقعاََ ذکر ودعا ی معجزه گری است.آن قدر خیرات وبرکات دراین دعانهفته است که تااز این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستم.پیامبر اکرم (ع) فرمودند گره گشایی از کار مومن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر استثمرات دززندگی دنیایی اتفاق می افتد.یعنی وقتی انسان در این دنیا خودش را به خاطر دیگران به سختی بیاندازد.اثرش را بیشتر درهمین دنیا مشاهده خواهدکرد.
🔹️یادم می آید که دردوران دبیرستان،بیشتر شبها درمسجد وبسیج بودم.جلسات قرآن وهیئت که تمام می شد،درواحد بسیج بودم وحتی برخی شبها تا صبح می ماندم وصبح به مدرسه می رفتم.یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود.او چهره ای زیبا داشت وبسیار پسر ساده ای بود. یک شب،پس از اتمام فعالیت بسیج ،ساعتم را نگاه کردم.یک ساعت به اذان صبح بود بقیه دوستان به منزل رفتند من هم به اتاق دارالقران بسیج رفتم ومشغول نماز شب شدم.همان نوجوان یکباره وارد اتاق شد وسریع در کنارم نشست! با رنگ پریده گفت هیچی؟ شما الان چه نمازی می خونی؟ گفتم: نماز،شب.قبل اذان صبح مستحب است که این نماروبخوانیم.خیلی ثواب دارد.گفت به من هم یاد می دی..
🔹️به او یاددادم ودرکنارم مشغول نماز شد.اما می دانستم او از چیزی ترسیده ونگران است.بعد از نماز صبح با هم از مسجد بیرون آمدیم.گفتم: اگه مشکلی برات پیش اومده بگو؟ من مثل برادرت هستم.گفت روبردی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود. اوباتهدید می خو است من را به خانه اش ببرد. حتی تا نیمه شب منتظر مانده بود.من فرار کردم وپیش شما آمدم.روز بعد یک بر خورد جدی با آن جوان کردم وحسابی اورا تهدید کردم.آن جوان هرزه دیگر سمت بچه های مسجد نیامد.این نوجوان هم باما رفیق ومسجدی شد.البته خیلی برای هدایت او وقت گذاشتم خدا را شکر الان هم از جوانان مومن محل ماست.
🔹️مدتی بعد.دوستان من که به دنبال استخدام د ر سپاه بودند شش ماه بیشتر درگیر گزینش شدند.اما کل زمان پیگیری استخدام بنده یک هفته بیشتر طول نکشید! تمام رفقای من فکر می کردند که من پارتی داشتم اما...آنجا به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا، برای آن نوجوان کشیدی.باعث، شد که درکار استخدام کمتر اذیت شوی وکار شما زودتر هماهنگ شود.البته این پاداش دنیایی اش بود.پاداش آخرتی اش درنامه عمل شما محفوظ است.
🔹️حتی به من گفتند: اینکه ازدواج شما به آسانی صورت گرفت وزندگی خوبی داری،نتیجه کارهای خیری است که انجام دادی من شنیدم که مامور بررسی اعمال گفت: کوچکترین کاری که برای رضای خدا ودرراه کمک به بندگان خدا کشیده باشید، آنقدر درپیشگاه خدا ارزش پیدا می کند که انسان، حسرت کارهای نکرده را می خورد..همسرم درشهرستان مامعلم است.یک روز به من گفت: دختری در دبستان ما هست که از لحاظ جسمی خیلی ضعیف است.چندین بار از حال رفته و...من پیگیری کردم ،او یک دختر یتیم وبی سرپرست است.
🔹️آدرس او را گرفتم.می یای امروز به منزل شان برویم؟ باهم راه افتادیم.درحاشیه شهر وارد یک منزل کوچک شدیم که یک اتاق بیشتر نداشت، هیچگونه امکانات رفاهی در انجا دیده نمی شد...
🖇..........✏.........ادامه دارد
هرروز یک صفحه از کتاب سه دقیقه درقیامت را باما دنبال کنید.
# کاری از خبرنگار افتخاری بسیج درسپاه ناحیه مشگین شهر_حوزه کوثر(#قسمت شانزدهم_۱۶)
●〰〰●✾❀🍃🌺🍃❀✾●〰〰●
بسم رب العشق
#قسمت هفتادو چهارم -
😍علمدارعشق😍#
بچه ها بنظرتون اینجور پریدن به سوی معشوق و گفتن ذکر یاحسین با پول میشه؟
بچه ها شما همتون منو میشناسید از عشقم به آقای کرمی هم باخبرید
از مریضی این مدتم باخبرید
ازوضع مالی عالی خانواده من و آقای کرمی همینطور
صدام لرزید بچه ها به جدم قسم هیچکدوم از مدافعین پول نمیگرن
ناموس شیعه درخطره
کربلا به پاست
مردامون نرن حضرت زینب دوباره اسیر میشن
بچه ها سالهای بین ۵۹-۶۸ نیرو بعث به کشور ما حمله کرد
هیچ کشوری به ما کمک نکرد
۹۰خورده ای کشور
نیروی بعث تا بن دندان مسلح کردن
بچه هامون شهید شدن
خرابی ها بار اومد
بچه ها ما شیعه ایم باید پشت هم باشیم
ما مزه جنگ کشیدیم
بعداز جنگ مزه آرامش به لطف امام زمان و از لطف رهبری سیدعلی داریم
بچه ها وظیمون به سوریه کمک کنیم
بچه ها امیدوارم قانع شده باشید
چرا مدافعین حرم میرن
با صلوات بر محمد و آل محمد پایان جلسه
اللهم صلی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴📚🌼📚🌴
بسم رب العشق
#قسمت هفتاد و پنجم-
😍علمدارعشق😍#
ماشین روشن کردم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردم
آویز توماشین عکس مرتضی بود
دستمو بردم سمت عکس گفتم
مرتضی دلم برات یه ذره شده 😢😢
نکنه خیلی عاشق حرم بشی بپری
مرتضی میدونم آره زهرا خواهرت
مائده سادات عروس برادرم شریطشون خیلی سخترازمن هستش
اما مرتضی همه نمیتونم بشن حضرت زینب
یک دفعه صدات تو ماشین میپیچه
ساداتم
مثل حضرت زینب چیه؟
بوی خانم حضرت زینب که میشه گرفت ؟
روزای سختی در پیش داری
بعد بوی حضرت زینب بگیر
یهو زدم رو ترمز
خوب بود کمربند بستم و اگرنه صددرصد سرم میشکست
زدم زیر گریه
یا حضرت زینب خود ذره ای از صبرت بهم بده
رسیدم خونه مرتضی اینا
-سلام مامان
زهرا کجاست؟
&سلام عزیز مادر
زهرا گفت این در و دیوار بهش فشار میاره
رفت خونه خودش
-مامان اگه اجازه میدید من یه سر برم به زن و بچه سیدهادی بزنم
&برو عزیزمادر
نرگس سادات
-بله مامان
تو واقعا راضی هستی که شوهرت رفته دفاع از دختر أمیرالمومنین؟
-آره مامان با عمق جان راضیم
الان برای سرانجام این اعزام راضیم به راضی خدا
من برم
وارد کوچه سیدهادی اینا شدم
سیدهادی برادرزاده ام ۴سال از منو نرجس سادات بزرگتره
چندروزی قبل از اعزامش دخترش دنیا آمد
اسمش گذاشت زینب سادات
اما رفت سوریه
دنیا اومدن زینب پاگیرش نکرد
همونطور که بی تابی من مرتضی زمین گیر نکرد
زنگ زدم
مائده در باز کرد
**سلام عمه جان خوبید؟
خوش اومدید ؟
-ممنون عزیز عمه تو خوبی ؟
سادات کوچلو خوبه؟
وارد خونه شدیم
*اونم خوبه
خوابیده بچم
-مائده جان عزیزم کم کسری ندارید که در نبود هادی 😔😔
*نه عمه از اول عقدمون تا الان هرماه یه مبلغی میرختیم به صاحب مشترکمون
الان اون حساب است
-خب خداشکر
*عمه میخام از طرف بسیج محلات بهم یه پروژه پیشنهاد شده
اگه شما و زهرا هم میخاید اسمتون بدم
-چه پروژه ای عزیز عمه
*پروژه مصاحبه مدافعین خرم
- یعنی چی؟
*لیست رزمندها و جانبازان میدن باهشون مصاحبه میکنیم
سپاه نمیخاد مثل دوران بعد از جنگ تحملی میشه
تازه بعداز ۳۰سال یاد جمع آوری خاطرات جبهه و جنگ افتادن
و متاسفانه عده ای زیادی از رزمنده ها و جانبازان شهید شدن
و اینکه میخان از خانواده شهدا DNA بگیرن
برای شهدای گمنام مدافع حرم
حالا اگه میخاید اسم شماها بدم
-آره عزیزم بده
همین حین صدای گریه زینب سادات بلندشد
مادرش رفت سمت اتاق خواب
دخمل مامان
عشق مامان
چرا گریه میکنی ؟
بیا بریم ببین مهمون داریم
زینب گرفتم بغلم
سلام خانم گل
وای مائده چقدر شبیه هادی شده
یه نیم ساعتی دیگه هم نشستم
خب مائده جان من برم عزیزم
*عمه ناهار پیش ما باشید
-نه عزیزم برم یه سرم خونه خودمون
دلم برای آقاجون تنگ شده
نویسنده : بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴🌼📚🌼📚🌼🌴