~🕊
پایگاه المهدی بودیم. لباسهای رزمندهها را میشستیم. یک روز خبر شهادت پسر یکی از خانم ها را آوردند. دیده بودیمش که گهگاه برای سر زدن به مادرش میآید. خبر را که شنید آرام گفت: « مال خدا در راه خدا، این امانتی بود که باید به خودش بر میگرداندم»🌿. داشت آماده میشد که برود خانه؛ خواستیم برای هم دردی همـراهش برویم ولی اجازه نداد. چند روز بعد که برگشت سر کار پرسیدیم: «چرا به این زودی آمدی؟» گفت: «شستن لباس رزمندهها به من تسکین میدهد».🌹
#چادرهایسرخ🕊❤️
ستاره های بی نشان، ج3، ص30
💛امام علی ع💛
مؤمن زمانی که شدت و گرفتاری به او برسد صبر پیشه می کند.
تحف العقول، ص212
#همراه_شهدا
همه کار میکرد؛ بچهداری، ترشی انداختن و مربا درست کردن. اما هیچ کدام از اینها مانع فعالیتهای دیگرش نبود. خــانمهای نهـاوندی میرفتنـد پای جـوی قیصریه شاهـزاده محمد، پتـوها را میانداختند توی آب و یکباره آب قرمز میشد. پاک کردن لکههای خون از پتوها راحت نبود، اما آنها همه سعیشان را برای تأمین نیاز رزمندگان میکردند.
#شهیدهاعظمشفاهی❤️🕊
#چادرهایسرخ🥀
آن روز هشت صبح، ص42
🦋رسول خدا ص🦋
هر كس جنگ آورى را به یك نخ یا سوزن مجهز كند، خداوند گنـاهان گذشته و آینده او را می بخشد.
مستدرك الوسائل
#همراه_شهدا