اذن‌جنگ‌ࢪادایۍمیدهد💔 ازدایۍحسین‌اجازھ‌بگیࢪید...

آخہ‌مگہ‌اࢪباب‌میتونست...؟😭

میتونست‌بادست‌خودش‌زࢪھ‌بہ‌تن‌جگࢪ‌گوشہ‌هاۍخواهࢪش‌ڪنہ؟!💔

ولۍمادࢪ دایۍڪہ‌اجازھ‌نمیدھ‌مابࢪیم...😞

اومدیم‌شماواسطہ‌شید...🖤

واسطہ‌شم‌پسࢪام‌بࢪن‌زیࢪسم‌اسبا...؟😭

😭😭💔💔

حضࢪت‌تصمیم‌گࢪفت‌دوفࢪزندش‌ࢪوقࢪبانیہ‌اࢪباب‌ ڪنہ💔

وان‌یکاد‌میخونہ‌واسہ‌این‌دوتانورعین🥺🥀 نوھ‌های‌مرتضی‌علے شاھ‌عالمین🙂💔

اللہم‌الࢪزقنآڪࢪبلا🤲🏻

😭😭😭😭

یڪ‌باࢪدیگہ‌بࢪیدپیش‌بࢪادࢪم‌حسین... مولاحسین‌ࢪواسم‌مادࢪم‌حساسہ😭 ازش‌طلب‌ڪنیداجازتونوبده اگࢪنداد؛قسمش‌بدین‌بہ‌پهلوۍشڪستہ‌ۍمادࢪم زهࢪا😭

مگہ‌میشہ‌اسم‌حضࢪت‌زهࢪابیادواࢪباب‌بۍتفاوت باشہ؟!😭

آقااجازھ‌داد دوطفلان‌زینب‌بہ‌میدان‌ࢪفتن⚔ ࢪجزخوندن؛نبࢪدڪࢪدن شـہــــــــــیدشدن😭

😭💔

جسم‌بۍجونشون‌ڪہ‌بہ‌خیمہ‌بࢪگشت همہ‌دوࢪشونوگࢪفتن💔 زن‌هابہ‌سࢪوصوࢪت‌خودشون‌میزدن بچہ‌هاگࢪیہ‌میڪࢪدن...😭

ولۍ میون‌جمعیت‌ڪسۍزینبونمیدید💔

مگہ‌میشہ‌آخہ... مادࢪبالاۍجسدبچہ‌هاش‌نیاد؟؟؟

‌خانم‌جان‌دوپسرات‌رافدایی‌ابی‌عبدالله‌کردی ‌ اجازه‌هست‌فداییت‌شوم؟😢

هیچڪس‌دلیل‌اینڪاࢪحضࢪتونفہمید تاوقتۍبہ‌شام‌ࢪفتن⛓

خانم‌جان‌زینب‌بہ‌جسم‌بۍجون‌شاهݫادھ‌هات😭😭😭😭ببخش‌همہ‌مارو😭😭

بانوزینب‌گفت نمیخواستم‌بࢪادࢪم‌شࢪمنده‌ۍمن‌بشہ😭 نمیخواستم‌امامم‌سࢪافڪندھ‌بشہ خودشومقصࢪداغ‌بچہ‌هام‌بدونہ😭

😭😭😭

حضࢪت‌فࢪمود: وقتۍاومدن‌بمن‌خبࢪبدن‌ڪہ‌امام‌اجازه‌نبࢪدداده. بہشون‌گفتم‌مادࢪتونوسیࢪتماشاڪنید...💔 من‌بعدازشہادت‌بالاۍسࢪتون‌نمیام😭

وقتۍمیگن‌امان‌ازدل‌زینب💔 ینۍهمین...😔

امان‌ازدلہ‌پࢪغصت‌عمہ‌جآن💔 امان‌از دلہ‌داغ‌داࢪت‌بۍبۍ🥀

خدایا🤲🏻 ما گناھ ڪاࢪیم🍂 عہد شڪنیم🥀 توبہ شڪنیم💔 ولۍسیاه‌پوش‌شہداۍڪࢪبلاییم😭🖤 گࢪیہ‌ڪن‌غم‌حضࢪت‌زینبیم😭🖤

بہ‌حق‌دوطفلان‌زینب🥀 الہــــــــــےالعفو🤲🏻😭

آقادلم‌میخواد‌بࢪات‌گࢪیه‌کنم .. اگࢪنمیتونم‌گࢪیه‌کنم‌تقصیرخودمه ! انقدࢪبااین‌چشمام گناه‌کردم ، چشمام‌خشک‌شده :) السلام‌علیک‌یااباعبدالله

برسانیدمنِ‌بـےسࢪوپاࢪابہ‌حُسین جوࢪعشاق‌ڪشیدن‌هنࢪمعشوق‌است:)