eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آنانکه عشق را پیدا می کنند ، *حالِشان خوب می شود* آنانکه موفقیت را پیدا میکنند ، *روزگارِشان* اما هیچکدام خوشبخت نمی شوند . *خوشبختی ، سهم کسانی است که موفقیت و عشق را همزمان داشته باشند* . *سلام* ✋ *ان شاءالله به برکت صلوات بر محمد (ص) و آل محمد* زندگیتون همراه با عشق ، موفقیت ، سلامتی و خوشبختی باد . 🤲 *فاصله سرایت ویروس کرونا با ما* ‌‌ ‌ ‌‌ *" یک لحظه است "* . *ذکر امروز* *یا حَیُّ یا قَیُّوم* 💠خادم ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
خدای من✨♥️ دلم قرصه به بودنت❤️ تنها پناه خستگی ها....❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 متن شبهه: " شیعیان یکی از معجزات الله را (( تولد علی در کعبه )) میدانند! و به آن تا سرحد عرق ملی افتخار میکنند! اما آیا این متعصبان خشک مغز فقط برای چند لحظه واقعا روی آن فکر کرده اند !؟ که چگونه سنگ های کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد در کعبه علی را به دنیا آورد !؟ اما بحث اصلی ؛ تاریخ تولد محمد : روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل و مقارن با سال ۵۶۷ میلادی است . تاریخ تولد علی : روز جمعه ۱۳ رجب در سال عام الفیل و در حدود سال ۵۹۹ میلادی . ۳۰ سال بعد از تولد محمد یعنی اختلاف سنی محمد و علی ۳۰ سال بود و علی دقیقا زمانی که محمد در ۴۰ سالگی ادعای رسالت کرد ۱۰ ساله بود . و این بدان معناست که علی ۱۰ سال قبل از اسلام متولد شده بود . حال سوال اساسی اینجاست که مگر کعبه قبل از رسالت محمد پر از بت و شرک و کفر و فسق و فجور نبوده !؟ مگر کعبه محل مهم و معروف بت پرستی اعراب نبوده است ! پس فاطمه بنت اسد مادر شیر خدا چرا باید اینقدر کعبه پر از بت و کفر و شرک برایش مقدس و عزیز باشد که که به هنگام زایمان وارد کعبه میشود آن هم به لطف الله ، و علی را در میان بت های معروف عرب و در کنار لات و عزی و منات و هبل و ۳۶۰ بت دیگر به دنیا می آورد !؟ آیا ابوطالب و فاطمه بنت اسد بت پرست بوده اند و یا این که این واقعه مضحک دروغ است !؟ " 🔆 پاسخ شبهه: 1️⃣ ولادت امیرالمومنین علی (ع) در خانه خدا جزء ‌مسلمات تاریخ است که حتی در منابع معتبر اهل سنّت فراوان نقل شده است . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920301000720 2️⃣ بزرگان اهل سنّت و شیعه ، متفقا تولد حضرت علی (ع) در کعبه را بزرگداشت و اکرامی نسبت به مقام شامخ و با عظمت ایشان از جانب خدای متعال دانسته اند . (همان منبع) 3️⃣ شكاف خانه خدا از معجزاتی است كه با وجود تلاشهای بسیار وهابیون و بازسازیهای متعدد همچنان باقی مانده است. تصاویر دراین لینک : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=315 4️⃣ وجود مقطعی بتها در خانه کعبه نمی توانست قداست و معنویت اصیل آن را از بین ببرد. * رسول خدا (ص) پیش از بعثت و پس از آن همواره بدون توجه به بتها، کعبه را طواف و کنار این خانه مقدس عبادت می فرمود. * مکه در سال هشتم هجری فتح شد و تا این هنگام در خانه کعبه بت هم وجود داشت ؛ درحالی که کعبه از سال دوم هجری به عنوان قبله گاه مسلمانان بود . پس کعبه مقدس بوده و بت خانه تلقی نمی شده است . 5️⃣ بت ها هرگز از قداست کعبه نکاسته اند و تولد امام علی(ع) در این مکان مقدس فضیلتی بزرگ برای آن حضرت محسوب می شود ، فضیلتی که احدی در آن با حضرت شریک نگشته است.
تفسیر زیارت جامعه ۱۰۵ و ۱۰۶ 👇👇👇👇👇👇👇
🌼 مبارزه با نفس در واقع یعنی ارضای نفس ، [ یعنی انتخاب علاقه بهتر نسبت به علاقه کمتر] یعنی عبور از علاقه های سطحی نفس برای پاسخ دادن به علاقه های عمیق و خوب نفس... 🍃 مثلاً برای ارضای علاقه عمیق و پنهان خود (میل به خداپرستی) باید با علاقه های سطحی و بی ارزش ) شهوات و هوس های) خودمان مبارزه کنیم و آنها را قربانی کنیم. 🌼 لذا باید سر سجاده بگوییم: «خدایا! من فعلاً اسیر علاقه های سطحی خودم هستم و لذت پرستش تو را درک نمی‌کنم ولی شنیده ام خبری هست و سخن پیامبر را قبول کرده ام، فعلا بدون اینکه لذت نماز را بچشم نماز می خوانم...» 🍃 اصلا همین نماز خواندن یک مبارزه با نفس است. چون در آغاز برای ما جذابیتی ندارد و دوست داریم فقط برای رفع تکلیف، زود نمازمان را بخوانیم و تمام کنیم، 🌼 ولی برای اینکه حال نفس خودمان را بگیریم و با این هوس مبارزه کنیم باید با آرامش و طمأنینه و بدون عجله نماز بخوانیم. 📚 استاد پناهیان؛ تنها مسیر؛ فصل اول ؛ جلسه هشتم. ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🧡🔸 حضرت موسي بن جعفر عابدترين، دانشمندترين، سخاوتمندترين انسان در زمان خود بشمار مي رفت. 💙🔹 امام عليه السلام نمازهاي مستحبي شبانه را هميشه مي خواند و آن را به وصل مي كرد سپس تا طلوع آفتاب مشغول مي شد. 🧡🔸 آن‌ حضرت های طولانی داشت. دو از دعاهای سجده اش که مدام تکرار می کرد، چنین بود: 1⃣ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ اَلرَّاحَةَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ اَلْعَفْوَ عِنْدَ اَلْحِسَابِ. خدايا! از تو در وقت جان دادن، راحتي و در وقت محاسبه اعمال در قیامت، گذشت را خواهانم. 2⃣ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ. گناه بنده‌ات بزرگ است، پس گذشت تو نيك باشد. 💙🔹 چنان از ترس خدا مي گريست كه محاسنش از اشك ديدگان تر مي شد. از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشانش رسيدگي مي كرد. 🧡🔸 شب‌ها با زنبيل هايي كه محتوي طلا، نقره، آرد و خرما بود، به سراغ فقراي مدينه مي رفت و به ايشان مي داد در عين حال نمي فهميدند چه كسي به آنها كمك مي كند. 📚 بحارالانوار، ج 48، ص 101. ✿⃟🌸 ‌‌‎• @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌿🌹🌿🌹 🌿🌹🌿🌹 🌹🌿🌹 🌿🌹 🌹 |📄🙃 | ♥️ 🖇 کلاسم تموم شده بود و با بدنی که بی حال بود به خاطر سرماخوردگیه دوروز پیش, پله هارو آروم آروم پایین می اومدم با ویبره رفتن گوشیم توی جیب مانتوم اون رو برداشتم و تماس رو وصل کردم _علیک سلام عطیه خانوم چه عجب یاد ما کردی؟ عطیه_علیک سلام عروس ...بهتری ؟ به دیار باقی نشتافتی هنوز؟ _به کوری چشم تو حالم خوبه خوبه ...حالا فرمایش؟ _عرض کنم خدمتت که ...حالا جدی جدی خوبی؟ _کوفت عطیه حرفت و بزن... دارم از خستگی میمیرم سه کلاس پشت سرهم داشتم الان تازه دارم میرم خونه _خب حالا کوه که نکندی پوفی کردم _قطع می کنم ها عطیه_تو غلط می کنی گوشی رو روی خواهر شوهرت قطع کنی بی حیا بلند گفتم: عطی خندید_درد ...نگو عطی آخر یکبار سوتی می دی جلوی امیرعلی ... خب عرضم به حضورت که با اون اخلاق زامبی ایت! کشیده گفتم: بی تربیت قهقه زد_ مامان گفت فردا نهار بیای اینجا دلخور بودم از امیرعلی_نه ممنون صداش مسخره شد_ وا چرا آخه؟ افتخار نمیدین یا دارین ناز می کنین ؟ گفته باشم خریدار نداره نیومدی هم بهتر! وارد حیاط دانشگاه شدم- کشته مرده این مهمون دعوت کردنتم - من همین مدلی بلدم میای دیگه؟ نفسم روباصدا بیرون دادم و بخار بزرگی جلوی دهنم شکل گرفت:باشه ممنون از عمه تشکر کن - خب دیگه خیلی حرف میزنی از درسهام افتادم اگه رتبه ام خراب بشه امسال, گردن تو! - نکه خیلی هم درس خونی! از تو درس خون ترم ...خداحافظ محی جون خندیدم- خداحافظ دیوونه خودتیی گفت و تماس قطع شد خوبی صحبت باعطیه این بود حسابی حال و هوات رو عوض میکرد... ازحالت غم زده بیرون اومدم و باصورت خندونی به آسمون گرفته نگاه کردم... چه قدر دلم برف و بارون میخواست! رسیدم به قسمت شلوغ حیاط دانشگاه ... انگار همیشه تو این محوطه پر ازدرخت کاج که توی زمستونم سبز بود , بعد کلاس همه اینجا کنفرانس میزاشتن ...قدمهام رو تند کردم ولی یک دفعه تحلیل رفت همه توانم ! امیرعلی بود آره خودش بود ! باور نمی کردم اینجا باشه...متوجه من نشد و قدمهاش رو تند کرد سمت خروجی دانشگاه! نفهمیدم چطور شروع کردم به دوییدن و داد زدم _ امیر علی ..امیرعلی!؟ صدام رو شنید و ایستاد نگاه خیلی ها چرخید روی من که مثل بچه ها با هیجان میدویدم و امیرعلی که باصدای من وایستاد! سرعتم این قدر زیاد بود که محکم خوردم به امیرعلی ... صدای پوزخند و تمسخر اطرافیانم رو شنیدم و متلک هایی رو که من و نشونه رفته بود ... ولی مگرمهم بود وقتی امیرعلی اینجا بود! سرزنش گر گفت: چه خبره محیا؟؟؟؟ https://eitaa.com/khademngoo