آنانکه عشق را پیدا می کنند ،
*حالِشان خوب می شود*
آنانکه موفقیت را پیدا میکنند ،
*روزگارِشان*
اما هیچکدام خوشبخت نمی شوند .
*خوشبختی ، سهم کسانی است که موفقیت و عشق را همزمان داشته باشند* .
*سلام* ✋
*ان شاءالله به برکت صلوات بر محمد (ص) و آل محمد*
زندگیتون همراه با عشق ، موفقیت ، سلامتی و خوشبختی باد . 🤲
*فاصله سرایت ویروس کرونا با ما*
*" یک لحظه است "* .
*ذکر امروز*
*یا حَیُّ یا قَیُّوم*
💠خادم
✿⃟🌸 • @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
#ادمین_بانو
🔘 متن شبهه:
" شیعیان یکی از معجزات الله را (( تولد علی در کعبه )) میدانند! و به آن تا سرحد عرق ملی افتخار میکنند!
اما آیا این متعصبان خشک مغز فقط برای چند لحظه واقعا روی آن فکر کرده اند !؟
که چگونه سنگ های کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد در کعبه علی را به دنیا آورد !؟
اما بحث اصلی ؛
تاریخ تولد محمد : روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل و مقارن با سال ۵۶۷ میلادی است .
تاریخ تولد علی : روز جمعه ۱۳ رجب در سال عام الفیل و در حدود سال ۵۹۹ میلادی . ۳۰ سال بعد از تولد محمد
یعنی اختلاف سنی محمد و علی ۳۰ سال بود و علی دقیقا زمانی که محمد در ۴۰ سالگی ادعای رسالت کرد ۱۰ ساله بود .
و این بدان معناست که علی ۱۰ سال قبل از اسلام متولد شده بود .
حال سوال اساسی اینجاست که مگر کعبه قبل از رسالت محمد پر از بت و شرک و کفر و فسق و فجور نبوده !؟ مگر کعبه محل مهم و معروف بت پرستی اعراب نبوده است !
پس فاطمه بنت اسد مادر شیر خدا چرا باید اینقدر کعبه پر از بت و کفر و شرک برایش مقدس و عزیز باشد که که به هنگام زایمان وارد کعبه میشود آن هم به لطف الله ، و علی را در میان بت های معروف عرب و در کنار لات و عزی و منات و هبل و ۳۶۰ بت دیگر به دنیا می آورد !؟
آیا ابوطالب و فاطمه بنت اسد بت پرست بوده اند و یا این که این واقعه مضحک دروغ است !؟ "
🔆 پاسخ شبهه:
1️⃣ ولادت امیرالمومنین علی (ع) در خانه خدا جزء مسلمات تاریخ است که حتی در منابع معتبر اهل سنّت فراوان نقل شده است .
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920301000720
2️⃣ بزرگان اهل سنّت و شیعه ، متفقا تولد حضرت علی (ع) در کعبه را بزرگداشت و اکرامی نسبت به مقام شامخ و با عظمت ایشان از جانب خدای متعال دانسته اند .
(همان منبع)
3️⃣ شكاف خانه خدا از معجزاتی است كه با وجود تلاشهای بسیار وهابیون و بازسازیهای متعدد همچنان باقی مانده است. تصاویر دراین لینک :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=315
4️⃣ وجود مقطعی بتها در خانه کعبه نمی توانست قداست و معنویت اصیل آن را از بین ببرد.
* رسول خدا (ص) پیش از بعثت و پس از آن همواره بدون توجه به بتها، کعبه را طواف و کنار این خانه مقدس عبادت می فرمود.
* مکه در سال هشتم هجری فتح شد و تا این هنگام در خانه کعبه بت هم وجود داشت ؛ درحالی که کعبه از سال دوم هجری به عنوان قبله گاه مسلمانان بود . پس کعبه مقدس بوده و بت خانه تلقی نمی شده است .
5️⃣ بت ها هرگز از قداست کعبه نکاسته اند و تولد امام علی(ع) در این مکان مقدس فضیلتی بزرگ برای آن حضرت محسوب می شود ، فضیلتی که احدی در آن با حضرت شریک نگشته است.
#میلاد_امیر_المومنین_مبارکباد
✅ #آثار_نماز
🌼 مبارزه با نفس در واقع یعنی ارضای نفس ، [ یعنی انتخاب علاقه بهتر نسبت به علاقه کمتر] یعنی عبور از علاقه های سطحی نفس برای پاسخ دادن به علاقه های عمیق و خوب نفس...
🍃 مثلاً برای ارضای علاقه عمیق و پنهان خود (میل به خداپرستی) باید با علاقه های سطحی و بی ارزش ) شهوات و هوس های) خودمان مبارزه کنیم و آنها را قربانی کنیم.
🌼 لذا باید سر سجاده #نماز بگوییم: «خدایا! من فعلاً اسیر علاقه های سطحی خودم هستم و لذت پرستش تو را درک نمیکنم ولی شنیده ام خبری هست و سخن پیامبر را قبول کرده ام، فعلا بدون اینکه لذت نماز را بچشم نماز می خوانم...»
🍃 اصلا همین نماز خواندن یک مبارزه با نفس است. چون در آغاز برای ما جذابیتی ندارد و دوست داریم فقط برای رفع تکلیف، زود نمازمان را بخوانیم و تمام کنیم،
🌼 ولی برای اینکه حال نفس خودمان را بگیریم و با این هوس مبارزه کنیم باید با آرامش و طمأنینه و بدون عجله نماز بخوانیم.
📚 استاد پناهیان؛ تنها مسیر؛ فصل اول ؛ جلسه هشتم.
✿⃟🌸 • @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
✅ #نماز_معصومین
🧡🔸 حضرت موسي بن جعفر عابدترين، دانشمندترين، سخاوتمندترين انسان در زمان خود بشمار مي رفت.
💙🔹 امام عليه السلام نمازهاي مستحبي شبانه را هميشه مي خواند و آن را به #نماز_صبح وصل مي كرد سپس تا طلوع آفتاب مشغول #تعقيبات مي شد.
🧡🔸 آن حضرت #سجده های طولانی داشت. دو از دعاهای سجده اش که مدام تکرار می کرد، چنین بود:
1⃣ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ اَلرَّاحَةَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ اَلْعَفْوَ عِنْدَ اَلْحِسَابِ.
خدايا! از تو در وقت جان دادن، راحتي و در وقت محاسبه اعمال در قیامت، گذشت را خواهانم.
2⃣ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ.
گناه بندهات بزرگ است، پس گذشت تو نيك باشد.
💙🔹 چنان از ترس خدا مي گريست كه محاسنش از اشك ديدگان تر مي شد. از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشانش رسيدگي مي كرد.
🧡🔸 شبها با زنبيل هايي كه محتوي طلا، نقره، آرد و خرما بود، به سراغ فقراي مدينه مي رفت و به ايشان مي داد در عين حال نمي فهميدند چه كسي به آنها كمك مي كند.
📚 بحارالانوار، ج 48، ص 101.
✿⃟🌸 • @khademngoo 🌸• ✿⃟☔️
🌹🌿🌹🌿🌹
🌿🌹🌿🌹
🌹🌿🌹
🌿🌹
🌹
|📄🙃 #تایم_رمان |
♥️ #رمان_عشق_با_طعم_سادگی
🖇 #قسمت_42
کلاسم تموم شده بود و با بدنی که بی حال بود به خاطر سرماخوردگیه دوروز پیش, پله هارو آروم
آروم پایین می اومدم با ویبره رفتن گوشیم توی جیب مانتوم اون رو برداشتم و تماس رو وصل
کردم
_علیک سلام عطیه خانوم چه عجب یاد ما کردی؟
عطیه_علیک سلام عروس ...بهتری ؟ به دیار باقی نشتافتی هنوز؟
_به کوری چشم تو حالم خوبه خوبه ...حالا فرمایش؟
_عرض کنم خدمتت که ...حالا جدی جدی خوبی؟
_کوفت عطیه حرفت و بزن... دارم از خستگی میمیرم سه کلاس پشت سرهم داشتم الان تازه
دارم میرم خونه
_خب حالا کوه که نکندی
پوفی کردم _قطع می کنم ها
عطیه_تو غلط می کنی گوشی رو روی خواهر شوهرت قطع کنی بی حیا
بلند گفتم: عطی
خندید_درد ...نگو عطی آخر یکبار سوتی می دی جلوی امیرعلی ... خب عرضم به حضورت که با
اون اخلاق زامبی ایت!
کشیده گفتم: بی تربیت
قهقه زد_ مامان گفت فردا نهار بیای اینجا
دلخور بودم از امیرعلی_نه ممنون
صداش مسخره شد_ وا چرا آخه؟ افتخار نمیدین یا دارین ناز می کنین ؟ گفته باشم خریدار نداره
نیومدی هم بهتر!
وارد حیاط دانشگاه شدم- کشته مرده این مهمون دعوت کردنتم
- من همین مدلی بلدم میای دیگه؟
نفسم روباصدا بیرون دادم و بخار بزرگی جلوی دهنم شکل گرفت:باشه ممنون از عمه تشکر کن
- خب دیگه خیلی حرف میزنی از درسهام افتادم اگه رتبه ام خراب بشه امسال, گردن تو!
- نکه خیلی هم درس خونی!
از تو درس خون ترم ...خداحافظ محی جون
خندیدم- خداحافظ دیوونه
خودتیی گفت و تماس قطع شد
خوبی صحبت باعطیه این بود حسابی حال و هوات رو عوض میکرد... ازحالت غم زده بیرون اومدم
و باصورت خندونی به آسمون گرفته نگاه کردم... چه قدر دلم برف و بارون میخواست!
رسیدم به قسمت شلوغ حیاط دانشگاه ... انگار همیشه تو این محوطه پر ازدرخت کاج که توی
زمستونم سبز بود , بعد کلاس همه اینجا کنفرانس میزاشتن ...قدمهام رو تند کردم ولی یک دفعه
تحلیل رفت همه توانم !
امیرعلی بود آره خودش بود ! باور نمی کردم اینجا باشه...متوجه من نشد و قدمهاش رو تند کرد
سمت خروجی دانشگاه!
نفهمیدم چطور شروع کردم به دوییدن و داد زدم
_ امیر علی ..امیرعلی!؟
صدام رو شنید و ایستاد نگاه خیلی ها چرخید روی من که مثل بچه ها با هیجان میدویدم و امیرعلی
که باصدای من وایستاد!
سرعتم این قدر زیاد بود که محکم خوردم به امیرعلی ...
صدای پوزخند و تمسخر اطرافیانم رو
شنیدم و متلک هایی رو که من و نشونه رفته بود ...
ولی مگرمهم بود وقتی امیرعلی اینجا بود!
سرزنش گر گفت: چه خبره محیا؟؟؟؟
https://eitaa.com/khademngoo