10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 #طبق_برنامه_پنج_شنبه_ها:
✅#ورزش_خانگی
💢تمرینات آمادگی جسمانی با استفاده از وسایل تو خونه
🏃♂🏃♂#تمرینات_آمادگی_جسمانی
🏃♂تمرینات ورزشی در خانه برای بالا بردن ایمنی بدن 🏃♂
🔍#انچه__باید_بدانیم(❤️#کلاس_مجردها❤️)
🔵باید و نباید های#تحقیقات_در_ازدواج
🍂سه راه برای شناخت طرف مقابل
🔸️تحقیقات ۵۰ درصد
🔸️گفتگوها ۲۰ درصد
🔸️مشورت و آزمون های روان شناختی ۳۰ درصد
🍎#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
❌هفت معیار اشتباه در انتخاب همسر :
۱) نداشتن شناخت کافی
۲)ازدواج به امید تغییر
۳)انتخاب هیجانی و عاطفی
۴)انتخاب از روی ظاهر
۵)احساس تنهایی
۶)انتخاب از روی قسمت
۷)ازدواج اجباری
🍎#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸آخرین پنجشنبه تیر ماهتون
مزین و معطر به عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد ﷺ
و خاندان پاک و مطهرش🌸🍃
🌸اَلّلهُـمَّ✨
⚘صَـلِّ✨
🌸عَـلىٰ✨
⚘مُحَمّـدٍ✨
🌸وَ آل ✨
⚘مُحَمّـد✨
🌸وَ عَـجِّل✨
⚘فَرَجَهُـم✨
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
مرد ثروتمندی پسری عیاش داشت هر چه پدر نصیحت میکرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجیها بردار اینها عاشق پولت هستند جوان جاهل قبول نمیکرد
تا اینکه لحظه مرگ پدر فرا میرسد
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم من از دنیا میروم ولی در مطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو میدهم
آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن
پدر از دنیا میرود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدر افراط میکند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد
کم کم دوستانش که وضع را چنین میبینند از دور او پراکنده میشوند پسر در بهت و حیرت فرو میرود و به یاد نصیحتهای پدر میافتد و پشیمان میشود اما سودی نداشت
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری مینشیند تا رفع گرسنگی کند در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود
پسر ناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند
نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند، سر صحبت را باز میکند و میگوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت و حال آمدم که روز خود را با شما بگذرانم
رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخرهاش کردند
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل میشود و در راه به یاد حرفهای پدر میافتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است
چهارپایهای آورده طناب را روی گردنش میاندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسهای کف زمین میافتد
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پر از جواهر و سکه طلا میبنید، به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشهای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغالهای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان به زیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد
دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
فلان فلان شده ها در روزگار فقر و محنت به شما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغالهای را برده است؟
و چماق دارها را خبر میکند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش میزنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد
هدایت شده از خانواده قرآنی
شرکت کننده شماره 1⃣4⃣
🔸 مسابقه چالش سین زنی غدیر خم
نام و نام خانوادگی : سیده الهه حسینی
شهر : نورآباد
سن : ۱۱
🔺کانالخانوادهبزرگقرآنی↯
Eitaa.com/qoran_khanevade
#خانوادهبزرگقرآنی🌱
#عید_غدیر💚
#امام_زمان🌸