eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی! کجا این دل شکسته را جزنگاه تو درمانیست وکجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی 🍁ای معبودم!... چه لذت بخش است گذرنسیم یادتو بردلها، چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها، و چه شیرین است پیمودن اندیشه درجاده غیب ها بسوی تو، 🍁سبحانا... "ای یگانه محبوب بی ریا"در کنارمان گیر و دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛ بار الها.... تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،اجابت کن دعاهای بندگانت را... الهی آمین.. 🌙شبتون منوربه نورخدا🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══❉☘️🌺🌼🌺☘️❉═══┅┄ ❇️خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد (شيخ ارده شيره) ✅حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى مى فرمودند: ✳️ در قم شيخى بود معروف به شيخ ارده شيره جهت معروف شدنش به اين نام آن بود كه او به ارده شيره بسيار علاقه داشت و حتى كتابى در وصف ارده شيره نوشته بود. آدم فقيرى بود خانه و منزلى نداشت . در حقيقت تارك دنيا بود. يك شب در زمستان در ميان مقبره ميرزاى قمى در قبرستان شيخان خوابيد صبح براى نماز بلند شد ديد برف زيادى آمده پشت در را گرفته ، شيخ هر كارى كرد در باز نشد، ماند در ميان مقبره از طرفى وسيله وضو حتى وسيله ى تيمم هم نبود چون مقبره باگچ و سيمان و ساير مصالح ساختمانى پوشيده شده بود نزديك طلوع آفتاب شد ديد نمازش قضا مى شود با همان حال بدون وضو و تيمم صحيح نماز را خواند بعد از نماز رو كرد به طرف آسمان و دستها را بلند نموده به شوخى به خداوند عرض ‍ كرد: خدايا! تا به حال تو به من هر چه دادى من چيزى نگفتم و قبول كردم گاهى نان و ارده شيره دادى شكر كردم ، گاهى هم نان دادى و اصلا خورش ‍ ندادى باز هم قبول كردم خدايا تو هم امروز اين يك نماز بى طهارت را از من قبول كن و مرا مواخذه مكن . ناقل فرمود بعد از وفات شيخ يكى از دوستان صالحش او را در خواب ديد پرسيد: خداوند با تو چگونه رفتار كرد؟ گفته بود: خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد(1) . 📚 1 - نماز اول وقت ، رجايى خراسانى ، ص ۱۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز كه عزم رویش دارم، كاش می‌شد بذر شوم و خود را در خاك پایت پنهان كنم و تا به آبی‌ترین نقطة هستی بالا روم. هر وقت كه روشنایی دعا را در تیرگی دلم می‌كارم، بهاران آرام،آرام در برگ‌هایم می‌خزد و ساقه‌هایم عاشقانه تو را فریاد می‌زنند. و غروب جمعه كه عطر تو در كوچه پس كوچه‌های غبارآلودم می‌پیچد، كوچه‌های خاك گرفته دلم از بوی خوشت عطرآگین می‌شود. آقای من! به زلال اشك‌هایم قسم، در كوچه‌های غمین و غریب روزگار، تنها در هوای آینده ی روشن انتظار نفس می‌كشم... و ظهورت را به انتظار نشسته ام. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا