eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 هر روز یک شهید بزرگوار رو خدمتتون معرفی میکنیم تا انشاالله با ۳۱۳ شهید آشنا شوید🌺 : در یکم اسفند ماه 1338 در شهر ممقان دیده به جهان گشود. او از کودکی، یار و یاور خانواده بود و از هیچ کوششی در جهت کمک به اقتصاد خانواده دریغ نمی کرد. تحصیلات دوره های ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خود انجام داد؛ و تحصیلات دوره ی متوسطه را در هنرستان صنعتی تبریز به پایان برد. با پیروزی انقلاب اسلامی، وارد سپاه پاسداران انقلاب شد. پس از به پایان رسانیدن دوره پزشکیاری، در دی ماه 1358 جهت مبارزه با فتنه انگیزان، راهی شهرستان پاوه شد. او در تمامی عملیات های آزادسازی شهرهای کردستان در کنار سردار احمد متوسلیان به نبرد با ضد انقلابیون پرداخت. وی که از دست پروردگان حاج احمد بود، به همراه او به جبهه جنوب رفت و در تشکیل تیپ 27 محمد رسول الله (ص) او را یاری داد. در این تیپ، از سوی حاج احمد، مسئولیت (واحد بهداری) به عهده ی او قرار گرفت. نخستین عملیات تیپ27، نبرد (فتح مبین) بود. در این نبرد(محمدحسین)، مجروح گردید. عملیات های بیت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر1، والفجر4، خیبر، بدر ووالفجر8، شاهد تلاش ها و جانفشانی های سردار ممقانی بودند. سرانجام سردار محمدحسین مردی ممقانی، دلیر مردی از خطه ی آذربایجان درسیزدهم تیرماه 1365 در عملیات کربلای1، برای آزادسازی شهر مهران به اسطوره های عرشی پیوست.
🦋براے آمدنت انتظار ڪافے نیست دعا و اشڪ و دل بے قرار ڪافے نیست ✨چنین ڪہ یخ زده ایمان،اگر هر روز هزار بار ببارد بهار ڪافے نیست 🦋خودت دعا بڪن اے مهربان ڪہ برگردے دعاے این همہ چشم انتظارڪافے نیست ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
💖🌙پروردگارا🍃💕 در انتظار رحمتت نشسته ایم بدهی 🌙 کریمی ، ندهی💦 حکیمی بخوانی💕 شاکرم ، برانی 🍃 صابرم 💕💦پروردگارا 💦🌙💕 احوالم چنانست که می دانی؟ و اعمالم چنین است 💖🍃که می بینی.؟ 🌙🍃نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز، بحق کبریایی ات💖 🌙💦 بحق راستی 💞 بحق خوبی🌙💕 💦 بحق بزرگی 💕 بحق انصاف🍃 🍃💕 بحق حقانیت 💞 بحق مهربانی 💦🌙 و بحق عشق 💞🌙 🍃💦💕 بهترینها را برای همه دوستان عزيزم مقدرفرما🍃💦 الهی آمین🌙💕 🍃🌙 شبتون شهدایی ،خدا قوت🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍😍😍😍 کانال مورد علاقتونو پیدا کردم🤩🤩🤩🤩 زود جوین شید😀✨✋🧡🧡💚💚 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❤️https://eitaa.com/oshaghoolhasan ❤️ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ┏━━━•❅•❈•°•❅•━━━┓ @oshaghoolhasan✨ ┗━━━•❅•❈•°•❅•━━━┛
||عُشــ💕ـاقُ الــحــَسَــن|| ‌‌|^🦋^| . . .🌿🌼 برروي‌تک‌تک‌ما، مادر اوکرده‌حساب↓ گفته‌هرکس‌حسني‌نيست‌ √ مست‌عشقم‌بگذارید‌بگویم‌سخنے نفر‌چهارم‌ اصحاب ‌کساء‌ ((: 💚🌺 💚🌸 [∞____∞____∞____∞____∞]🦋 @oshaghoolhasan🌸✨🍃^_^ [∞____∞____∞____∞____∞]🦋 ‎‌ https://eitaa.com/oshaghoolhasan 👆👆👆 💚🧡دعوت آقاے کرم رو پس نزن^🕊 بہ محفل خوش اومدی 🍃♥️🌙✋🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از همچی کده
سلام تبادل؟ +۴۰۰ هرکی هست بیاد پی وی @Aliz138680 •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•   @BestCoM2 •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدای مهربان من می‌دانی که چقدر به رحمت تو امید بسته ایم و چقدر آرام می‌شویم از اینکه تو و مهربانی و لطفت را همیشه در جان لحظاتمان احساس می کنیم ... حس داشتنت ، حس بودنت ، حس حضورت در تار و پود لحظاتمان جاریست و چقدر با تو خوشبختیم... و چقدر با تـو ای خـدای مهربانم پر از آرامشیم الهی، این آرامش را برایمان ابدی گردان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 پاسخ توئیتری عضو دفتر نشر آثار رهبری به شایعه رسانه‌های آمریکایی درباره سلامتی رهبر انقلاب 🔺فضائلی: به کوریِ چشم دشمنان و به فضل الهی و با دعای خیر ارادتمندان رهبر انقلاب، سلامت و با نشاط به انجام برنامه‌های خود طبق روال مشغول‌ هستند. ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_و_هفتم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ تو اتوبوس محمد جو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به روایت حانیه ......................................................... مامان_ حانیه جان. بیا این میوه ها رو بزار رو میز الان میرسن. _ اومدم ظرف میوه رو از مامان گرفتم و گذاشتم رو میز . _ مامان بهتر نبود منم برم باهاشون ؟ مامان _ حالا که نرفتی. الانم میرسن دیگه. این حجم دلهره و نگرانی برای من غیر قابل تحمل بود. فوق العاده میترسیدم از عکس العمل عمو نسبت به نماز,خوندن و حجابم. تو فکر بودم که تلفن زنگ خورد. _ بله؟ فاطمه_ سلااااااام خانووووووم . سال نو مبارک. _ سلام نفسسسسسم. عیدت مبااااارک. خوبی؟ فاطمه_ مرسی عزیزم توخوبی؟ _ نه فاطمه_ چرااااااا؟ _ فاطمه میترسم. میترسم از عکس العمل عمو فاطمه_ مگه راه غلط رو انتخاب کردی؟ مگه به راهی که زبل راهی که انتخاب کردی مطمئن نیستی؟ اون باید به ترسه که یه عمر حرفای اشتباه تحویلت داده و حالا معلوم شده واقعیت چیزی که میگه نیست. _ اره. مطمئنم راهم درسته ولی عمو ناراحت میشه فاطمه_ ناراحتی اون مهم یا خدا صدای آیفون بیانگر اومدن عمو اینا بود. _ فاطمه جان شرمنده اومدن من باید برم. خیلی ممنون که زنگ زدی عزیزم. سلام برسون فاطمه_ دشمنت شرمنده . خدانگهدارت عمو بهم محرم بود، پس دلیلی نداشت حجاب داشته باشم. یه شلوار پاکتی سبز با یه تیشرت مجلسی همرنگش و برای استقبال با مامان دم در ورودی ایستادیم. امروز روز اول عید نوروز بود، همون روز اومدن عمواینا. بابا و امیرعلی رفته بودن فرودگاه دنبالشون و چون خونشون رو فروخته بودن قرار بود این چند روز بیان خونه ما . از همون لحظه ورود حس خوبی نسبت به زن عموی جدیدم یعنی طناز خانوم نداشتم دقیقا همون حسی که تو مهمونی داشتم. جالبه با این که چندماهه ایران نبوده هنوزهم با مد اینجا کاملا آشنایی داره. یه تاب خیلی کوتاه مشکی یه مانتو سفید جلو باز که تا روی زانو بود و یه ساپورت مشکی و شالی که. فقط پوششی بود برای کلیپسش. آرایشش که هم که قابل بیان نبود. خیلی گرم با من روبوسی کرد و با مامان خیلی سرد ، در حد یه غریبه اما مامان با اینکه میدونستم با زن عمو عاطفه خیلی راحت تر بود حتی با این وجود که اعتقاداتشون و عقایدشون بهم نمیخورد خیلی گرم باهاش احوالپرسی کرد و بعد هم نوبت عمو بود. زن عمو بعد,از احوالپرسی با اینکه فکر کنم میدونست خانواده ما مذهبین اما شال و مانتو که چه عرض کنم بلیزش رو دراورد و داد به من که آویزون کنم و اینکارش مورد پسند هیچکدوم از ما نبود. . . عمو_ ما نمیخواستیم مزاحم شما بشیم دیگه به اصرار تانیاجون اومدیم. دیگه فردا رفع زحمت میکنیم. میدونستم عمو مشکلش مزاحمت و اینجور چیزا نیست بلکه فقط اعتقادات بابا اینا بود اصلا نمیدونم چرا ولی نماز خوندن و حجاب داشتن و کلا هر کاری که مصداق دینداری باشه اذیتش میکنه . بابا_ داداش زحمت چیه. مراحمید . مارو قابل نمیدونید؟ عمو_ هه. نه بابا این حرفا چیه؟ میترسم خم و راست نشدن ما اذیتتون کنه. و بعد با لبخند معنی داری به من و زن عمو نگاه کرد. اما بابا در جوابش گفت_ هرکس عقاید خودشو داره. عمو هم که از این خونسردی بابا جا خورده بود گفت ولی در هر صورت ما فردا میریم هتل و تانیا رو هم میبریم با خودمون. نمیدونم چرا ولی خدا خدا میکردم که بابا اجازه نده و من مجبور نشم باهاشون برم. _ خودش میدونه. ووووووووویییییی حالا من جواب عمو رو چی بدم. تو فکر بودم که صدای اذان بلند شد. امیرعلی با اجازه ای گفت و بلند شد و منم به دنبالش که عمو صدام کرد. عمو _ تانیا. تو کجا؟ _ میام الان. وضو داشتم سریع رفتم تو اتاق ، درو بستم و شروع به نماز خوندن کردم. با صدای در استرس گرفتم که نکنه عمو باشه ولی بعد گفتم حتما مامانه یا شایدم امیرعلی. _ السلام و علیکم و رحمة الله و بركاته وقتی سرم رو برگردونم با عمو مواجه شدم که دست به سینه دم در وایساده بود و با یه پوزخند عجیب و چهره ای که عصبانیت توش موج میزد به من زل زده بودم. وقتی دید نمازم تموم شد. اعضای صورتشو کمی جمع کرد و بعد انگار داره مورد چیز چندش آوری صحبت میکنه گفت _ تو نماز میخونی ؟ نماز رو با یه غلظت خاصی گفت _ من من..... راستش....... مغزم از کار افتاده بود و نمیدونستم بايد چه جوابی بدم که براش قانع کننده باشه. عمو_ تو چی؟ اینا محبورت کردن نه؟ سریع حاضر شو سریع . درو باز کرد بره بیرون که سریع مغزم بهم فرمان داد _ نخیر. اینا مجبورم نکردن. خودم انتخاب کردم. عمو_ چی؟ خودت انتخاب کردی؟ چی میگی تو؟ _ فهمیدم همه چیزایی که میگفتید غلط بوده. همه چیش. من به وجود خدا ایمان دارم به نماز ، به روزه به حجاب و هزار تا چیز دیگه. پوزخندی زد که کفریم کرد بعد هم رفت بیرون و درو محکم بست . و بعدش هم فقط صدای فریادهای عمو میومد که خطاب به مامان وبابا
آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم. . . . آرمان_ خب خوشگل خانوم. بیا اینم شماره من. _ مرسی آرمان_ راستی فردا برنامت چیه ؟ _ اوممم. برنامه خاصی ندارم . چطور؟ آرمان_ بریم بیرون یکم بیشتر آشنا بشیم _ باشه. ساعتشو هماهنگ میکنم باهات. آرمان_ باشه خانمی. فعلا. بای. چشمک پر از نازی براش میزنم. آرمان اولین مهمونی بود که رفت همزمان با رفتنش بچه ها اومدن طرفم. سیما_ خیلی........... دلارام_ جبرانش میکنم برات تانیا خانوم. یه دختره دهاتی اومده برا ما شاخ میشه از حرفاشون سر در نمیاوردم. شاخ بازی ؟ چه ربطی داره ؟اصلا مگه من رفتم سراغش........ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: همانطور كه براى آن كسى كه از تو قرض گرفته جايز نيست كه اداء آن را به تأخير بيندازد، پس براى تو هم جايز نخواهد بود كه با اين كه مى دانى او تنگدست است از او مطالبه كنى.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
🌱 اگه ‌قاطی‌بشی؛ رفیق‌بشی،دوست‌بشی، با ‌امام‌زمان ‌خودمونی ‌بشی؛ بی‌ریشه ‌پیشه‌بشی، بی‌خورده‌ شیشه‌بشی، پشتِ رودخونه‌ی‌ چه‌کنم‌ چه‌کنمِ‌زندگی؛ رشته‌یِ‌ دلت ‌دستِ آقا‌ باشه، آقا خودش ‌عبورت ‌میده:) 💕💕💕
📚 ✍بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد.او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد.پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید:تو دیگر چه کافری هستی؟بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد:چرا به من ناسزا می گویی؟به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟ پیرمرد جواب داد:تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای! بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت:اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که دنبال شهادت هستن..این ۳۸ ثانیه کلیپ رو ببینند ┄┅═══❉☀❉═══┅┄
✨💫✨💫✨💫✨ 💢سوال : 💦 آب گرفتن از صورت، برای مسح، بدون نیاز به آب 💦 ✅ پاسخ: 👇👇 ✍ آیت الله خامنه ای: اگر دست خشک نباشد، برای مسح با تر کردن آن با صورت یا ... صحیح نیست، بله اگر برای مسح دست خشک شده باشد، فقط از ابرو و موی صورت میتوان دست را تر کرد. ✍ آیت الله مکارم : وضوهای سابق صحیح است اما در آینده بدون ضرورت از این کار اجتناب نمایید. تنها در صورتی که رطوبت دست برای مسح پا کافی نباشد می توان از رطوبت سایر اعضا گرفت و مسح کشید. در این صورت هم تا استفاده از رطوبت دست ممکن باشد استفاده از رطوبت صورت صحیح نیست. ✍ آیت الله شبیری: تنها در صورتی می توان از آب صورت برای مسح پا استفاده نمودکه رطوبتی برای مسح در دست باقی نمانده باشد و در غیر این صورت اگر آبی برای مسح گرفته، وضو باطل است ❌ و باید نمازهایی که با آن وضو خوانده؛ قضا کند.🙁 ✍ آیت الله وحید: در فرض سؤال وضویتان باطل است ❌ و نمازهایی که با چنین وضویی خوانده اید باطل میباشد و واجب است قضاء نمایید فقط اگر براى مسح رطوبتى در كف دست نمانده باشد ، نمى توانید دست را با آب خارج تر كند ، بلكه بايد از ريش خود كه داخل در حدّ صورت است رطوبت بگيرید وبا آن مسح نمايد ، و گرفتن رطوبت از غير ريش و مسح نمودن با آن بنابر احتیاط واجب صحیح نیست. ✍آیت الله سیستانی:‌این کار جایز نیست ولی اگر از روی جهل قصوری بوده قضا ندارد.😌 ✍ آیت الله فاضل: گرفتن آب مسح از صورت زمانی جایز است که در اثر خشک بودن هوا و امثال آن آب برای مسح در کف دست باقی نماند، اما در ابتدا اگر کسی آب از صورت بگیرد و با آن مسح بکشد وضو باطل است.❌ 📚 منبع: 💻 استفتا از سایت مراجع 🌸🌿🌿🌸🌿🌿🌸🌿🌿
🔸طرح‌جدید ‌شهیدابراهیم‌هادی❤️ 💰هزینه‌استفاده‌: 🔉قرائت‌دعای‌فرج 😍به‌نیابت‌ازشهید ''بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم'' 👤الہے‌عظم‌البلاء...