اگر دنبال عروج و سلوک عاشقانه با معبودت هستی،
از دل هایی که به زبانت، به نگاهت، به رفتارت، به بی اعتنایی ات شکسته ای
شروع کن.
یک بار طلبه ای رفت سراغ استادش و گفت که درس ها را نمیفهمد.
کم آورده است.
زیاد میخواند ولی کم می داند.
استاد راه و چاه خوش ذهنی نشانش نداد، فرمول تقویت حافظه یادش نداد، منبر نرفت برایش که چنین کن و چنان، فقط پرسیده بود:
فامیل داری در نجف؟؟؟
طلبه پاسخ داده بود:
بله پسرخاله ی طلبه ای که میانه ام با او صاف نیست.
استاد گفته بود: همین امروز می روی و کفش او را جلویش جفت می کنی
طلبه گفته بود: من!!!
استاد گفته بود بله تو! اگر میخواهی قلبت روشن شود، باید میانه ات را با او صاف کنی، باید این من را بشکنی.
آن طلبه میرزاجواد آقاملکی تبریزی بود؛ استاد العرفا.
یک "مَن" را شکست، راه عروجش از به دست آوردن یک دل به وسعت آسمانها، گشوده شد...
#سخنرانی سرکارخانم شهریاری
#فاطمیه۹۸
#تهران