eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.7هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.6هزار ویدیو
172 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از دردهایم با تو میگویم پدرجان  از گوشواره از النگویم پدرجان  تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است  دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان  #    🏴🏴 ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @khademngoo ╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
(علیها ‏السّلام)، دختر سه ساله‌ی امام حسین (علیه ‏السّلام) بود که به همراه خانواده‌ی امام حسین (علیه ‏السّلام) به کربلا آمده بود تا در کنار پدر و خویشاوندانش (برادر ، عمو و عمّه و ...) باشد. امام حسین (علیه ‏السّلام) دخترشان را خیلی دوست داشتند، حضرت رقیه هم امام حسین (علیه ‏السّلام) را خیلی خیلی دوست داشتند. لحظه ی آخری که امام حسین (علیه ‏السّلام) قصد رفتن به میدان جنگ را داشتند، رقیه کوچولو را روی پای خود نشاندند و برسر و موی ایشان دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او خداحافظی کردند. بعد از شهادت امام حسین (علیه ‏السّلام) و یارانشان، تمام کسانی که زنده ماندند، را به اسارت بردند، حضرت رقیه هم اسیر کوچک این قافله بودند، که به همراه عمّه زینب جان و دیگر اسیران به سمت شام حرکت کردند. حضرت رقیه که دیگر پدرش کنارش نبودند، موقع ترس از آدم‌های بدی که همه‌ی اسیران و حضرت رقیه (علیها ‏السّلام) را اذیّت می‌کردند به سمت حضرت زینب (علیها ‏السّلام) می‌رفتند و زیر چادر ایشان پناه می‌گرفتند. ایشان در آن زمان، با آن شرایط بد، خیلی سختی کشیدند. در خرابه‌های شام ، صدای گریه‌ی بچّه‌ی کوچکی به گوش می‌رسید، همه خوب می‌دانستند که این صدا، صدای رقیه دختر امام حسین (علیه ‏السّلام) است، که دلتنگ پدرش شده است، ایشان از خواب پریده بودند و گویی در خواب، پدرشان را دیده بودند و بهانه‌ی پدرشان را می‌گرفتند. یاران یزید به یزید خبر دادند که حضرت رقیه (علیها ‏السّلام) بی‌تابی می‌کند و سراغ پدرشان را می‌گیرد. یزید ملعون و بدجنس که امام حسین (علیه ‏السّلام) را شهید کرده بود، به یارانش گفت: سر بریده‌ی امام حسین (علیه ‏السّلام) را به دستان کوچک حضرت رقیه (علیها ‏السّلام) بدهند.