eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 هر شب معرفی یک شهید بزرگوار طلبه شهید، محمد جدیدی، همان شهیدی است که در آخرین حضورش در جبهه‌ها خطاب به والدین خویش می‌نویسد: «به جایی آمده‌ام که ملکوتش نامند... و من هرگز چنین جایی را رها نمی‌کنم.» یکی از دوستان طلبه‌اش می‌گوید: در قم با محمد در منزلی بودیم. صاحب‌خانه به ما هشدار داد که باید خانه را تخلیه کنید، ولی محمد جدیدی در صورت تمایل، می‌تواند بماند. از صاحب‌خانه علت استثنا ‌کردن محمد را جویا شدیم. او جواب داد: شبی با صدای مشکوکی بیدار شدم، کم‌کم متوجه شدم که محمد است که مشغول شکستن یخ‌های حوض است و می‌خواهد وضو بسازد. دیدم آهسته‌آهسته در آن سرمای شدید به پشت در اتاق رفته و به نماز ایستاد تا کسی بیدار نشود. چند شب مراقب بودم و متوجه شدم که کار محمد هرشب همین است. شهید جدیدی از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده می‌کرد و چندین‌بار موفق به حضور در آن سرزمین ایثار و شهادت شده بود. پدرش نقل می‌کند: محمد در سال شصت، دو روز در روستا بود. پیشنهاد کردیم تا در این فرصت که از قم آمده، برایش ازدواج صورت دهیم. محمد گفت: صبر کنید عید نزدیک است، لااقل تا آن‌وقت صبر کنید. در مملکت جنگ است، اگر زنده ماندم خبرتان می‌دهم. در همین ایام به جبهه رفت و شهد شیرین شهادت را نوشید. دوستانش می‌گفتند: در سنگر دیده‌بانی بود که گلوله‌ای مستقیم به پیشانی‌ او خورد و در آبان‌ماه سال 60 با لباس سرخ از عالم فانی به دار باقی کوچید. ╔═.🍃.═══════╗ 🌼@khademngoo🌼 ╚═══════.🍃.═╝