روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_هشتم 🔴ادامه شیوه های #امر_ب
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_بیست_و_نهم
🔴ادامه شیوه های #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ( بخش هفتم )
6⃣1⃣. شیوه کم محلی😒
🔹 یعنی در حدی با گناهکار رفتار کنیم که متوجه کار زشت خود بشه
7⃣1⃣. ضررهای علمی و پزشکی اون گناه رو برای گناهکار توضیح بدیم👨⚕💉
8⃣1⃣. شیوه تماس ناشناس📞🤔🤫
🔹 یعنی ما به یکی از آشناهامون که مورد اعتماده بگیم که به صورت ناشناس زنگ بزنه و به او #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر بکنه😎
ابن پیام را منتشر کنید...🌹
#رهایی_از_رابطه_حرام
#قسمت_بیست_و_نهم
🔵 به طور کلی مبارزه با هوای نفس یا همون انتخاب تمایلات برتر یه کار بسیار سختی هست البته اگه آدم بخواد بدون برنامه و بدون کمک گرفتن از خداوند متعال و اهل بیت انجامش بده.
✅ مبارزه با نفس باید توی بغل خدا باشه تا هم شیرین بشه و هم انسان رو همیشه با انرژی نگه داره.
☢️ مثلا تا فکر طرف مقابل توی ذهنت اومد سریع به خدا پناه ببر. مثل بچه ای که از ترس غریبه ها سریع توی بغل مامانش میره.
سریع توی قلبت با خدا ارتباط برقرار کن و بگو خدایا منو که میشناسی ولم کنی میرم گناه میکنم... به حق امام زمان کمکم کن و دستمو بگیر...😢😥
🔸 بعد موقعیتت رو عوض کن و یه مسافرتی چیزی برو. یا حداقل برو بیرون از خونه یه چرخی بزن که این افکار از سرت بیفته.
✅ هر روز صبح دعای عهد رو با این نیت که با امام زمان تجدید عهد کنی بخون...
🌷 اون لحظه هایی که آدم از ترس گناه میره توی بغل خدا، قشنگ ترین و موثر ترین لحظات زندگی انسان خواهد بود...
✅ بعد از یه مدت که این مدلی با خدا و امام زمان ارواحنا فداه انس گرفتی احساس میکنی که اصلا لذت رابطه حرام یه لذت مسخره بوده و به همه دلتنگی های بچگانه ای که قبلا داشتی میخندی!
کلا زندگیت یه مدل دیگه ای میشه و کم کم سطح بالاتر و برتر از حیات رو تجربه خواهی کرد...☺️😊💕
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#قسمت_بیست_و_نهم
🔴ادامه شیوه های #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر ( بخش هفتم )
6⃣1⃣. شیوه کم محلی😒
🔹 یعنی در حدی با گناهکار رفتار کنیم که متوجه کار زشت خود بشه
7⃣1⃣. ضررهای علمی و پزشکی اون گناه رو برای گناهکار توضیح بدیم👨⚕💉
8⃣1⃣. شیوه تماس ناشناس📞🤔🤫
🔹 یعنی ما به یکی از آشناهامون که مورد اعتماده بگیم که به صورت ناشناس زنگ بزنه و به او #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر بکنه😎
ابن پیام را منتشر کنید...🌹
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_هشتم ...................................
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
.........................................
به روایت حانیه
به روایت حانیه
چقدر دلم میخواست با یکی حرف بزنم ، یکی که درکم کنه و چه کسی رو بهتر از امیرعلی سراغ داشتم ؟ برادری که در کنار همه اذیت های من همیشه و همه جا پشتیبانم بوده و هست.
تق تق تق
امیرعلی_ جانم؟
آروم درو باز کردم و وارد شدم. طبق معمول پشت میزش نشسته بود و کتاب میخوند.
_ وقت داری یکم حرف بزنیم؟
امیرعلی_ علیک سلام. بله من برای خواهرگلم همیشه وقت دارم. سر خوش نشستم رو تختش و شروع کردم به تعریف کردن اتفاقاتی که تفریحمون رو نا تموم گذاشت. با هر کلمه من اخمای امیرعلی بیشتر میرفت توهم. و در آخر
امیرعلی_ نگفتم بزار باهم بریم؟ بعدش هم ابجی چه دلیلی داره که تو جواب یه عده..... بعد هم کلافه "استغفرالله " ای گفت.
_ حالا ببخشید دیگه. امیر تو با حرف اون آقا موافقی؟ خودت که میدونی من هرچقدر هم بدحجاب باشم اهل اینجور چیزا نیستم. یعنی قیافه من انقدر غلط اندازه؟
امیرعلی با پاش رو زمین ضرب گرفته بود و جوابی بهم نداد ، یعنی اونم همین فکر رو میکرد؟ عصبی از سر جام بلند شدم.
_ آره؟ آره؟ تو هم فکر میکنی خواهرت از اون دختراییه که محتاج نگاه چهارتا پسره؟ فکر کردی من اینجوری تیپ میزنم که پسرا بهم تیکه بندازن ؟
امیرعلی_ واه خواهر من . چرا عصبانی میشی من کی همچین حرفی زدم؟
دیگه برخوردام دست خودم نبود ، دلم نمیخواست دیگران درموردم همچین فکری بکنن ، شاید بدحجاب بودم ولی عقده ای نبودم . زدم زیر گریه و سریع پناه بردم به اتاق خودم، درو قفل کردم و خودمو انداختم و رو تخت و هق هق گریم رو آزاد کردم. چند ثانیه بعد صدای در و امیرعلی و گریه من و بعدش هم صدای نگران مامان بود که میخواست ببینه چی شده .
امیرعلی_ خواهرگلم. من که چیزی نگفتم. تو سکوت من رو برای خودت معنا کردی و اشتباه برداشت کردی. درو بازکن باهم حرف بزنیم.
مامان_ عه. خوب یکی بگه چی شده ؟
امیرعلی_ هیچی مامان جان. منو حانیه باهم بحثمون شده. چیزخاصی نیست که.
مامان_ شما کی بحث کردید که این دفعه دومتون باشه ؟ دروغ نگو امیرعلی.
امیر علی_ مامان جان بزارید حالش خوب بشه براتون توضیح میدم.
مامان_ از دست شماها . خیلی خب.
امیرعلی_ درو باز کن باهم حرف بزنیم. این راهش نیست. با این کارت هیچ چیز درست نمیشه.
_ میشه تنهام بزاری؟
امیرعلی_ میشه باهم حرف بزنیم؟
_ نه.
امیرعلی_ خیلی خب پس من همینجا میشینم تا زمانی که تو قصد حرف زدن داشته باشی.
میدونستم وقتی یه چیزی میگه امکان نداره حرفش عوض بشه.
به ناچار بلند شدم و درو باز کردم و بعد هم پشت به امیرعلی نشستم رو تخت. اونم درو بست و اومد نشست کنارم.
امیرعلی_ ببین خواهری وقتی تو اینجوری تیپ میزنی انگار اون مردای هوس باز رو داری تشویق میکنی که یه چیزی بهت بگن. فکر کردی حجاب برای چیه؟ اصلا تو میدونی چرا باید حجاب داشته باشی ؟
سوالی نگاش کردم و سرم رو به نشونه منفی تکون دادم.
امیرعلی_ حجاب ، حالا نه صرفا چادر، فقط و فقط برای امنیت خودته. وقتی تو بدحجاب باشی داری به همه قبلتم میدی که هرجور دلشون میخواد با تو برخورد کنن، داری میگی من هیچ مالکیتی نسبت به خودم ندارم ، داری زیبایی هات رو حراج خاص و عام میکنی.
_ خوب چرا خانما حجاب داشته باشن؟ مردا میتونن نگاه نکنن .
امیرعلی_ تو در خونت رو باز میذاری میگی دزد نیاد چرا من در خونم رو ببندم؟
_ نه خب . اون فرق داره.
امیرعلی_ خب چه فرقی عزیز من ؟ اون راه خودش رو انتخاب کرده دوست نداره به سعادت برسه ولی تو که نباید بگی به من چه که اون نگاه میکنه مشکل اونه. نمیتونی همچین حرفی بزنی چون مشکل تو هم هست. چون امنیت تو هم در خطره.
_ اگه خدا میخواسته زیبایی های یک زن رو کسی نبینه پس چرا اون رو زیبا افریده؟ اصلا چرا مرد نباید حجاب داشته باشه؟
امیرعلی_ اولا که زیبایی های یه زن فقط برای همسرشه. وحجاب هم دربرابر محارم اجبار نیست . در مورد سوال دوم هم مرد ها هم باید حجاب داشته باشن ولی حد حجاب مرد و زن باهم فرق داره چون نوع آفرینششون باهم فرق داره.
با حرفاش موافق بودم تا حالا هیچوقت به حجاب اینجوری نگاه نکرده بودم ولی هنوز هم با حجاب بودن برام غیر ممکن بود.
_ یعنی برای امنیت داشتن حتما باید باحجاب باشی؟
امیرعلی_ یه راه دیگه هم داری
_ چیییی؟
امیرعلی_بشینی تو خونه با هیچ کس هم در ارتباط نباشی.
_ مسخررررره
امیرعلی_ نظر لطفته
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد