eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
161 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_هفتم 🔴 ادامه شیوه های #امر_
به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴ادامه شیوه های (قسمت پنجم) 3⃣1⃣. شیوه درخواست عمومی 👥👥 🔹این روش بیشتر برای مسئولین صورت میگیره👨‍✈️ 4⃣1⃣. شیوه ایجاد موج رسانه‌ای🔊 🌊 🔹 برای مثال 👇👇 ✔تعداد زیادی از مومنین زنگ بزنن‌ و بابت پخش یک برنامه در صدا و سیما تشکر کنن ✔ یا از پخش بعضی از برنامه ها انتقاد کنند📞 ✔ یا با گذاشتن یه پیام فضای مجازی این کار رو انجام بدن 📱 5⃣1⃣. شیوه عدم حضور❌ 🔹یعنی مجلسی که در آن گناه انجام می شود رو ترک کنیم 🔺البته باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که اگه حضور ما باعث از بین رفتن گناه یا کمتر شدن گناه بشه باید اونجا حضور داشته باشیم و ترک اون مجلس جایز نیست ❌❌ ✅بنابراین باید این نکته رو در نظر بگیریم که اگه حضور ما تاثیری نداشت و به حرفهای ما هیچ توجهی نشد بعد از آن مجلس رو ترک کنیم😊
☢️ بعد از توبه انسان باید بیش از قبل مراقب خودش باشه تا دیگه سراغ چنین گناهانی نره. ⭕️ طبیعتا داشتن رفقایی که اهل بی بند و باری باشن باعث میشه که آدم دوباره دچار چنین روابطی بشه. ⭕️ تاب خوردن بی جهت در شبکه های اجتماعی خصوصا رسانه هایی مثل اینستاگرام که به نوعی فحشاخانه محسوب میشه موجب میشه که آدم ناخودآگاه اسیر شهوت بشه و به سمت چنین ارتباط هایی بره. 🔶 هوای نفس چیزی هست که انسان باید شدیدا و به طور مداوم مراقبش باشه و حتی یه لحظه هم ازش غافل نشه. 💢 مراقب توجیهات هوای نفس هم باشید. گاهی هوای نفس با توجیه کار فرهنگی کردن آدم رو در کانال ها و گروه های جوک و فیلم و عکس و ... نگه میداره! 😒 مراقب این مدل توجیهات هوای نفس هم باشید تا کم کم بتونید شکستش بدید. 🔸 فقط یه نکته مهم اینکه در مسیر مبارزه با هوای نفس اگه آدم از خدا و اهل بیت کمک نگیره حتما خیلی زود خسته میشه و انگیزه ش رو برای مبارزه از دست میده......
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_هفتم 🔴 ادامه شیوه های #ام
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴ادامه شیوه های (قسمت پنجم) 3⃣1⃣. شیوه درخواست عمومی 👥👥 🔹این روش بیشتر برای مسئولین صورت میگیره👨‍✈️ 4⃣1⃣. شیوه ایجاد موج رسانه‌ای🔊 🌊 🔹 برای مثال 👇👇 ✔تعداد زیادی از مومنین زنگ بزنن‌ و بابت پخش یک برنامه در صدا و سیما تشکر کنن ✔ یا از پخش بعضی از برنامه ها انتقاد کنند📞 ✔ یا با گذاشتن یه پیام فضای مجازی این کار رو انجام بدن 📱 5⃣1⃣. شیوه عدم حضور❌ 🔹یعنی مجلسی که در آن گناه انجام می شود رو ترک کنیم 🔺البته باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که اگه حضور ما باعث از بین رفتن گناه یا کمتر شدن گناه بشه باید اونجا حضور داشته باشیم و ترک اون مجلس جایز نیست ❌❌ ✅بنابراین باید این نکته رو در نظر بگیریم که اگه حضور ما تاثیری نداشت و به حرفهای ما هیچ توجهی نشد بعد از آن مجلس رو ترک کنیم😊 این پیام رو منتشر کنید...🌹
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ ..................................... به روایت امیرحسین آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله. حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا. _جانم حاج آقا ؟ حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟ رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم . حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود..... . . . دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد . پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟ _ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه. پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂 _😳ابجی چی میگی؟ پرنیان_ هیچی خوش باش. ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ _ها؟ چی؟ با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه. حواسم نبود خب. عه. مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه . شب خوش _ شبت به خیر