بسيارى از مشكلات و مصيبتها در زندگى فرد يا جامعه، ناشى از اعمال نادرست و گناهان خود انسان بوده كه با دست خود، زمينه آن را فراهم ساخته و لازمه قانون علّيت در جهان است.
به عنوان مثال، استعمار و استثمار ملتهاى محروم توسط قدرتهاى بزرگ و ستمهايى كه از سوى حكومتهاى ستمگر بر مردم مىشود، در اثر سكوت، تسليم و يا همكارى خود مردم با حاكمان ستمگر و وجود تفرقه و اختلاف در ميان ملتهاست. بیان قرآن کریم چنین است: (إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ هرگز براى سنّت خدا تبديلى نخواهى يافت و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمىيابى)
*انتخاب درست*
مردم خیلی قدرت دارند اما بعد انتخاب کردن اون قدرت را می دهند به فرد منتخب. اگر فرد منتخب ضعیف بود ، مردم هم ضعیف می شوند. ضعف اقتصادی و ضعف امنیتی و... چشم ها را باید شست و به حرف امام جامعه گوش باید داد تا ضعیف نشویم.
این کانال به خاطر قیمتاش و جایزههاش ایتا ترکونده😱
⭐️مانتو⭐️شلوار⭐️لباس زیر
⭐️ستخونگی
#شروع_قیمتها_از_60_هزار_تومان
#ارسال_با_پیک
ارسال فوری به سراسر کشور✈️✈️✈️
کانال😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4148887599Cfdeb46df60
وارد شو ضرر نمیکنی😘😜
✅مورد تایید ما😉باخیال راحت خرید کنید
#قسمت_۳۶
انگشت اشاره اش را به سمت گیسو گرفت و تکان داد و گفت: - اینبار میگذرم اما این آخرین باریه که همچین چیزی رو ازت میبینم دختر.
خشم سراپای گیسو را در بر گرفت چرا برای چند لحظه فکر کرده بود که پدرش آدم دیگریست و او اشتباه کرده است؟؟ شخصی که روبه رویش نشسته
همان آدم سخت گیر گذشته است بلند شدو به پدرش پشت گردو از الاچیق خارج شد با دو خود را به عمارت رساند و به اتاقش رفت، در دل خود را لعنت کرد که چرا به حرف سبحان گوش کرده.
مادرش از صبح به این طرف و آن طرف میرفت و دستپاچه بود. گیسو اصلا از این حرکات مادرش سر در نمی آورد. نمیدانست آشفتگی مادرش چه دلیلی
میتواند داشته باشد أخر طاقت نیاورد و به سمت مادرش رفت مامان چی شده چرا انقدر پریشونی؟ هی این طرف و اون طرف میری یه جابند نمیشی"
مادرش به سمت گیسو برگشت و گفت ؛ - شب مهموم داریم دختر، بخاطر همینه که انقدر مضطربم
گیسو با تعجب گفت:
مامان ؟ بخاطر یه مهمونیه ساده انقدر هول و ولا داری؟ ازت بعیده ها؟! مگه کیا قرار بیان که اینجوری استرس گرفتی
مادرش نشست تا نفسی تازه کند، با هن هن گفت
چند وقتی میشه که بابات بایکی شریک شده، خیلی از خودش و خانواده اش تعریف میکنه، خیلی هم قبولشون داره، صبح بهم گفت که برای شام وعده
گرفته و دعوتشون کرده، اونجوری که بابات ازشون تعریف میکنه معلومه که آدمهای درست | و حسایی هستند دلم میخواد همه چیز عالی پیش بره، آبروی
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_37
پدرت باید حفظ بشه. به هرحال غريبه ا ن و برای اولین بار دعوت شدن باید آبرو داری کنیم توام پاشو یکم بهم کمک کن، از کت کول افتادم دختر
ابتدا تعجب کرد که چطور تا امروز چیزی از این شریک و شراکت جدید پدرش نشنیده بود. اما بعد پوزخند بیصدایی زدو در دل گفت (باز کدوم مادر مرده
ای رو گیر آوردیسن و میخواین ثروت و شهرتتون رو به رخشون بکشید و حتما قرار ده مدل غذا درست کنید و از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو سفره پرو
پیمونتون بذارید)
همیشه از این افراط گری ها متنفر بود، حتی چندین بار هم به مادرش گفته بود که این کارها درست نیست و میتوانند با سفره ای ساده تر هم آبرو داری
کنند، حیف این غذا ها نیست که نصف بیشتر شان دست نخورده می ماند و باید خوراک گربه ها شود؟؟
از پدرش متعجب بود با اینکه ادعای دینداریش گوش فلک را کر میکند.اما توجه ای به این مسائل نداشت، در قرآنش نخوانده بود که اصراف نکنید ؟ پس
چرا
پوفی کرد و از جایش برخاست و رو به مادرش گفت:
کاری داشتین صدام کنید من تو اتاقمم راه کج کرد و به سمت اتاقش قدم برداشت
حاج رضا و سبحان با دستانی پر وارد شدند، همینکه حاج رضا شخصا خرید کرده کافی بود تا گیسو باچشماتی که از فرط تعجب گرد شده است را به
پدرش بدوزد و جوری زُل بزند که انگار سالهاست او را ندیده، پس حتما این مهمانی ،به سبک بزم معمولی نیست پشتش چیزهایی نهفته است ، مشتاق شد این خانواده را ببیند.
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_38
با این اوصاف حتما با کسانی امشب روبه رو میشوند که از دماغ فیل افتاده اند. نمیشود بایک من عسل هم خوردشان ، باعبور این فکر از ذهنش اخمهایش را
درهم کشید. همیشه از این آدمها بیزار بود کسانی که خودشان را سرتراز باقی آدمها میبینند و کسی را در حد خود نمیدانند، البته باید میدیدشان بعد
چوب قضاوت دست میگرفت.
نیم نگاهی به خود انداخت، کت و دامن شیک و خوش دوخت، به رنگ آبی آسمانی و | روسری ساتن همرنگش که مدل لبنانی روی سرش بسته بود این
مدل خیلی به صورت گرد و نمکینش می آمد. خوب که خود را برانداز کرد خیالش راحت شد ، نمیدانست چرا انقدر مشتاق بود به چشم مهمان ها خوب و
آراسته به نظر برسد ، انقدر که مادرش امروز وسواس به خرج داده و مراقب بود همه چیز خوب و عالی به نظر برسد انگار به گیسو هم این وسواس منتقل
شده بود
صدای زنگ در به گوششان خورد، ناگهان مادرش از جا پریدو گفت:
-- ای وای اومدن
گیسو با اخم به مادرش زُل زدو گفت
مامان چرا انقدر هولی؟! چه خبره مگه؟! یه جوری رفتار میکنی انگار امشب نخست وزیری چیزی مهمونمونه زشته بخدا اگه بخوای جلوی خودشونم
اینجوری رفتار کنی یه دقیقه ام اینجا نمی مونم ، میرم تو اتاقم.
برای اولین بار گیتی هم حرف گیسو را تایید کرد
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_39
دیگر وقتی نبود که گیسو از این رفتار گیتی تعجب کند، صدای سلام و احوال پرسی پدرش را شنید ، حتما با ماشین وارد باغ شده اند که انقدر سریع
خودشان را به عمارت رساندند.
به سمت در ورودی عمارت رفتند، کاملا مشتاقانه.
حاج رضا کنار رفت و مهمانان را یکی یکی به داخل دعوت میکرد. ابتدا مردی خوش پوش اما جاافتاده با موها و ریش کوتاه یکدست جوگندمی داخل شد،
حدس زد که همان اقای مؤدت است که پدرش مدتیست باو شراکت میکند. گیسو مطمئن بود که بیشتر از پنجاه سال سن دارد، چهره و رفتار مرد را زیر
ذره بین قرار داده آنطور که از رفتار و سکنات اقای مودت مشخص بود خیلی خون گرم، صمیمی و امروزی است، در دل به تفکرات خود نیشخند زد که چرا
انقدر زود بدون اینکه آنها را ببیند قضاوتشان کرده بود.
بعداز آن زئی محجبه و چادری وارد شد، جوان تر از آن مرد بود ، میتوانست حدس بزند که همسر آقای مودت است. در چهره اش دقیق شد، چقدر
دوستداشتنی و مهربان به نظر میرسید.... خیلی معمولی چادر سر کرده بود برخلاف مادرش که وقتی چادر سر میکردفقط دو چشمان و بینی اش را می
توانستند ببینند ،در دل به فکر خود خندید و
بارویی گشاده به هر دویشان خوش آمد گفت. زن دستان گیسو رافشرد و گفت :
- هزار الله و اکبر، دختر تو چقدر شیرینی قربون خلقت خدا برم خدا برای پدر و مادرت حفظت کنه عزیزم
دروغ که حناق نبود ، در گلویش
گیر کند؟
دلش نمیخواست به خود دروغ بگوید بدجوری از تعریف و تمجید این زن کیلو کیلو در دلش قند آب میشد، خیلی ها از زیبایی و ظرافت گیسو تعریف
میکردند، اما این تعریف نه تملق بود نه چاپلوسی، واقعی و حقیقی بود از ته دل میگوید حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند... همین بود دیگه
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#قسمت_40
با لبخند راهنمايشان کرد تا به محل پذیرایی بروند و بنشینند بازگشت تا نفر بعدی را ملاقات کند ، پدرش گفته بود که چهار نفر هستند ، خیلی دلش
میخواست این خانواده دختری هم داشته باشند، مطمئن بود که دخترشان هم به خودشان رفته ،همانطور که چشم به در دوخته و منتظر بود تا دختری
هم سن و سال خودش را ببیند در کمال تعجب پسری را دید. در نگاه اول متوجه شد که از خودش کوچک تر است. حدودا پانزده شانزده ساله آهسته
پوفی کرد،اخمهایش را در هم کشید و در دل گفت زنگوله های تابوت میخواستین! چیکار سر پیری و معرکه گیری همینه دیگه) به اجبار لبخندی زد و بعد از سلام و احوال پرسی کوتاهی مهمانخانه را نشانش داد، برگشت لب باز کرد تا به مادرش چیزی بگوید که ناگهان چشمانش در
دو گوی عسلی رنگ قفل شد
ماتِ آن دو حفره ی عسلی بود، چیز دیگری نمیدید، یک آن به خودش آمدو نگاهش را در دید و به زمین چشم دوخت، نمیدانست چطور شد که اینگونه
اختیار از کف داد. خداراشکر کرد که کسی متوجه این حالش نشده والا به قول نیاز حسابش با کرام الكاتبين بود. سر بلند کرد و دوباره او را وارسی کرد اینبار
کامل و با جزئیات، قد بلند و خوش اندام ، حدودا سی ساله موهای صاف قهوه ای رنگ ریش کوتاه و همرنگ موهایش بینی و لبهای متناسب با
صور تش قيافه ی معمولی اما گیرا و جذاب ، دست از وارسی این پسر برداشت. اصلأ خودش هم نمیدانست چرا دلش میخواست این پسر را کنکاش کند و
زیر و زبرش را بیرون بکشد سبحان در کنار آن پسر قدم برمیداشت معلوم بود که قبلا باهم آشنا شده اند. بالاخره صدای این موجود به ظاهر مرموز را شنید که سر بزیر با مادرش
صحبت میکرد : با سلام خانم ، ببخشید اسباب زحمت شدیم ،من آذین موقت هستم ، خوشبختم از آشناییتون
مادرش با رویی گشاده و لبی خندان پاسخش را داد
#به_وقت_رمان
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
📚 @khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
پاسخ زیبای شهید سلیمانی خطاب به ظریف:
چرا امام حسین(ع) شمشیر کشید؟👆🏿☘️
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥇 ۲۰ باش، مثل حاج عیسی!
🔴 از کجا بفهمیم خدا از ما چه انتظاری داره؟
#تصویری
@Panahian_ir
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت56
📌اگر شغلمان اقتضای دیدن ماهواره دارد...
❓برخی از افراد، شغلشان اقتضای دیدن ماهواره را دارد. اینها برای در امان ماندن از آسیبهای ماهواره، چه باید بکنند؟
1⃣توجّه به خانواده
شیطان، تنها در کمین ما ننشسته، در کمین خانوادهمان هم هست. اگر به جهت ضرورتی که واقعاً ضرورت است، از آنتن ماهواره استفاده میکنید، حواستان بیش از پیش به خانواده باشد؛ البته اگر در جایی غیر از خانه میتوانید کارتان را با ماهواره انجام دهید، به هیچ وجه پای ماهواره را به بهانۀ شغلتان به خانه باز نکنید.
2⃣ استفاده در حدّ ضرورت
با خود عهد ببندید که بیش از میزانی که ضرورت اقتضا میکند، به سراغ شبکههای ماهوارهای نروید. حتّی نذر کنید تا التزام عملیتان به عهد خود بیشتر شود. با خود عهد ببندید که به سراغ شبکههایی که برایتان ضرورت ندارد، سر نزنید.
3⃣تهذیب نفس و مطالعه
شما بیش از دیگران، نیاز به تهذیب نفس دارید؛ چرا که مسیر شما لغزشگاههای بسیاری دارد. برای این که شبهاتی که در شبکههای ماهوارهای منتشر میشود، ذهن شما را آلوده نکند، حتماً برنامهای برای مطالعات عمیق دینی داشته باشید.
📚بشقابهای سفره پشت باممان ص۲۳۹
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#سبکزندگيمهدوي (۱۲) جمعهها
✍🏻يکي از دعاهايي که در شبهاي قدر در بسياري از مساجد خوانده ميشود، دعاي جوشن کبير است. در اين دعا از خدا يک حاجت را طلب مي کنيم و اين نشان از عظمت و بزرگي اين حاجت است که هزار بار خدا را در اين دعا صدا مي زنيم و از او يه چيز مي خواهيم:
🏝«خلصنا من النار يا رب» خدايا ما را از عذاب، رهايي ببخش. اما دعا به تنهايي کافي نيست. بعضي از اعمال هست که ما را از عذاب رهايي ميبخشد.
🏝رسول مهرباني ها ميفرمايند: هيچ خانمي از خانه شوهرش، چيزي را به قصد اصلاح، جابه جا نميکند مگر اينکه خدا به وي نظر رحمت ميکند و هر شخصي که خدا به او نظر رحمت کند، عذابش نخواهد کرد.
🏝مهدي ياوراني که به دنبال نظر رحمت الهي اند، اين روايت را قاب گرفته و بدان عمل ميکنند.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝دعایسمات🏝
⚘با ترجمه فارسی⚘
🎤استاد فرهمند
🏝باز هم جمعه و دل
بی تو هوایش ابریست
باز دل خسته و
باران زده از بی صبریست ...🏝
#اللهمعجللولیڪالفرج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝ای ماهِ جمکران...
عجّل ظهورک یا صاحب الزمان 🏝
⚘هفدهم رمضان سالروز تاسیس مسجد مقدّس جمکران
به امر مستقیم حضرت بقیة الله علیه السلام مبارک⚘
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
میخای اطلاعات نظامی داشته باشی ؟بیا اینجا👇👇👇
https://eitaa.com/y9yfofyoti
اطلاعات درباره موشک چی؟؟بیا اینجا👇👇👇
https://eitaa.com/y9yfofyoti
درباره نیرو هوایی چی؟؟😍😍بیا اینجا👇👇👇
https://eitaa.com/y9yfofyoti
از من ک شنیدید بیاید اینجا👇👇👇
https://eitaa.com/y9yfofyoti
کجا؟اینجا👇👇👇
(کانال نظام ایران)😎😎😎
https://eitaa.com/y9yfofyoti
راستی🙃🙂
سوالتو ب این گروه بگو=http://eitaa.com/joinchat/749338726C90a77ffcf4
به گروه و کانال ما بیا تا ما خوشحال بشیم😍😍😍
🏝#دمافطاری🏝
⚘برسدکاشهمینحین،
همینجا، فِیالفور ..!
برسد از ره
وحالِ دلِ ما
خوبشود⚘
⚘با زبان روزه می گوییم
کجایی
بگو یک جمله ای تنها به ما
کدام جمعه
کدام ساعت
کدام لحظه
می آیی
عزیز فاطمه
جانم فدایت
چقدر این جمعه ها را
بو کشیدیم
چقدر
دست نوازش بر سر و روی
سحرها و
غروب جمعه های غم کشیدیم
اما
خبر از تو نیامد⚘
🏝طاعاتوعباداتشماقبول
🏝التماسدعایفرج
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#رمضان_الکریم
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رمضان_الکریم
💠 خادم
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
920504-Panahian-M-Imamsadeq-TanhaMasir-17-48k.mp3
26.8M
💠سلسله مباحث سخنرانی
#استاد_پناهیان
با موضوع #تنها_مسیر
◇پارت ۱
[[جلسه هفدهم ]]
#پیشنهاد_دانلود
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
╔═.🍃.═══════╗
🌼@khademngoo🌼
╚═══════.🍃.═╝
#ادمین_بانو