eitaa logo
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
508 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
702 ویدیو
11 فایل
"بسـم‌رب‌الشـھدا‌" ' پـدرم گفـت اگـر خادم ایـن خانه شـوی همه ی، زنـدگـی وآخـرتت تضـمـین است🌿 !" اینجــا از خـــادمــی تاشهــادت،فاصله ای نــیست !" 'کمیتہ‌خآدمین‌شھدا‌ی‌دزفـول' #خادمی_شهدا_افتخار_ماست... 🌿 - راه ارتباطـی ↶ - @emad_67
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وجوهات شرعی را با عشق و علاقه و با شوقی وصف ناپذیر پرداخت می کرد. بر خلاف اینکه به قول معروف پول به جان ادم بسته است و انسان موقع پول دادن خوشحال نیست، اما او برای پرداخت خمس خیلی عجله داشت و خیلی هم خوشحال بود. هنگام بازگشت از قم که خمسش را پرداخت کرده بود، چنان بشاش و پر انرژی بود که گویی بار سنگینی از دوشش برداشته شده است و این حالت ، به وضوح در چهره ی او محسوس بود. با دیدن این روحیه ی او، به فکر فرو رفتم و به یاد این وعده ی الهی افتادم که وقتی خمس می دهید خدا چندین برابرش را به شما می دهد. اما متاسفانه ما خمس را با اکراه می دهیم. انگار تمام وعده های الهی یادمان می رود و چون ایمانمان ضعیف است به این بخش از وعده های الهی اطمینان نمی کنیم، ولی مش عبد الحسین واقعا نمونه ی بارز اطمینان به این وعده ی الهی بود، به همین دلیل با اشتیاق می رفت و با ذوق و شوق پرداخت می کرد و سرشار از انرژی بر می گشت، البته شاید هم مقداری از این بشاش بودن به دلیل زیارت حرم و دیدار علما از جمله ایت الله مشکینی بود که مرتب به محضر ایشان می رسید. راوی: احمد کیانی برادر شهید منبع: کتاب جوانمرد قصاب، ص 36 و 37 💐کانال خادمین الشهدا دزفول.💐 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
مداحی شهدایی با نوای : امیر عباسی بچه ها یادتون نره حال و هوای شهدا شما ها رو قسم میدم به مادرای شهدا 💐کانال خادمین الشهدا دزفول.💐 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 وَلايَحْزُنكَ الّذينَ يُسٰرِعُونَ فِي الْكُفرِإنَّهُمْ لَن يَضُرُّواللهَ شَيْئاًيُريدُاللهُ ألّايَجْعَلَ لَهُمْ حَظاًفِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظيم. اي پیغمبرتواندوهناک مباش که گروهی به راه کفرمیشتابند آنهابه خداوندهرگززیان نرسانند[بلکه خودرادردوعالم زیان کارکنند] وخدامیخواهدکه آنانراهیچ نصیبی درعالم آخرت نباشدونصیبشان عذاب سخت دوزخ خواهدبود. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 📚قرآن کریم سوره مبارکه آل عمران آیه176. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برشی از وصیت نامه شهید سید حسن غفار نژاد: 2) الف قلوب و معرفت روحانی و پرهیز از ریا و دورویی و تقید به اسلام و تعهد به قران و ولایت محمد ص و ال محمد ص و انتظار اقا امام زمان عج و پیروی از ناٸب الامام ایت الله العظمی الامام الخمینی و تا پای جان ایستادن برای انقلاب اسلامی ایران. 💐کانال خادمین الشهدا دزفول.💐 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توضیحی مودبانه یکی از خصوصیات بارز شهید صالح نژاد این بود که از تحمیل حرف ها، مساٸل، کارها و ماموریت ها به دیگران دوری می کرد و همیشه مساٸل را توضیح می داد و موشکافی می کرد به همین دلیل دوستان بسیجی کارهای محوله را با رضایت کامل و به نحو احسن انجام می دادند همان گونه که مساٸل را توضیح می داد از فرمانده و مافوق خود نیز در واگذاری ماموریت ها و کارها به او و گردانش خیلی مودبانه توضیح می خواست در حقیقت هم مطیع بود و هم خوش بیان. گذشته از این که اداب معاشرت را در انتقال مساٸل نسبت به بالا دست و زیر دست، بزرگ و کوچک و پیر و جوان رعایت می کرد خیلی خوب و به جا نسبت به کارها و مساٸلی که کمبود و نارسایی و مشکلاتی را می افریدند اعتراض می کرد اما طوری اعتراض یا مخالفت خود را اعلام می کرد که طرف مقابل علاوه بر اینکه ناراحت نمی شد بلکه بسیار از برخوردش استقبال می کرد. باید گفت که اعتراض یا مخالفت نمی کرد بلکه چون حرفش حساب شده و با تجزیه و تحلیل بود پیشنهادهایی را که می داد معمولا مورد قبول قرار می گرفت این صفات باعث شده بود که مورد علاقه ی فرماندهان بالا و نیروهای رزمنده و بسیجی باشد. راوی: فریدون معینی منبع: کتاب رد پای افتاب، ص 39 💐کانال خادمین الشهدا دزفول.💐 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
راضی نمی شد خمسش را به کسی غیر از امام خمینی ره پرداخت کند. در زمان طاغوت که هیچ کس جرات نمی کرد اسم امام را به زبان بیاورد، ایشان می گفت: من غیر از ایت الله خمینی کسی رو قبول ندارم. و برای دادن خمس به قم می رفت. یک بار هم گفت: در قم ، تونستم سه وعده نمازم رو پشت سر اقا بخونم و باهاش صحبت کنم. از سال 1342 که امام تبعید شد، خمسش را به اقای پسندیده، برادر امام، تحویل می داد. یک بار که از قم برگشت، شانه و کمرش کبود شده بود. گفتم: چرا بدنت کبود شده؟! گفت: هیچی. حرفش رو نزن. خیلی اصرار کردم تا این که گفت: وقتی رفتم دم منزل حاج اقا پسندیده که خمسم رو تحویلش بدم، یکی از مامورین منو گرفت. از دستش فرار کردم اما مامورین دیگه گرفتنم و هر چه تونستن با باتوم زدند. راوی: خانم سیاف زاده ،همسر شهید کیانی منبع: کتاب جوانمرد قصاب، ص 37 💐کانال خادمین الشهدا دزفول.💐 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh