eitaa logo
#نیمی ازیک پلاک شهرستان نجف آباد
272 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
96 فایل
﷽ "ݪحظه‌ا؁باشھدا" امروزفضݪیٺ‌زنده‌نگھداشتن‌یادوخاطره‌شھدا کمترازشھادٺ‌نیسٺ کاناݪ‌بہ‌معرفےشھدا،جانبازاטּ،آزادگاטּ،ایثارگراטּ وبصیرٺ‌دینی‌درپیرو؎ازولایت و امام شهداءمی‌‌‌‌پردازد ‌نشرمطاݪب‌باذکرصݪواٺ‌برشھدا اللھم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجھم @Admin_njf3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹منتخب وصیتنامه شهید والامقام حسنعلی یوسفان 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🔺اول باید به شما پدر و مادر و ای دوستان و برادران و خواهران بگویم کشته شدن من و دیگر دوستان خود و شهیدان که در دشت خوزستان زیر آتش دشمن مانده است از شما می‌پرسم برای چه بوده است که شهید شدند. فقط به جز اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت محمد ابن عبدالله (ص) می‌باشد و بدانید که این کشته شدند یک نوع ساختن نیست بلکه یک فوز عظیم است که خدا هر کدام از بندگانش را که شایسته این فوز بداند بنابراین نعمت بزرگ مفتخر می‌سازد بنابراین بدیهی است که در چنین کشته شدنی هیچ گونه حزن و اندوهی و آهی روا نیست. 🔺از شما برادران و خواهران مسلمان ایران می‌خواهم هم اکنون که به ریسمان الهی چنگ زده‌اید و آن ولایت امام بزرگوار خمینی بت‌شکن می‌باشد. ای مردم قهرمان ایران از شما می‌خواهم که از پیروی از ولایت فقیه که به حمدالله پیرو آن هستید، تا آخر هم باشید. پدر و مادر اگر من شهید شدم برای من گریه مکن برای امام حسین و علی‌اکبر گریه کن یا به حال خود اگر بری من گریه کردید راضی نیستم. 🌹همسرم از تو می خواهم ، این اسلحه که از دست من افتاد، پسر و دخترم را بزرگ کنید و این سلاح مرا به دست فرزندم بدهید و این امانت را که به تو می سپارم که شما هم این امانت را به دست خداوند که داده است بدهید ان‌شاءالله. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹زندگی‌نامه سردار شهید حسنعلی یوسفان 🔺فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجف‌اشرف شهید یوسفان مردی با خدا بود. همیشه خدا را سپاس می‌گفت که به او فرصت داد تا دین، پیامبران، ائمۀ‌ اطهار و کتاب‌ح آسمانی‌اش را بشناسد و درک کند. همان‌طورکه در وصیت‌نامه‌اش آورده: «دوست ندارم در خاموشی از دنیا بروم.» زندگی سراسر عرفانی‌اش را 4 آذر ماه 1331 آغاز کرد. چهارمین فرزند خانواده بود. ابتدایی را که خواند، با وجود اصرار پدر و مادرش برای ادامۀ تحصیل، درس خواندن را رها کرد و به دنبال کار بنّایی رفت. از سال 55 بود که شب‌ها مخفیانه نوارها و اعلامیه‌های امام را گوش می‌کرد و می‌خواند. همسرش می‌گوید: «بعضی از شب‌ها می‌دیدم که نماز شب می‌خواند و با خدا راز و نیاز می‌کرد یا نوار گوش می‌داد.» مقلّد امام بود و به ایشان عشق می‌ورزید، با اینکه تحصیلات چندانی نداشت؛ ولی گفته‌های امام را به خوبی درک می‌کرد و پا به پای مردم در راه‌پیمایی‌ها شرکت می‌کرد. با پیروزی انقلاب کارش را در کمیته‌های انقلاب اسلامی آغاز نمود. پس از تأسیس سپاه به نیروهای این نهاد پیوست. با آغاز درگیری‌های اشرار در کردستان، به همراه سایر نیروهای داوطلب به آنجا عزیمت کرد. همان موقع تلاش‌ها و مبارزات حسنعلی علیه ضد انقلاب زبانزد دوستان و هم‌رزمانش بود. 🌹پس از مأموریت‌های متعددی که به کردستان داشت، به نجف‌آباد بازگشت. زندگی ساده و برخوردی متواضعانه و اخلاقی اسلامی داشت. اغلب از حماسه‌های هم‌رزمانش در جبهه‌ها برای دو فرزندش سخن می‌گفت. آنان را طوری بار آورده بود که فکر می‌کردند پدرشان باید برود و شهید شود. سنگرنشینی زاهد، شیر روز و عابد شب بود. می‌گفت: «من بارها در جبهه خدا را دیده‌ام.» عاشق جهاد و شهادت بود، آن‌ قدر که وقتی یکی از دوستانش شهید می‌شد، سرش را به دیوار می‌زد و می‌گفت: «چرا فلانی شهید شد و من نشدم؟» خشم خود را با صبر، آرامش و خنده معاوضه می‌کرد؛ چرا که دلش پُر بود از عشق به خدا. در مشکلات به ائمۀ اطهار توسل می‌کرد. 🌹بعد از عملیات الی‌بیت‌المقدس، مأمور تشکیل گردان ضد‌ زره شد و با استفاده از غنایم به دست آمده از عملیات‌های قبلی، این گردان را سازماندهی و تقویت کرد. نقش مؤثر و بسزای حسنعلی در جنگ و مناطق جنگی بر کسی پوشیده نیست. سلاح‌های ضد زره و مستقیم جنگ را جمع‌آوری و طبق فرمان فرمانده لشکر اقدام به سازماندهی گردان ادوات کرد. بعد از عملیات رمضان یک گردان ضد زرهِ منحنی‌زن و مستقیم‌زن را تشکیل داد. برای اولین مرتبه تیپ نجف‌اشرف در عملیات رمضان توانست از این گردان بهره ببرد و از آن برای دفع پاتک‌های دشمن استفاده کند. گردان ضد زره پس از توسعه، با سازمانی منسجم، در عملیات محرّم حضور یافت. در فرازی از وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «برادر عزیز بدان آنچه امروز در دست من و شماست، امانتی است بزرگ که مظهر تجلّی ارادۀ خداست و از حرکت و حماسه‌های الهی امام امت سرچشمه گرفته و میراثی است گران‌بها که از حسین و حسینیان زمان به ما رسیده و ما باید از این ودیعۀ الهی با تمام نیرو محافظت کنیم.» 🔺جانباز 25 درصد بود و بدنش مجروح؛ اما این باعث نشد که لحظه‌ای از هدفش باز ایستد. در عملیات محرّم که فرماندهی گردان ادوات را هم برعهده داشت؛ پس از تصرف اهداف عملیات در دهلران، بر اثر اصابت ترکش به پهلویش، به شهادت رسید و همراه سه فرمانده دیگر، سرداران شهید: حسینعلی قوقه‌ای، محمدرضا گوسفندشناس و مهدی‌قلی غلامی به شهدای آسمانی پیوستند. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
عنوان خاطره: خدا- خودم وقتی می‌خواست به استخدام سپاه درآید. فرمی به او داده بودند که می‌بایست نام و امضای چهار شاهد در آن قید می‌شد. نوشت: «خدا، خودم، خدا، خودم!» وقتی منظورش را پرسیدند، گفت: «چه کسی بهتر از خدا مرا می‌شناسد و چه کسی بهتر از خودم از من مطلّع است!» به نقل از همسر شهید عنوان خاطره: محتاج‌تر! قبل از انقلاب بود و شرایط زندگی دشوار. به خاطر اعتصابِ چهار ماهه، نفت کمیاب شده بود. با هر سختی بود، یک گالن نفت خریدیم. عقربه‌ها، ساعت ده را نشان می‌دادند. هنوز حکومت نظامی نشده بود. دیدم حسنعلی نفت‌مان را برداشت و از خانه خارج شد. بعدها متوجه شدم آن را برای پیرزنی که در صف نفت چیزی عایدش نشده بود، برده است. به نقل از همسر شهید عنوان خاطره: حالتِ خدایی زمانی که وارد سپاه شد، تا یک سال از آنجا حقوق نمی‌گرفت. جمعه‌ها می‌رفت بنایی تا برای خرج زندگی‌مان پولی به دست ‌آورد. برایش مستمری معلوم کرده بودند، آن روز وقتی به خانه آمد، موجِ اندوه بود که از دریای چشمانِ آرامش بیرون می‎زد. پرسیدم: «چرا ناراحتی؟» گفت: «دارند خدا و دنیا را در زندگی‌ام مخلوط می‌کنند. برایم حقوق تعیین کردند.» گفتم: «هدف مهم است.» جواب داد: «وقتی در قبال انجام کار، پولی به انسان تعلق گیرد، دیگر از حالتِ خدایی خارج می‌شود.» به نقل از همسر شهید عنوان خاطره: خود فراموشی یک شب با گروهی از هم‌رزمانش به مأموریت رفته بود. در مکانی بین پل اهواز و آبادان که نور و روشنایی مناسبی نداشت، با اتومبیلی دیگر برخورد کردند. دو نفر از آنان شهید و سه تای دیگر بر اثر شدت برخورد، زخمی شدند. شهید یوسفان حدود دو یا سه ساعت بی‌هوش بود وقتی به هوش آمد و متوجه شد که تواناییِ حرکت دست و پاهایش را دارد، با سختی مجروحان را از ماشین خارج کرد. فاصلۀ دو سه کیلومتری تا مقر ارتش را طی کرد و با تحمل مشقت فراوان، آنان را به مقر رساند، سپس درخواست آمبولانس کرد. آن‌قدر نگران هم‌رزمانش بود که خود را فراموش کرد. دکتر او را هم بستری کرد مدتی بعد مشخص شد یکی از استخوان‌های کمرش شکسته و به خاطر این مسأله چهار ماه در بیمارستان اهواز بستری شد. به نقل از همسر شهید عنوان خاطره: مسئولیت! هیچ‌وقت با لباسِ سپاه، خارج از محیط کار ظاهر نمی‌شد. یک بار بچه‌ها گفتند: «بابا با لباس‌هایت بیا خانه ما ببینیمت.» گفت: «این لباس مسئولیت دارد. انسان جایزالخطاست و اگر در این لباس از من خطایی سر بزند، آن وقت خطا به اسم لباس تمام می‌شود.» به نقل از همسر شهید
41.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅نیم پلاک 💢هر طرف که می‌نگری شهیدی را می‌بینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که چه می‌کنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس می‌کنی که در وجودت چیزی در هم می‌ریزد... ✨به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها برنامه پنج شنبه های شهدایی (نیم پلاک) این هفته به یاد سردارشهیدحسنعلی یوسفان حال وهوای دیگری داشت... 🔸این هفته کلام حجت الاسلام گرجی ومولودی خوانی کربلایی کریمی ،اجرای گروه سرود مدافعان حجاب وحضور خادمیاران رضوی،زینت مجلس شهدایی ما بود. 🌸🌾🌸🌾🌸 مستانہ بہ این دنیا خندیدنـــد و رفتنــــــد و ما مُشتاقانہ درگیرِ دنیاییم ! اے ڪاش بیدار شویم قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد.... 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
حدیث مهدوی🍃 💚پیامبر صلی الله علیه و آله: بِهِ يَمْحَقُ اَللَّهُ اَلْكَذِبَ وَ يُذْهِبُ اَلزَّمَانَ اَلْكَلِبَ وَ بِهِ يُخْرِجُ ذُلَّ اَلرِّقِّ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ خداوند به وسیلهٔ او (مهدی عجل الله فرجه) دروغ را (از دلهای مردم و از متن جوامع) بزداید و سختیهای روزگار را برطرف گرداند؛ و طوق بردگی را از گردنهای شما بیرون آورد. 📗الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۱۸۵ 📗إثبات الهداة، ج ۵، ص ۱۲۲ 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 💐 صحبتی با دانش آموزان عزیز دارم و آن اینکه ای عزیزان شماها امید این مملکت و امید این ملت و امید اسلام هستید ، سعی کنید شعار مرگ بر آمریکای خود را با درس خواندنتان تحقق بدهید ، زیرا شعار مرگ بر آمریکای شما در واقع همان درس خواندنتان می باشد و از طرف دیگر سعی کنید وقتی با افرادی که در خط اسلام نیستند مخالفت کنید . 🌹 🕊 🌹 🌹 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 چشم بگشایید تا طلوع آسمان پیدا شود اطلسی های زمان در هر نفس شیدا شود عطر یاس چشمهایتان نور می بخشد به صبح از نسیم دیدگانتان ، در دلم غوغا شود شادی روح و 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 شیخ در زندگی فردی همیشه دستش خالی بود ، خانه ای نداشت و برای تردد بین جبهه و اصفهان نیز، از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کرد. گاهی پدرش اعتراض می کرد که مگر تو نماینده امام در جبهه جنوب نیستی ؟ پس چرا یک وسیله دولتی زیر پایت نیست؟ اما فایده ای نداشت ، او هرگز بر خلاف عقیده باطنی خود عمل نمی کرد. یک روز از پدرش شنید : این طور که نمی شود تو خانواده ات را در اهواز در زیر سقفی شش متری سکنا داده ای ! این خانه در شأن تو نیست ، به فکر خانه ای برای خودت باش شیخ تبسمی کرد و گفت : آقا جان ! خدا نکند که من در دنیا خانه ای از مال دنیا بسازم . 📚 کتاب تنها ۳۰ ماه دیگر شادی روح و 📌 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 eitaa.com/khademin_noroshohada