کمیته مرکزی خادمین شهدا خوزستان
🌹#روایت_یک_شروع
گلزار شهدای روضة الزهرای شهرمان، شب متفاوتی را تجربه کرد.
شبی با حضور سه نسل از انقلاب...
دیر است اما وقتی میرسیم برایم جالب می شود.
یک ساعت قبل هماهنگ کرده بودیم که ساعت چهار و نیم بعدازظهر آنجا باشد.
برای کمک به مهیا سازی حداقلی فضا برای مراسم، ما مشغول کاری هستیم و دیر میشود.
با خودم گفتم: «چهقدر خوب که خبری ازش نیست! حتماً هنوز توی راهه و به گلزار نرسیده!» به خیال خود غرق در همین افکار می شوم و به خرید ادامه می دهم.
خرید که تمام شد حرکت کردیم به طرف گلزار؛ از دور که نگاه میکنم کسی در گلزار نیست؛ اما وقتی به ورودی گلزار میرسم...
قمقمهای را آب کرده و تکتک قبور را میشوید.
با خود گفتم: «خادم یعنی این...
ببین حتی یک بار هم تماس نگرفته که چرا دیر کردی؟
کاری به دست گرفته و آتش به اختیار انجام میده.»
به حالش غبطه میخورم و به طرفش میروم و با او سلام گرمی می کنم.
چقدر داشتن چنین رفقایی شیرین است...
سریع وسایل را خالی کردیم.
سیستم صوتی را به راه انداختیم.
یکی از زیرانداز ها را فراموش کرده بودیم، اما بد نشد؛ تعدادمان ۱۵ ، ۲۰ نفر بیشتر نبود.
یکی از نوجوانان چفیهاش را به حاج آقا داد تا یک صف بیشتر بتواند روی زیرانداز بایستد و نماز جماعت عادلانه ای داشته باشیم.
جانمان آقا سید بود؛ هم نمازمان کیف داد، هم زیارت عاشورایشان با چاشنی روضه شهدایی.
خادم کمیته بعد از زیارت عاشورا صحبت کوتاهی میکند.
چای در آن هوای سرد میچسبد
آنهم دورهمی...
#یدالله_مع_الجماعة
خادمیتاشهادت
خادمانی ڪه در راه عشق به شهادت رسیدند.
💠ڪمیته خادم الشهدا شهرستان ایـذه💠
روابط عمومی و انتشارات کمیته مرکزی خادمین شهدا - استان خوزستان
https://eitaa.com/joinchat/3136159746Cd329a77d87