16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ «دختر ایران»
🌸 به مناسبت میلاد حضرت معصومه (سلامالله علیها) و #روز_دختر، نماهنگ «دختر ایران»
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
🌺ذیقعده شد و
🎊بهـار ایران آمـد
🌸در مشهد و قم
🎊دو گنج پنهـان آمـد
🌸در روز یکم
🎊کریمـه آل رسول
🌺در یازدهم
🎊شـاه خراسـان آمـد
🌸میلاد حضرت
🎊معصومه سلام الله علیها
🌺و روز دختـر
🎊برشما خوبان خجسته و مبارک
#ولادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها #روز_دختر
ألـلَّـھُـمَــ؏َـجِّـلْلِوَلـیِـڪْألْـفَـرَج
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
پیکر آقا مصطفی، هشت روز بعد به ایران رسیده بود و تغییر شکل داده بود و دهان و چشمها باز شده بود و توی دهان و بینی آقا مصطفی پر از پنبه بود
فاطمه خانم شش ساله تا پیکر رو دید، با ترس عقب عقب رفت و گفت این بابای من نیست.
وقتی به مسئولین معراج گفتیم میشه پیکر را طوری درست کنید که فاطمه خانم بتونه باباش رو ببینه؟
گفتند نمیشه! پیکر این مدت توی سردخونه خوبی نبوده.
آنشب که برگشتیم خونه، فاطمه خانم تا صبح نخوابید، همهاش گریه میکرد و میگفت بابای من نبود.
فردا صبح ساعت هفت و نیم از معراج زنگ زدند که بابای فاطمه برای فاطمه و مامانش دعوتنامه خصوصی فرستاده
وقتی داشتیم میرفتیم معراج، فاطمه خانم به داییش گفت میخوام برای بابا مصطفام دسته گل بگیرم، گرفتیم و رفتیم معراج شهدا
به محض اینکه وارد شدیم و روی پیکر را باز کردند، دیدیم که دیگه توی دهان و بینی آقا مصطفی پنبه نیست.
فاطمه خانم آهسته اومد جلو دسته گل رو گذاشت کنار بابا و چند لحظهای آنجا نشست.
موقع برگشت، گفت: «دایی هر وقت بابای من عمیق میخوابید، اینجور میخوابید، چشماش یه کمی باز بود».
آنجا فاطمه بابایش رو شناخت و قبول کرد.
از مسئولین معراج پرسیدم شما دیشب گفتید نمیشه کاری کرد
گفتند حاج خانم دیشب بعد از دانشگاه دیدیم پیکر پس از هشت روز خونریزی کرده و مجبور شدیم. مجدد پیکر رو غسل بدیم
موقع غسل به بچه ها گفتم: پیکر آقا مصطفی بهخاطر دخترش خونریزی کرده؛ پس پیکر رو طوری آماده کنید که دخترش قبول کنه،پنبه ها رو از بینی و دهان بیرون آوردیم .
تا فاطمه خانم باباش رو اینجوری ببینه.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#روز_دختر