#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
#شهید_مهدی_اسماعیل_زاده
🔹همسرش: یکروز در خانه نشسته بودیم که گوشی موبایلش زنگ خورد . با اکراه به صفحه نمایش گوشی نگاه کرد و گفت : « ای وای ، دوباره این زنگ زد » . دیده بودم که گاهی اوقات بعضی از شماره ها را جواب نمی دهد . پرسیدم : «کیه مگه ؟ . چی کار داره ؟» می خواد یه ماشین به من بده با تعجب پرسیدم : «ماشین ؟» مهدی که تعجب ام را دید گفت : « قاچاق گازوئیل رد می کنه . می دونه فردا لب مرز هستم از من خواسته که چشم پوشی کنم و بذارم رد شه بره . می گه در عوضش یه ماشین به شما می دم» . این را گفت و گوشی را جواب داد :برادرِ من ! من اهل این کار نیستم، لقمه حروم سر سفره زن و بچه ام نمیارم . شما هم دیگه به من زنگ نزن...
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1094385680C1891a355a4
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
نگاهی کوتاه به زندگینامه شهید مرزبانی
🔹شهید مرتضی سپاهی اردغان اوقات فراغتش را در کنار تحصیلش به پدرش در کار کشاورزی کمک می نمود.از خصوصیات اخلاقی او خوش اخلاقی و تواضع و خوش برخوردی او بود.
🔹شهید در سال ۱۳۸۰ به خدمت سربازی اعزام شد و ۱۶ ماه در آنجا خدمت کرد. او در حین خدمت از ناحیه پا زخمی شده بود و هنگامی که به مرخصی آمد به خانواده اطلاعی نداده بود.
🔹 نحوه شهادت شهید مرتضی این گونه بود که با دوستش نوبت کشیکشان نبوده و به جای دوستشان می رود و اشرار مخفیانه حمله کرده بودند تا اینکه به سبب درگیری با اشرار در اثر اثابت گلوله به ناحیه قلب به درجه رفیع شهادت نائل شد.
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1094385680C1891a355a4
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
شهید برات عطایی سلجوقی
🔹شهيد برات عطایی سلجوقي به سبب تعدد جمعیت و تنگدستی خانواده، توفيق کسب تحصیل نيافت و برای كمك به والدين خود از همان كودكي مشغول به كار شد.
🔹شهید عطایی سلجوقي به اخلاقي نیکو و برخورد پسندیده آراسته بود. بر انجام فرائض دینی همت ميورزيد و در مراسم مذهبی و ملي مخصوصاً خدمت به عزاداران حسيني پيشقدم بود.
🔹همرزمان اين شهيد بزرگوار، هرگز عطوفت و مهرباني وي در خوشايندسازي محيط خدمت مرزداران در مناطق محروم مرزي را از ياد نخواهند برد.
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1094385680C1891a355a4
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
🔸خوابی که سریع تعبیر شد
🔹شهید وحید حسینزاده خواب شهادتش را دیده بود و برای مادر و خواهرانش تعریف کرد. او به مادرش گفت:«من خواب دیدم شهید شدم. من رو آوردن فرودگاه مشهد. عکسم رو زدن به هواپیما و گذاشته بودن توی تابوت. مامان، وقتی که من رو آوردن بیرون، خیلی تو برای من گریه کردی.»
🔹هرچیزی که در خواب دیده بود، عیناً اتفاق افتاد. همانطور که وحید حسینزاده برای شهادتش گفته بود، با هواپیما آورده بودنش و عکسش را به هواپیما چسبانده بودند. نحوه ی پایین آوردن از هواپیما و جمعیت زیادی که جمع شده بودند، بدون هیچ تفاوتی رخ داد. خواهرانش میگفتند که از بس خوب بود، خواب شهادت و تشییع خودش را دیده بود.
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1094385680C1891a355a4
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
شهید حسن ارحمی
مرزبانی که روز تولدش به خاک سپرده شد
🔹خواهر شهید حسن ارحمی با یادآوری خاطرات برادرش میگوید: " با این که هفت سال از من کوچکتر بود ولی مثل یک مرد مراقبم بود. حسن در یک هتل کار می کرد و من برای درس خواندن به حوزه علمیه مشهد آمده بودم. یکروز مبلغی را به من هدیه داد تا با آن کتاب و کفش بخرم.
🔹پدرش بیماری قلبی گرفته بود و نمیتوانست مثل قبل کار کند. حسن از تعطیلی مدرسهها استفاده کرد و برای این که روی پای خودش بایستد رفت مشهد. در آنجا توی یک رستوران کارگری میکرد. با همان دستمزد ناچیز ، پدر و مادرش را به زیارت برد.
🔹حسن ارحمی در آستانه بیست سالگی بود روز خاکسپاریش دقیقا با روز تولدش یکی شد و در آن روز به خاک سپرده شد. آخرین جمله از صحبت های شهید ارحمی که دوستانش از وی نقل می کنند: " یک روز خدمت در مرزبانی برابر با کل خدمت در سایر ارگانها است."
➕ به فرستادگان رضا (ع) بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1094385680C1891a355a4
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄