eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمردی که از روی بدن پسرش رد نشد ... در بعضی عملیات ها بدلیل کمبود وقت ، یک نفر به حالت دراز کش روی سیم های خاردار قرار می گرفت ... تا سایر رزمنده ها از روی جسم او بگذرند ... گردان تا بخواهد از روی او رد شود ، فرد بر اثر درد و خونریزی به شهادت میرسید . داوطلب زیاد بود ... قرعه انداختند . افتاد بنام یه جوون . همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد ! گفت : « چیکار دارید ! بنامش افتاده دیگه !» بچه ها از پیرمرد بدشون اومد . دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون . جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار . بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون . همه رفتن الا پیرمرد . گفتند : « بیا ! » گفت : « نه ! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش !مادرش منتظره ! » @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
دلتنگی های دختر #شهید_مدافع_حرم #فاطمیون #شهید_احمدحسین_بخشی @khademinekoolebar
همسر « » دلتنگی‌های دخترش را چنین روایت می‌کند: خیلی وقت‌ها دلتنگ پدرش می‌شود و می‌گوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من می‌گویم: «بابا رفته پیش خدا» می‌پرسد: «کی برمی‌گردد؟» و من می‌گویم: «بابا دیگر برنمی‌گردد» سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او می‌شود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن می‌گفت: «مامان! کسی نیست من را بغل کند.» من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را می‌گرفت. عکس پدرش را به‌ناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود. او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریه‌های او فیلم می‌گرفتم و خودم هم هم‌زمان اشک می‌ریختم.... @khademinekoolebar