eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18.9هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
87 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشما
در 12 خردادماه 1335 در خانواده‌ای معتقد و اهل تقوا در تهران دیده به جهان گشود و از همان ابتدای زندگی، با قشر محروم جامعه ،‌آشنا و همراه شد. ناصر دوره ابتدایی را با نمره‌های خوب پشت سر گذاشت تا وارد دبیرستان شد او در این سنین ، با شور و علاقه به مطالعه کتاب‌های دینی پرداخت تا بنیادهای اعتقادی و اخلاقی خود را با معارف اسلامی استوار سازد. وی پس از پایان دوره متوسطه، با شرکت در کنکور، در رشته ها « پیراپزشکی و تربیت بدنی» پذیرفته شد و بنا به علاقه‌ای که داشت تحصیلاتش را در تربیت بدنی ادامه داد ناصر همزمان با تحصیل، به کار معلمی و تدریس در مدارس جنوب شهر تهران همت گماشت و بخش مهمی از حقوق معلمی خود را صرف خریدن کتاب‌های دینی برای شاگردانش کرد. در این کلاس‌ها با طرح مباحث دینی، اجتماعی و سیاسی دانش آموزانش را نسبت به مشکلات روز و نیازهای قشر جوان آْگاه کرد. او در روند همین مطالعات و فعالیت‌های اجتماعی خود، به ماهیت وابسته و فاسد رژیم شاه پی برد و از سال 1365 به مبارزات سیاسی خود شدت و وسعت بخشید. در همین سال شکنجه در ژاندارمری، به دادگستری منتقل و از آن پس،‌ در «زندان قصر»‌ محبوس شد. ناصر کاظمی با اوج گیری مبارزات مردم مسلمان ایران علیه رژیم ستمشاهی، همراه جمعی از زندانیان سیاسی،‌ از زندان آزاد گردید و جدی‌تر از گذشته به مبارزه پرداخت و تا پیروزی ، لحظه ای آرام نگرفت. ناصر کاظمی، در خردادماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد تا تجربیات خود را در این نهاد مقدس به کار بندد. پس از گذرانیدن دوره کوتاه آموزش نظامی، برای خدمت در استان «سیستان و بلوچستان» راهی آن منطقه شد و حدود چهار ماه در شهرستان «زابل» به مردم محروم و مستضعف ناحیه خدمت کرد. به دنبال غائله «خلق عرب در خوزستان» به این استان رفته و به مقابله با توطئه گران برخاست و تا آخر غائله در خرمشهر ماند. کاظمی هنوز از این توطئه نیاسوده بود که برای مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب کردستان، راهی این خطه از میهن اسلامی شد و به پیشنهاد شهید محمد بروجردی، فرمانده وقت سپاه کردستان، همراه چند نفر، در 10 دی ماه 1358 به « » رفت. ناصر فعالیت خود را در پاوه، با سمت «فرماندار» آغاز کرد. وی که در این مسوولیت شایستگی لیاقت و کاردانی خود را نشان داده بود بزودی علاوه بر مسوولیت فرمانداری، به فرماندهی سپاه پاوه نیز منصوب گردید. او بیشتر جلسات خود را با مسوولان شهر، پس از فعالیت طاقت فرسای روزانه و در نیمه های شب می‌گذاشت و در تمام مدت مسوولیت خود برای حل مشکلات مردم شهر، از هیچ کوششن دریغ نمی‌کرد. ناصر کاظمی از راه ایجاد وحدت بین سپاه و ارتش و به کارگیری نیروهای مردمی و طراحی چند عملیات، موفق می‌شود تمام مناطق تحت اشغال ضد انقلاب را از چنگ آنها خارج کند و آْرامش را به منطقه برگرداند. او معتقد بود که مناطق کردنشین،‌ های پاکسازی، از مردم بومی استفاده می کرد که این اعتقاد او سبب برقراری ارتباط عاطفی میان او و مردم شد و موجبات آزادی و پاکسازی منطقه «نوربان» و قشلاق»‌در راه پاوه را فراهم کرد. خبر این پیروزیها در منطقه می‌پیچید و رعب و وحشت زیادی در دل ضدانقلاب می‌افکند. آزادسازی و پاکسازی «باینگان»،‌ «نودشه»، «نیسانه»،‌ «نروی»‌،‌ «‌نوسود» ،‌کله چناره و شمشی،‌ از دیگر فعالیتهای این شهید بزرگوار است. وی همچنین برای مقابله با گروه‌های مسلح ضد انقلاب در کردستان تیپ ویژه شهدا را تشکیل داد و فرماندهی آن را به عهده گرفت. ناصر پس از یک سال و نیم خدمات ارزشمند در پاوه ، به سنندج رفت و به عنوان « مسوول سپاه پاسداران کردستان» منصوب گردید. پاکسازی مناطق حساسی همچون جاده«‌بانه- سردشت»، کامیاران،«‌مریوان»،«تکاب»،‌«صائین دژ»،‌«‌بوکان»،«سد بوکان»، از جمله اقدامات متهورانه او به شمار می‌رود. شهید کاظمی با تمام عشق، در خدمت مردم محروم بود. در کردستان، درخشید و چنان شخصیت والایی از خود بروز داد که مردم ، دل در گرو محبت او سپردند و حتی نام« ناصر» را بر کودکانشان برگزیدند و بر این نام مباهات کردند. هوشمندی ، بصیرت، شجاعت و قاطعیت، از ویژگیهای بارز شهید ناصر کاظمی بود. کردستان به وجود او مباهات می‌کرد و در کنار او احساس تنهایی و غربت نداشت. این میداندار بزرگ جهاد سر انجام در تاریخ 6 شهریور1361،‌در حین پاکسازی محور پیرانشهر- سردشت، در یکی از روستاها، بر براق نشست و کردستان را در سوگ خود نشاند @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
صبح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان عسلت چشما
. سردار رشید اسلام تقدیم به روح بلند شهید و شهدای دفاع مقدس نگاهم بر گذرگاه است و جسمم در مسیر انتظار باز شاید شیرمردی آید ز دور شیرمردی که از صدای جانفزایش کوهها بر خویش لرزند تپه ها با گام های استوارش آشنا نخل ها با قامت رعنای او هم سرفراز دشت ها در وسعت پرواز او بی انتها هیچ می دانی از که می گویم سخن...؟ از دلاورمرد کردستان از همان مردی که نامش،اسم و یادش، لرزه بر اندام آن مردان بی ایمان می اندازد از همان مردی که با مردانگی دشمن بی دین تا دندان مسلح را به خاک افکند چیست نامش؟ حاج محمود شهرت آن دلاور هست شیرمردی از دیار ضامن آهو می شناسی او را...؟ عکس او را تا کنون جنب تالار بزرگ ابن سینا دیده ای در چهارراه دکترا...؟ بر سرآرامگاهش، در بهشت آباد مشهد رفته ای...؟ سوره ای بر جان پاکش خوانده ای...؟ گر نرفتی باز گویم من تورا بر سرآرامگاهش در دو بیت مختصر این چنین بنوشته اند: "در جبهۀ غرب،اختری روشنگر تا اوج خدا اوج گرفت از سنگر شد کاوه شهید و رزم اوبرد ازیاد افسانۀ رزم کاوۀ آهنگر" تو کدامین کاوه را دل داده ای؟ پیر آهنگر و یا آن جوان مشهدی...؟ پس بدان گرچه آهنگر نماد دادخواهی است لیکن هر زمان حرف و حدیث عشق آید در میان نام است ورد هر زبان پیر آهنگر به ظاهر قصه است آرش و کیخسرو و دستان و سام گیو و توس و نوذر و سهرابِ گُرد گر چه هستند پهلوان و افتخار مرز و بوم لیک،عاشقانه رزم آن جنگاوران کی به پای همت میران این دوران رسد این درست نام ایرانی و فردوسی به هم پیوسته اند رستم و اسفندیار اسطوره اند اما... شاهنامه عشق هایش دنیوی است خسرو شیرین و باربد عشقشان هم رفتنی است لیک در کتاب هشت سال جنگ و دفاع عشق کاوه ماندنی است عشق چمران، عشق همت، ماندنی است عشق آن شیرخدا باکری هم ماندنی است در کتاب فتح نامه عشق ها آیینه ای ست دنیوی نیست اخروی ست از برای همین هم ماندنی است عشق الله عشق ثار الله کرد را دست دانش، دست به تیر عشق شد جدا از آن بدن های شریف من چه گویم زان همه عشق زلال من چگونه می توانم عشق پاک و بی ملال آن پرستوهای عاشق را بگویم بی زوال پس بیا بگذریم از عشق آن مردان پاک ذهن ما تارسیدن بر سر آغاز وجود عشق آنان هست طفل خردی تازه پا حال در پایان از خودم از تو و از همه دارم یک سوال مرد جنگ عشق هستی یا دلار...؟؟؟ یار روز تنگ هستی یا سوار...؟؟؟ ... بگذریم یاد داری جنگ و رزم و عشق آن سید اولاد پیغمبر جهان آرا...؟ آه و واویلا... کو جهان آرا کو شهیدان و و ها کو ؟ کو شهیدان ، ، و آن ...؟ کو ؟ کو و ؟ کو ؟ کو ...؟ "باز گردید ای کفن پوشان پاک غرق شد این نسل در امواج خاک" نامتان بادا همیشه برقرار راهتان بادا همیشه جاودان ارسالی کاربران شاعر: خانم فاطمه تیلونتن @khademinekoolebar