#سخن_نگاشت
هوای حاج حسن را داشته باش!
شهید صیاد شیرازی چه در طول جنگ و چه بعد از جنگ و قبل از شهادت هر وقت مرا میدید، میگفت: هوای حاج حسن را داشته باش. مراقب حسن باشید.
به روایت سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه
کانال اختصاصی شهید کاظمی
@shahidkazemi_ir
۱:۲۰🥀
در تبارِ ما به جنگِ باد رفتن تازه نیست
درسِ #تاریخ است؛ تاریخی که بیشیرازه نیست...
کمیته مرکزی خادم الشهدا شهرستان کوهپایه
حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی
l @khademinfo
| @haaj_qasem
هدایت شده از طٰه
بسم رب الشهدا
بسیجی باید یاد بگیرد که عمل کند و منفعل نباشد.
عمل هم فقط پوشیدن لباس های هزار مدل نظامی نیست.
اصل لباس بسیج لباس آن پزشک است.
کلاه ایمنی آن مهندس است.
کلام آن سخنور است.
غرور آن پدر است و ...
بسیجی باید یاد بگیرد که حرفش را بزند همان طور که مولای عالم و رسول خاتم میفرماید حق را بگو حتی اگر کل عالم با تو مخالف اند.
اگر نه هر کسی میتواند کارت بسیجی در جیبش بگذارد که هر جا که شد و میطلبید بسیجی باشد و هر جا که نشد هم رنگ جماعت شود.
بسیجی باید انتقاد کند اما نه این که هر جا خلاف میلش بود زیر میز بکوبد .
باید انتقاد سازنده کند.
باید جوانب احترام را در انتقاد لحاظ کند.
بسیجی باید ارزشی عمل کند نه ارزشی حرف بزند.
اصلا اصل کلمه بسیج عمل است و اصل بسیج ، بسیجی بودن در روز های ضد بسیجی است.
نمونه یک بسیجی را میتوان در حججی ها یافت.
«طه» طرح ایجاد هویت انقلابی
کاری از معاونت فضای مجازی حوزه بسیج دانش آموزی شهید بهشتی کوهپایه
@taha_beheshti
هدایت شده از طٰه
بسم رب الشهدا
رفقا حواسمون هست جمهوری اسلامی و انقلاب یادگار همچین دست گل هاییه؟
نکنه یه وقت حرفی بزنیم که نباید میزدیم.
نکنه یه وقت کاری بکنیم که نباید میکردیم.
نکنه یه وقت...
به قول مولوی:
سالها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
بیاد سرباز سرافراز اسلام شهید والامقام محمدرضا شفیعی
«طه»
طرح ایجاد هویت انقلابی
کاری از معاونت فضای مجازی حوزه بسیج دانش آموزی شهید بهشتی کوهپایه
@taha_beheshti
اگر بحثی مطرح می شد و همه در صحبت هايشان به سمتي می رفتند، اين گونه نبود که حاج حسین نيز دنبال همان مسير برود. او فردي مبدع و صاحب نظر بود، به گونه ای كه ديگران را هم در بحث ها به دنبال خودش می کشيد.
اگر هم با موضوعی مخالف بود آن را اعلام می كرد و مخالفتش هم مستدل و تأثيرگذار بود.
اصلا اين گونه نبود که چون همه می گويند اين کار خوب است، ايشان هم آن را تأیيد کند؛ براي خود استقلال رأی و نظر و استدلال های منطقی داشت.
🥀شهید سید محمد حجازی
کمیته مرکزی خادم الشهدا شهرستان کوهپایه
@khademinfo
@shahidkharazi_com
ما از لشکر امام حسین (ع) اصفهان عازم جبهه شدیم. فرمانده لشکر حاج حسین خرازی بود. یه دستش قطع شده بود. لباس خاکی داشت و با یک موتور و راننده توی جبهه دور می زد و فرماندهی می کرد. یه هفته قبل از عملیات به مخابرات دستور داد که کسی به اصفهان زنگ نزنه تا خدایی نکرده عملیات لو نره. یک روز یه سرباز جوون وارد مخابرات شد و گفت: می خوام به اصفهان زنگ بزنم. مسئول مخابرات گفت: نمی شه، دستور دادن کسی به اصفهان زنگ نزنه.
سر و صداشون بلند می شه. حاج حسین میاد داخل مخابرات و قضیه رو سوال می کنه، بعد به سرباز می گه: عزیزم این مخابرات مال بیت الماله، این آقا مال شخصیش که نیست؛ اگه دستور بدند که کسی زنگ نزنه این هم مجبوره اطاعت کنه و اگه دستور بدند که زنگ بزنند اجازه می ده استفاده کنید.
در این هنگام اون جوون یقه فرمانده لشکر رو می گیره و یه فحش هم بهش می ده. حاج حسین خرازی هم خونسرد بدون اینکه خودش رو معرفی کنه میگه: عزیزم صبر کن تحمل داشته باش حتما مصلحتیه که گفتن زنگ نزنید. ولی اون حاج حسین رو هل میده و حاجی پرت می شه روی زمین .
حاج حسین سرش رو پایین میندازه و میره.
مخابراتیه به سرباز میگه: فهمیدی چکار کردی؟
_مگه چکار کردم؟
_این فرمانده لشکر حاج حسین خرازی بود!
سرباز می ره دنبال حاجی و اون رو توی نمازخونه لشکر پیدا میکنه. میره جلو میگه: حاجی، نفهمیدم ببخشید، چرا خودتون رو معرفی نکردید؟ اینهمه بی احترامی بهتون کردم.
حاج حسین میگه: دیدم اون موقع توی نفس خودت غرق بودی، تو رو به حال خودت گذاشتم و رفتم.
بعد هم صورت اون سرباز رو می بوسه و میگه: برو ولی دیگه از این کارا نکن.
💬کرمعلی معینی
کمیته مرکزی خادم الشهدا شهرستان کوهپایه
@khademinfo
@shahidkharazi_com
این شب جمعه به رسم عاشقی،
از دشت شقایقی یاد ڪنیم
ڪہ در زمین گمناماند؛
اما بین آسمـانیان، خوشـنام ...
🥀🥀🥀🥀🥀
@khademinfo
@shahidkharazi_com
هدایت شده از طٰه
_«حاجى خير ببينى؛ بيا پايين تا كار دست خودت و ما ندادى. بچه هاى اطلاعات هستن، هر چى بشه، بهت میگيم به خدا»
رفته بود بالاى دپو، خط عراقى ها را نگاه مى كرد، با يك طرف دوربين، آن طرفش رو به بالا بود. گفت: «هر موقع خدا بخواد، درست میشه. هنوز قسمتمون نيس...»
يك دفعه از پشت افتاد زمين. دوربين هم افتاد جلوى پاى ما. تير خورده بود به چشمى بالاى دوربين.
خنديد. گفت: «ديدين قسمت من نبود؟»
#نعم_الرفیق_ما
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
«طه»
@taha_beheshti
@shahidkharazi_com